دولت مديران جسور ندارد
دولت دوازدهم تاکنون نتوانسته مطالبات جامعه و جریان حامی خود را محقق کند. گرچه شاید برخی بگویند که دولت برای تحقق وعدههای خود یا مطالبات مردم با مشکلات و موانعی روبهرو بوده، اما با در نظر گرفتن این مسائل نیز دولت در جاهایی میتوانسته به اصلاحطلبان و مطالبات جامعه رای خود بیش از این توجه کند. در این راستا سعید حجاریان تئوریسین اصلاحات معتقد است «روحانی یا نخواست یا نتوانست به وعدههایش عمل کند و زمانی که از خود عبور کرد، بخشی از اصلاحطلبان با وی زاویه پیدا کردند.»
اینکه اکنون اصلاحطلبان با رئیسجمهور زاویه دارند یا از وی حمایت میکنند بحثی جداست، اما هرچه باشد اصلاحطلبان باید برنامهای برای آینده سیاسی جریان خود در انتخابات آینده داشته باشند. از این جهت است که در روابط میان دولت و اصلاحطلبان برخی معادلات به میان میآید. برای بررسی روابط دولت و اصلاحطلبان و عملکرد اصلاحطلبان در حوزه اجرا «آرمان» با غلامرضا انصاری، عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت و فعال سیاسی اصلاحطلب به گفتوگو پرداخته است که میخوانید.
برخی معتقدند که عملکرد 18 ماه گذشته دولت و عدم تحقق وعدهها نشان میدهد که رئیسجمهور از وعدههای خود عبور کرده است. ارزیابی شما از این دیدگاه و نحوه تعامل دولت با اصلاحطلبان چیست؟
من معتقدم مهمترین پاشنه آشیل مدیریتی در شرایط موجود نبودن شجاعت و جسارت در مدیران دولتی است. از این جهت دولت دوم آقایروحانی نیز به دلیل نداشتن یک روابط عمومی قوی و سخنگوی مسلط که بتواند ارتباط تنگاتنگ و جدی با اصحاب رسانه، صاحبان اندیشه و مردم عادی برقرار کند، نتوانسته پاسخگوی مطالبات جامعه باشد. بهنظرم دولت باید این دو معضل جدی را در انتصابات خود مدنظر قراردهد و چالشهای پیش روی خود را به صورت مرتب با مردم مطرح کند. آقای روحانی به عنوان منتخب مردم مورد وثوق جامعه بوده، اما باید تلاش کند موانع موجود را به صورت شفاف به جامعه منتقل کرده و درصدد برداشتن این موانع برآید. قطعا اگر این معضل حل شود بخش قابل توجهی از انتقاداتی که اصحاب اندیشه، فکر و کلیت جامعه نسبت به دولت دارند حل میشود و عیبهای اساسی دولت نیز شفافتر و مشخصتر قابل رصد کردن خواهد بود. اگر دولت بتواند نقاط ضعف خود را ترمیم و تقویت کند به یقین پایگاه اجتماعی آسیب دیده خود و اصلاحطلبانی را که برای عبور از شرایط سخت گذشته به آقای روحانی رای داده بودند، راضی خواهد کرد. در غیر اینصورت در انتخابات آینده در سالهای 98 و 1400 دچار مشکل جدی خواهیم شد.
عملکرد دولت در برخی حوزهها موجب شد که جامعه به دولت و اصلاحطلبان به عنوان حامی روحانی، به دیده تردید بنگرد. به نظر شما با توجه به در پیش بودن انتخابات مجلس، چه رویکردی باید اتخاذ شود تا سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان تضعیف نشود؟
شکی نیست که اصلاحطلبان و حامیان اجتماعی این جریان، پایگاه اصلی رأی آقای روحانی بود و حمایت اصلاحطلبان روحانی را به ریاست جمهوری رساند. لذا قطعا ضعف کارنامه دولت میتواند بر کارنامه اجتماعی اصلاحطلبان اثرگذار باشد. من معتقدم اصلاحطلبان باید نقد منصفانه و راهکارهایی را که میتواند در شرایط حاضر در دولت اعمال شود، به طور مستقیم و غیر مستقیم از طریق رسانهها به سمع و نظر دولتمردان برسانند تا دولت بتواند از تضعیف بیشتر سرمایه اجتماعی خود جلوگیری کند.
