دل نوشته زیبای آزاده صمدی برای مادربزرگش
آزاده صمدی بازیگر مطرح سینما و تلویزیون با انتشار یادداشتی برای مادربزرگش، مهمترین دلیل مادر نشدن خود را اعلام کرد.
دلیل مادر نشدن آزاده صمدی
آزاده صمدی بازیگر مشهور سینما و تلویزیون که نقش بسیار جذاب او در فصل اول سریال می خواهم زنده بمانم در شبکه نمایش خانگی به اتمام رسیده است تنها دختر خانواده ای 5 نفری می باشد.این هنرمند که همسر سابق هومن سیدی است در آخرین پست اینستاگرامی خود علاوه بر دل نوشته ای برای مادربزرگش از دلایل مادرنشدن خود تا به امروز گفت.
آزاده صمدی با انتشار عکسی از زنده یاد مادربزرگ خود در اینستاگرامش نوشت:
این موقع از سال بیشتر از همیشه یاد مادربزرگم می افتم. در حیاط خانه ام راه می روم گلهای یاس رازقی را که مادربزرگم عاشق اش بود جمع می کنم و به یادش در کاسه آبی می گذارم
او آنها را اما در جانمازش می گذاشت. به گمانم همه مادربزرگ ها جانمازی پر از گلهای یاس رازقی داشتند انگار این یک رسم ناگفته ایرانیست بین مادربزرگهای نسل ما
همین روزها بود که بعد از سکته مغزی و سه ماه بستری بودن در بیمارستان فوت کرد. مادرم در تمام سه ماه اصرار می کرد که بیا و ببینش، دلم نمی خواست بروم و بدن زخمی او را بر تخت بیمارستان ببینم که در کما بود
دلم می خواست شهرزاد قصه گویم در خاطرم همان شکلی که آخرین بار دیده بودم اش زنده می ماند.
15 سال گذشته ولی من همچنان دلم برای او و قصه هایش تنگ می شود. برای زنی ساده دل که با یادآوری خاطرات گذشته هندی وار زندگی اش غمگین می شد و اشک می ریخت و با شنیدن موزیکی شاد بشکن می زد و می زد زیر آواز و از ته دل می خندید و با من بازی های کودکانه می کرد.
چند روز پیش رفتم لاهیجان و مادرم به یاد او برای من «کال کباب» درست کرد. چون مادربزرگم «کال کباب» هایش تعریفی بود و من عاشق این مزه کنار غذا که بادنجان و سیر و انار دارد و باید همه را در «نمکار» طوری سابید که مزه ها با هم مخلوط شوند و من بعد از خوردن «کال کباب» دستپخت مادرم به این سه نسل اندیشیدم،
به مادربزرگم که یک فرزند داشت و بند دلش آویزان به او بود و برای من که اولین نوه اش بودم کلی از خودش در ذهن و خاطراتم باقی گذاشته، به مادرم که سه فرزند دارد و فعلأ نوه ای ندارد و در دل و ذهن فرزندانش یادگاری های زیادی از خود به جا گذاشته و به خودم که فرزندی ندارم ولی پشیمان نیستم.
شاید روزی حسرت بخورم که کاش فرزندی داشتم و شاید نوادگانی که در یادشان اثرگذار بودم و قصه ها برایشان تعریف می کردم و آنها یادم را زنده می کردند با خاطراتم. احساس می کنم انسان ها تا وقتیکه در یادها باقی اند همچنان زنده اند.
اما کفایت نمی کند به دلایل خودخواهانه هیچ وقت دلم نخواسته والد فرزندی باشم شاید اگر جهان جای بهتری بود و این روزگار انقدر غمگین نبود …