داماد روحانی: بگذارید مردم نفس بکشند
کامبیز مهدیزاده، داماد روحانی و مشاور معاون علمی و فناوری رئیسجمهور در روزنامه آرمان ملی نوشت: متاسفانه منافع ملی کشور درگیر گروکشی و بازی عدهای شده است که کوچکترین نقشی در پیروزی انقلاب اسلامی نداشتهاند، اما امروز مدعی انقلابیگری هستند! انقلابیگری به هوچیگری و داد زدن پشت تریبون نیست.
ریش گذاشتن نشانه اسلام و مسلمانی نیست. باید منصفانه رفتار کنیم. عدهای صبح تا شب خواب خرداد را میبینند، چون برای خود در مرداد رویای شیرینی ترسیم کردهاند، میترسند خوابشان تعبیر نشود. به همین خاطر هر روز فقط در فکر سنگاندازی در کار دولت و تیم مذاکرهکننده هستند تا نکند این مذاکرات قبل از خرداد به نتیجه برسد و خواب خوش این عده تبدیل به سراب شود.
زندگی مردم را به گروگان گرفتهاند و به نقل از منابع آگاه هر روز اعلام موضع میکنند. دولت جمهوری اسلامی ایران میگوید مذاکرات خوب پیش میرود، اما منابع آگاه این دوستان با مواضع رسمی دولت جمهوری اسلامی ایران فرق میکند. به راستی منابع آگاه این عده چه کسانی هستند؟ این کشور یک رهبر و یک رئیسجمهور دارد. راهبردها و چارچوبها را ایشان مشخص میکنند.
منافع ملی کشور نباید قربانی انتخابات شود. این دوستان اگر راضی میشوند، اعتدالیون و اصلاحطلبان و اصولگرایان معتدل بروند به این عده تعهد محضری بدهند که شما عزیزان در سیاست کار بلد هستید، اما بگذارید مذاکرات به نتیجه برسد و مردم نفس بکشند. آنقدر زندگی مردم را درگیر جناحبندیها و بازیهای سیاسی نکنید. مردم ولینعمت مسئولان هستند. این تحریمهای ظالمانه سفره مردم را کوچک کرده است.
قبل از برجام ما نمیتوانستیم به خاطر قطعنامه 1929 یک قایق کوچک را حرکت دهیم، چه برسد به کشتی! شهید سلیمانی سرباز وطن و در میدان و خاکریزها بود. پشت میزنشین نبود. عدهای امروز دبیر، وزیر و وکیل پشت میزنشین شدهاند و هیچ تحرکی از خود ندارند. در گذشته در بریتانیا شخصی را که شهردار میشد، هنگام شروع دوره وزن میکردند و پس از پایان دوره نیز وزن میکردند، اگر وزنش زیاد شده بود به عنوان کسی که از مقامش سوءاستفاده کرده تقبیح میشد و مورد نکوهش قرار میگرفت. شهید سلیمانی فرمانده بیادعا بود.