آیا اصلاحطلبان تاکنون در مناصب اجرایی در مقیاس شهری، پارلمان و کشوری با فقر اجرا روبهرو بودهاند؟
برای پاسخ به این سوال باید به ارزیابی عملکرد اصلاحطلبان در حوزههای مختلف پرداخت. در ارتباط با مجلس لیست امید اصلاحطلبان در شرایط کاملا حداقلی شکل گرفت و افراد حداقلی وارد مجلس شدند. بنابراین انتخابات مجلس انتخابات ایدهآلی برای جریان اصلاحات نبود چون اصل و اساس بر این بود که با حداقلها یک گام به جلو رفته و برای اصلاح امور به کنش و اقدام سیاسی بپردازند. بنابراین لیست امیدی که وارد مجلس شد صرفا حداقلی از آنچه مطلوب اصلاحطلبان بود را نشان داد. در ارتباط با بحث نقش اصلاحطلبان در مدیریت شهری و شوراها نیز به رغم اینکه فضای بهتری در اختیار اصلاحطلبان بود و تعداد زیادی از نیروهای شاخص، کارآمد و توانمند امکان ورود به رقابتهای انتخاباتی داشتند، اما در لیستی که بسته شد به جای تخصیص سهمیه به احزاب و گروهها، به گروههای خاص اجتماعی و وابستگان به شورای عالی سهمیه داده شد. در این راستا قطعا نمیتوان کارنامه قابل قبولی را از اصلاحطلبان در مجلس و مدیریت شهری مشاهده کرد. گرچه شاید بخشی از این امر بهواسطه همان نگاه حداقلی بود که بر جریان اصلاحات تحمیل شد. لذا آنها نتوانستند شرایط مطلوب و ایدهآل خود را در 2 حوزه شوراها و مجلس بهدست بیاورند. از این جهت متاسفانه امروز کارآمدی قابل انتظاری که در بستر اصلاحطلبی وجود دارد و میتواند در حل بحرانها و مشکلات کشور موثر باشد از نمایندگان اصلاحطلب مجلس و شورا شاهد نیستیم.
با این تفاسیر بسیاری از انتقادات به شورای عالی سیاستگذاری وارد میشود و عدهای نیز طرح پارلمان اصلاحات را برای یکسان سازی حق تمامی احزاب و افراد مطرح میکنند؛ به نظر شما این طرح میتواند پاسخگوی مطالبات احزاب اصلاحطلب باشد؟
پارلمان اصلاحات فکر خامی است و ابهامات و اشکالات عدیدهای در مورد آن وجود دارد. نخست اینکه کف و سقف افراد حاضر و نحوه انتصاب یا انتخاب این افراد در این پارلمان چگونه خواهد بود. آیا بازهم سهمیه گروهی در اختیار احزاب قرار خواهد گرفت یا هریک میتوانند جداگانه تبلیغ کنند و نامزدهای مورد نظر خود را به اصلاحطلبان معرفی کنند تا آنها با یک انتخابات غیر حضوری یا از طریق شبکههای اجتماعی بتوانند انتخاب خود را انجام دهند. از طرف دیگر باید روشن شود که این سهمیهها براساس داشتن نام و پایگاه حزبی قانونی است یا براساس پایگاه اجتماعی احزاب است؟ نکته دیگر بحث منابع مالی پارلمان است که افراد باید از سراسر کشور در این پارلمان حاضر باشند که هزینه هنگفتی را بر دوش اصلاحطلبان خواهد گذاشت. لذا من معتقدم باید همین شورای عالی موجود را تاحدودی بازسازی کرد. چرا که هنوز ظرفیت پذیرش یک حرکت ایدهآلی مثل پارلمان اصلاحات را به دلیل مضایق مورد اشاره نداریم.
برخی معتقدند که عملکرد 18 ماه گذشته دولت و عدم تحقق وعدهها نشان میدهد که رئیسجمهور از وعدههای خود عبور کرده است. ارزیابی شما از این دیدگاه و نحوه تعامل دولت با اصلاحطلبان چیست؟
من معتقدم مهمترین پاشنه آشیل مدیریتی در شرایط موجود نبودن شجاعت و جسارت در مدیران دولتی است. از این جهت دولت دوم آقایروحانی نیز به دلیل نداشتن یک روابط عمومی قوی و سخنگوی مسلط که بتواند ارتباط تنگاتنگ و جدی با اصحاب رسانه، صاحبان اندیشه و مردم عادی برقرار کند، نتوانسته پاسخگوی مطالبات جامعه باشد. بهنظرم دولت باید این دو معضل جدی را در انتصابات خود مدنظر قراردهد و چالشهای پیش روی خود را به صورت مرتب با مردم مطرح کند. آقای روحانی به عنوان منتخب مردم مورد وثوق جامعه بوده، اما باید تلاش کند موانع موجود را به صورت شفاف به جامعه منتقل کرده و درصدد برداشتن این موانع برآید. قطعا اگر این معضل حل شود بخش قابل توجهی از انتقاداتی که اصحاب اندیشه، فکر و کلیت جامعه نسبت به دولت دارند حل میشود و عیبهای اساسی دولت نیز شفافتر و مشخصتر قابل رصد کردن خواهد بود. اگر دولت بتواند نقاط ضعف خود را ترمیم و تقویت کند به یقین پایگاه اجتماعی آسیب دیده خود و اصلاحطلبانی را که برای عبور از شرایط سخت گذشته به آقای روحانی رای داده بودند، راضی خواهد کرد. در غیر اینصورت در انتخابات آینده در سالهای 98 و 1400 دچار مشکل جدی خواهیم شد.
