جستجو
رویداد ایران > رویداد > اجتماعی > ناگفته های پدر آسیه حاصلی / شوهرش او را شکنجه داد و کشت

ناگفته های پدر آسیه حاصلی / شوهرش او را شکنجه داد و کشت

ناگفته های پدر آسیه حاصلی / شوهرش او را شکنجه داد و کشت
آسیه حاصلی با همان مرد ازدواج کرد، اما مدتی بعد آسیه حاصلی دچار اختلاف شد و خشونت خانگی این زن را به کام مرگ فرو برد.
آسیه حاصلی نام زن جوانی است که توسط شوهرش به قتل رسید. آسیه حاصلی اهل شهرستان بهمئی استان کهکیلویه بویراحمد بود. آسیه حاصلی عاشق مردی شد که سه فرزند از ازدواج ناکام قبلی خود داشت. آسیه حاصلی با همان مرد ازدواج کرد، اما مدتی بعد آسیه حاصلی دچار اختلاف شد و خشونت خانگی این زن را به کام مرگ فرو برد.
«این همان عکسی است که روز عقد آسیه از او گرفتم. با همین لباس راهی خانه بخت شد. اما نمی‌دانست چه بخت شومی دارد!»
این اولین جمله‌ای است که نامادری آسیه در گفتگو با خبرنگار ما می‌گوید و ادامه می‌دهد: «آسیه دختر آرام و مظلومی بود. سن و سالی نداشت، اما بدبخت شده بود! همه درددل هایش را به من می‌گفت. وقتی عاشق علی شد هم با من در میان گذاشت. من به او گفتم مردی که ۱۵ سال از تو بزرگ‌تر است و سه فرزند دارد به درد زندگی با تو نمی‌خورد.
اما انگار عشق، آسیه را کور کرده بود. می‌گفتم پدرت اجازه نمی‌دهد تو با علی ازدواج کنی. حتی می‌دانست که همسر قبلی علی به خاطر بداخلاقی علی سه فرزندش را رها کرده و جانش را برداشته و از زندکی علی رفته است؛ اما باز هم گوشش بدهکار حرف من و پدرش نشد و به خاطر محبت و عشقی که به علی داشت وارد زندگی او شد.»
آسیه حاصلی قربانی خشونت خانگی شد
۲۹ تیرماه امسال، بعد از چند روز که آسیه حاصلی ۲۴ ساله در بیمارستان با مرگ دست و پنجه نرم کرد بالاخره تسلیم مرگ شد و از دنیا رفت.
پدر آسیه در گفتگوی اختصاصی با خبرنگار ما در مورد مرگ هولناک فرزندش می‌گوید: «هفت فرزند دارم که آسیه فرزند چهارم من بود. مرداد ماه سال قبل ازدواج کرد، اما از چند ماه قبل اختلاف شدید با شوهرش پیدا کرد. علی اعتیاد داشت و به هر بهانه‌ای آسیه را به باد کتک می‌گرفت.»
پدر آسیه در مورد روز حادثه گفت: «روز حادثه آسیه با پای پیاده و چشم گریان به خانه ما آمد. خانه ما حدود یک کیلومتر تا خانه آسیه فاصله داشت. اما دخترم این مسافت را پیاده آمده بود. آن روز آسیه به من گفت که از دست این مرد خسته شده ام.

می‌گفت علی هر روز و هر شب سر هر بهانه‌ای با من کتک کاری و دعوا می‌کند. به او گفتم تو در خانه بمان تا از طریق قانونی برای جدا شدنت از علی اقدام کنم. اما نیم ساعت نگذشته بود که علی با عصبانیت مقابل خانه ما آمد و با خشم به آسیه گفت بیا بیرون! بعد هم دخترم را با خود برد.
روز بعد فهمیدم دخترم در بیمارستان بستری شد که جریان بستری شدنش را هم پرستاران بیمارستان به من اعلام کردند و خود علی به ما اطلاع ندادند.»
آسیه حاصلی به پدرش گفته بود شوهرش او را کتک زده است
پدر آسیه در ادامه گفت: «وقتی بالای سر دخترم رسیدم خیلی بی حال بود. اما مستقیم به خودم گفت که شوهرش با مشت به گردنش زده است. وقتی این را به من گفت چند پرستار هم بالای سرش بودند. بعد دخترم به کما رفت و چند روز بعد هم از دنیا رفت.»
پدر آسیه حاصلی در آخر با بغض گفت: «دخترم بار‌ها کتک خورده بود و من مطمئنم آن روز بعد از اینکه از خانه ما رفت باز هم مورد ضرب و جرح از سوی علی قرار گرفت.
دخترم مدتی به خاطر علاقه به شوهرش و آبروداری زندگی با او را تحمل کرد. حالا علی بازداشت شده، اما ادعا می‌کند که آسیه از ارتفاع پرتاب شده است و این بلا سرش آمده است.
اگر دختر من از ارتفاع سقوط کرده چرا هیچ آثار شکستگی یا کوفتگی دیگری نداشت؟ او قبلا هم گفته بود که شوهرش به گردنش مشت زده و گردن درد داشت.»
آسیه حاصلی تا سوم دبیرستان درس خوانده بود و وقتی از پدرش سوال کردیم چرا دخترت را به عقد مرد معتاد بیکاری درآوردی که قبلا ازدواج کرده و سه فرزند داشت؛ پدر آسیه گفت: «نمی دانم! شاید من اشتباه کردم!»

برچسب ها
نسخه اصل مطلب