دنبال عنوان و دفتر و دستک نبود. او وصیت کرد روی مزارش بنویسند سرباز! اما عدهای امروز سربار جامعهاند و فقط در پی ایجاد اختلاف و دو دستگی هستند و متاسفانه میخواهند در رسیدن به مقاصد خود از قهرمانان این کشور سوءاستفاده کنند. تئوریسینهای این گروه سالهاست که بر این باورند فقط اینها انقلابی هستند و زمانی که نمایندگان جمهوری اسلامی ایران که در راه احقاق حق ملت ایران با راهبرد و برنامهای که بزرگان نظام برای آنها ترسیم کردهاند، در تلاشند در برابر قدرتهای جهانی که تحریمهای ظالمانه را بر ما اعمال کردهاند بایستند، به طرف خودی تیر پرتاب میکنند و به دروازه خودی شلیک میکنند. اما فرق این تیر این است که همچون خنجری از پشت است که دیده نمیشود و دردش هم بیشتر است. اما سوال اصلی اینجاست اگر شما محبوبید پس چرا رای نمیآورید؟
رای شما و همفکرتان چقدر بوده است؟ مهمترین دستاورد همفکران شما در عرصه دیپلماسی چه بوده؟ آیا اینگونه نبوده که میخواستید روی دانشمند هستهای خود سیمان بریزید و آن را دفن کنید؟ آیا غیر از این نبوده که عدهای به طنز میگفتند مهمترین دستاورد این طیف، تغییر پوشش خانم اشتون بوده؟ وگرنه از لحاظ دیپلماسی و در واقعیت پرونده ما به فصل 7 رفته و کشور در آستانه جنگ قرار گرفته است. یک عده آدم از در و دیوار سفارت بالا رفتهاند، وضع مملکت را در بحران قرار دادهاند و خلاف قانون و سیاست نظام قدم برداشتهاند. در این کشور قانون جنگل حاکم نیست! بزرگان نظام اگر نمیخواهند با کشوری ارتباط داشته باشند سفیر یک کشور را صدا میکنند و 48 ساعت وقت میدهند تا خاک کشور را ترک کنند. اما این عده سرخود دست به چنین کاری زدهاند.
این عده با این تفکر، خود مشکل هستند، پس چگونه میخواهند مشکلی را حل کنند؟ امروز با نزدیک شدن به زمان انتخابات باز هم چهرههای تکراری میخواهند در انتخابات شرکت کنند. مگر چند بار باید مردم دست رد بر سینه آنها بزنند؟ اما باید به این نکته مهم توجه کنیم چرا عدهای میگویند در انتخابات شرکت نکنیم؟ چرا عدهای میخواهند مردم را دلسرد کنند؟ بگذارید افراد دارای برنامه وارد این دوره از انتخابات شوند. تنها راه تغییر، صندوق رای هست. بله شرایط سخت شده و مردم تحتفشار هستند اما باید هوشیار بود.
دشمنان این مرز و بوم دانشمندان و سرداران این سرزمین را ترور کور و بزدلانه کردهاند. نگذاریم خدمتگزاران و زحمتکشان نظام در هر عرصهای، توسط هر آشنا و غریبهای ترور شوند. تریبون جای فحاشی و توهین نیست. رقبای خود را کافر میدانیم و آنکه دلش برای مملکت میسوزد را طرد کرده و تهدیدش میکنیم! از نگاه این عده تندرو فقط همفکران اینها خوبند و بقیه افراد خائن هستند. چرا؟! چون تفکرشان با این آقایان یکی نیست! این نگاه سم است!
زندگی مردم را به گروگان گرفتهاند و به نقل از منابع آگاه هر روز اعلام موضع میکنند. دولت جمهوری اسلامی ایران میگوید مذاکرات خوب پیش میرود، اما منابع آگاه این دوستان با مواضع رسمی دولت جمهوری اسلامی ایران فرق میکند. به راستی منابع آگاه این عده چه کسانی هستند؟ این کشور یک رهبر و یک رئیسجمهور دارد. راهبردها و چارچوبها را ایشان مشخص میکنند.
منافع ملی کشور نباید قربانی انتخابات شود. این دوستان اگر راضی میشوند، اعتدالیون و اصلاحطلبان و اصولگرایان معتدل بروند به این عده تعهد محضری بدهند که شما عزیزان در سیاست کار بلد هستید، اما بگذارید مذاکرات به نتیجه برسد و مردم نفس بکشند. آنقدر زندگی مردم را درگیر جناحبندیها و بازیهای سیاسی نکنید. مردم ولینعمت مسئولان هستند. این تحریمهای ظالمانه سفره مردم را کوچک کرده است.