عملکرد دولت در برخی حوزهها موجب شد که جامعه به دولت و اصلاحطلبان به عنوان حامی روحانی، به دیده تردید بنگرد. به نظر شما با توجه به در پیش بودن انتخابات مجلس، چه رویکردی باید اتخاذ شود تا سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان تضعیف نشود؟
شکی نیست که اصلاحطلبان و حامیان اجتماعی این جریان، پایگاه اصلی رأی آقای روحانی بود و حمایت اصلاحطلبان روحانی را به ریاست جمهوری رساند. لذا قطعا ضعف کارنامه دولت میتواند بر کارنامه اجتماعی اصلاحطلبان اثرگذار باشد. من معتقدم اصلاحطلبان باید نقد منصفانه و راهکارهایی را که میتواند در شرایط حاضر در دولت اعمال شود، به طور مستقیم و غیر مستقیم از طریق رسانهها به سمع و نظر دولتمردان برسانند تا دولت بتواند از تضعیف بیشتر سرمایه اجتماعی خود جلوگیری کند.
آیا اصلاحطلبان تاکنون در مناصب اجرایی در مقیاس شهری، پارلمان و کشوری با فقر اجرا روبهرو بودهاند؟
برای پاسخ به این سوال باید به ارزیابی عملکرد اصلاحطلبان در حوزههای مختلف پرداخت. در ارتباط با مجلس لیست امید اصلاحطلبان در شرایط کاملا حداقلی شکل گرفت و افراد حداقلی وارد مجلس شدند. بنابراین انتخابات مجلس انتخابات ایدهآلی برای جریان اصلاحات نبود چون اصل و اساس بر این بود که با حداقلها یک گام به جلو رفته و برای اصلاح امور به کنش و اقدام سیاسی بپردازند. بنابراین لیست امیدی که وارد مجلس شد صرفا حداقلی از آنچه مطلوب اصلاحطلبان بود را نشان داد. در ارتباط با بحث نقش اصلاحطلبان در مدیریت شهری و شوراها نیز به رغم اینکه فضای بهتری در اختیار اصلاحطلبان بود و تعداد زیادی از نیروهای شاخص، کارآمد و توانمند امکان ورود به رقابتهای انتخاباتی داشتند، اما در لیستی که بسته شد به جای تخصیص سهمیه به احزاب و گروهها، به گروههای خاص اجتماعی و وابستگان به شورای عالی سهمیه داده شد. در این راستا قطعا نمیتوان کارنامه قابل قبولی را از اصلاحطلبان در مجلس و مدیریت شهری مشاهده کرد. گرچه شاید بخشی از این امر بهواسطه همان نگاه حداقلی بود که بر جریان اصلاحات تحمیل شد. لذا آنها نتوانستند شرایط مطلوب و ایدهآل خود را در 2 حوزه شوراها و مجلس بهدست بیاورند. از این جهت متاسفانه امروز کارآمدی قابل انتظاری که در بستر اصلاحطلبی وجود دارد و میتواند در حل بحرانها و مشکلات کشور موثر باشد از نمایندگان اصلاحطلب مجلس و شورا شاهد نیستیم.
با این تفاسیر بسیاری از انتقادات به شورای عالی سیاستگذاری وارد میشود و عدهای نیز طرح پارلمان اصلاحات را برای یکسان سازی حق تمامی احزاب و افراد مطرح میکنند؛ به نظر شما این طرح میتواند پاسخگوی مطالبات احزاب اصلاحطلب باشد؟
پارلمان اصلاحات فکر خامی است و ابهامات و اشکالات عدیدهای در مورد آن وجود دارد. نخست اینکه کف و سقف افراد حاضر و نحوه انتصاب یا انتخاب این افراد در این پارلمان چگونه خواهد بود. آیا بازهم سهمیه گروهی در اختیار احزاب قرار خواهد گرفت یا هریک میتوانند جداگانه تبلیغ کنند و نامزدهای مورد نظر خود را به اصلاحطلبان معرفی کنند تا آنها با یک انتخابات غیر حضوری یا از طریق شبکههای اجتماعی بتوانند انتخاب خود را انجام دهند. از طرف دیگر باید روشن شود که این سهمیهها براساس داشتن نام و پایگاه حزبی قانونی است یا براساس پایگاه اجتماعی احزاب است؟ نکته دیگر بحث منابع مالی پارلمان است که افراد باید از سراسر کشور در این پارلمان حاضر باشند که هزینه هنگفتی را بر دوش اصلاحطلبان خواهد گذاشت. لذا من معتقدم باید همین شورای عالی موجود را تاحدودی بازسازی کرد. چرا که هنوز ظرفیت پذیرش یک حرکت ایدهآلی مثل پارلمان اصلاحات را به دلیل مضایق مورد اشاره نداریم.