قبل از برجام ما نمیتوانستیم به خاطر قطعنامه 1929 یک قایق کوچک را حرکت دهیم، چه برسد به کشتی! شهید سلیمانی سرباز وطن و در میدان و خاکریزها بود. پشت میزنشین نبود. عدهای امروز دبیر، وزیر و وکیل پشت میزنشین شدهاند و هیچ تحرکی از خود ندارند. در گذشته در بریتانیا شخصی را که شهردار میشد، هنگام شروع دوره وزن میکردند و پس از پایان دوره نیز وزن میکردند، اگر وزنش زیاد شده بود به عنوان کسی که از مقامش سوءاستفاده کرده تقبیح میشد و مورد نکوهش قرار میگرفت. شهید سلیمانی فرمانده بیادعا بود.
دنبال عنوان و دفتر و دستک نبود. او وصیت کرد روی مزارش بنویسند سرباز! اما عدهای امروز سربار جامعهاند و فقط در پی ایجاد اختلاف و دو دستگی هستند و متاسفانه میخواهند در رسیدن به مقاصد خود از قهرمانان این کشور سوءاستفاده کنند. تئوریسینهای این گروه سالهاست که بر این باورند فقط اینها انقلابی هستند و زمانی که نمایندگان جمهوری اسلامی ایران که در راه احقاق حق ملت ایران با راهبرد و برنامهای که بزرگان نظام برای آنها ترسیم کردهاند، در تلاشند در برابر قدرتهای جهانی که تحریمهای ظالمانه را بر ما اعمال کردهاند بایستند، به طرف خودی تیر پرتاب میکنند و به دروازه خودی شلیک میکنند. اما فرق این تیر این است که همچون خنجری از پشت است که دیده نمیشود و دردش هم بیشتر است. اما سوال اصلی اینجاست اگر شما محبوبید پس چرا رای نمیآورید؟
رای شما و همفکرتان چقدر بوده است؟ مهمترین دستاورد همفکران شما در عرصه دیپلماسی چه بوده؟ آیا اینگونه نبوده که میخواستید روی دانشمند هستهای خود سیمان بریزید و آن را دفن کنید؟ آیا غیر از این نبوده که عدهای به طنز میگفتند مهمترین دستاورد این طیف، تغییر پوشش خانم اشتون بوده؟ وگرنه از لحاظ دیپلماسی و در واقعیت پرونده ما به فصل 7 رفته و کشور در آستانه جنگ قرار گرفته است. یک عده آدم از در و دیوار سفارت بالا رفتهاند، وضع مملکت را در بحران قرار دادهاند و خلاف قانون و سیاست نظام قدم برداشتهاند. در این کشور قانون جنگل حاکم نیست! بزرگان نظام اگر نمیخواهند با کشوری ارتباط داشته باشند سفیر یک کشور را صدا میکنند و 48 ساعت وقت میدهند تا خاک کشور را ترک کنند. اما این عده سرخود دست به چنین کاری زدهاند.
این عده با این تفکر، خود مشکل هستند، پس چگونه میخواهند مشکلی را حل کنند؟ امروز با نزدیک شدن به زمان انتخابات باز هم چهرههای تکراری میخواهند در انتخابات شرکت کنند. مگر چند بار باید مردم دست رد بر سینه آنها بزنند؟ اما باید به این نکته مهم توجه کنیم چرا عدهای میگویند در انتخابات شرکت نکنیم؟ چرا عدهای میخواهند مردم را دلسرد کنند؟ بگذارید افراد دارای برنامه وارد این دوره از انتخابات شوند. تنها راه تغییر، صندوق رای هست. بله شرایط سخت شده و مردم تحتفشار هستند اما باید هوشیار بود.
دشمنان این مرز و بوم دانشمندان و سرداران این سرزمین را ترور کور و بزدلانه کردهاند. نگذاریم خدمتگزاران و زحمتکشان نظام در هر عرصهای، توسط هر آشنا و غریبهای ترور شوند. تریبون جای فحاشی و توهین نیست. رقبای خود را کافر میدانیم و آنکه دلش برای مملکت میسوزد را طرد کرده و تهدیدش میکنیم! از نگاه این عده تندرو فقط همفکران اینها خوبند و بقیه افراد خائن هستند. چرا؟! چون تفکرشان با این آقایان یکی نیست! این نگاه سم است!