حركت عموم مسئولان بهسمت «اصلاح طلبي» و«پاسخگويي» است
اصلاحطلبان بعد از ناآرامیهای دیماه سال 96 در تیررس فشار و ضربات گروه و جناح مقابل قرار گرفتند و ضربات شدیدی را متحمل شدند. آیا این روند میتواند به تضعیف این جناح سیاسی بینجامد و وجهه اصولگرایی را در جامعه جایگزین اصلاحطلبی کند؟
تردیدی نیست که جنبش اصلاحات و مجموعه اصلاحطلبان در چند ماهه اخیر زیر فشار و ضربات خیلی شدیدی بودند. بخشی از این فشار و ضربات از جانب اصولگرایان داخلی است که همیشه بوده و بخش بسیار بزرگتر آن از طرف جریان برانداز خارجی است که یک مقدار جدید بود. اگر به مسیری که رسانههای فارسی زبان خارج از کشور از دیماه سال گذشته به این سو در پیش گرفتهاند، نگاهی بیندازیم؛ درست است که لبه تیز حملاتشان کلا نظام جمهوری اسلامی ایران را نشانه رفته ولی شاید بیش از همه به اصلاحطلبان تاختند. بنابراین فشار تبلیغاتی شدیدی که رسانههای فارسی زبان و عوامل فضای مجازی مخالف خارج از کشور دارند، مجموعا بیشتر به سمت اصلاحطلبان بوده است، به طوری که کم و بیش مشخص شده، بخش عمده تامین بودجه چند شبکه معروف مخالف و فارسی زبان که پرمخاطبتر هستند- غیر از شبکه بی بی سی-، از طرف دولت عربستان تامین شده و این بودجه به طور ناگهانی چندین برابر شده است. شبکهای مثل «ایران اینترنشنال» تقریبا تمام بودجه خود و شبکه «من و تو» کمکهای وسیعی از عربستان دریافت کردهاند و عمدتا با پول این کشور تبلیغات میکنند و عمده این تبلیغات هم ضداصلاحطلبان است. نمیتوان گفت که آنها اصولگرایان را بر اصلاحطلبان ترجیح میدهند و این تحلیل درستی نیست. ولی بحث این است که شاید برای امید به آینده در ایران و امید به اینکه از طریق اصلاح سیستم و حرکت تدریجی اصلاحاتی بتوان نظام را به سمت مثبتی برد و مردم را نسبت به آینده امیدوارتر کرد، بیشتر از جانب اصلاحطلبان ترویج میشود. بنابراین به نظر میرسد اصولگرایانی که فکر میکنند الان وقتش هست که بیایند، باید بدانند که تضعیف حمایت اجتماعی از اصلاحطلبان را مدیون چی و چه کسی هستند. بخشی از این تضعیف متوجه صداوسیمای خودمان است که در تضعیف دولت ید طولایی داشته و این تضعیف دولت به نوعی به تضعیف اصلاحطلبان هم میانجامد. اما عمده این تضعیف پای گروهها و شبکههای برانداز که از رژیم عربستان پول گرفتهاند، نوشته میشود که وجه شدید اصلاحطلبی دارد و از این جهت فضایی که نه تنها برای اصولگرایان مناسب شده باشد بلکه بیشتر بر ضداصلاحطلبان است، شکل گرفته است.
آینده سیاسی اصلاحات را با توجه به اینکه بعضا ناکامیهای دولت در حوزه اقتصادی به پای اصلاحات و حمایت این جناح از حسن روحانی نوشته میشود، چطور میبینید؟ آیا اصلاحطلبان بار دیگر در انتخابات 98 مجلس میتوانند توفیق حاصل کنند؟
البته این واقعیت و تلقی عمومی که این دولت، دولت اصلاحطلبان است بین کسانی که ناامید هستند، وجود دارد. اگر بخواهیم واقع بینانه با مسائل سیاسی - اجتماعی برخورد کنیم، به طور طبیعی هر جریانی فراز و فرود دارد. ما اواخر دولت دوم اصلاحات مشابه چنین وضعیتی را داشتیم درحالی که وقتی امروز نگاه میکنیم به اعتراف اصولگرا و اصلاحطلب و هر کسی که واقعا دستی بر کار اصلاحی دارد، دوره دوم اصلاحات به لحاظ اقتصادی و مدیریت کشور شاید شکوفاترین دوره در تمام یکی، دو دهه گذشته بوده است. دورهای که کمترین نارضایتی از یک دست انداز در یک کوچه میتوانست به ناسزا به دولت و اصلاحطلبان تبدیل شود. شاید بعضی از جوانان باور نکنند ولی تقریبا عین فضایی که الان ضد دولت روحانی است، شاید شدیدتر و به شکل دیگری بر ضد دولت اصلاحات در دور دوم بود. در حالی که اتفاقا آن دوره به لحاظ مدیریت دوره خوبی بود. پس به طور طبیعی این فراز و فرود وجود دارد و شاید همین مقدار افول طرفداری از اصلاحات منجر به این شد که یک جریان کوچک اصولگرا بتواند انتخابات 84 را ببرد. الان هم این، دور از انتظار و ذهن نیست و اگر این اتفاق بیفتد، اتفاق عجیبی نخواهد بود.
آیا با این تحلیل که اصولگراها انتخابات مجلس را از حالا بردهاند و احتمالا شاهد اقبال کمتری نسبت به لیست اصلاحطلبی خواهیم بود، موافق هستید؟
ببینید! یک نکته را نباید فراموش کنیم که تضعیف اصلاحات در بدنه جامعه، به معنای این نیست که اصولگرایان محبوبیت بیشتری پیدا کردهاند. ممکن است برخی چهرههای اصولگرا چهرههای موفق تری نشان داده شوند که البته زیاد سراغ ندارم. اصولگرایان در دوره قبل انتخابات ریاست جمهوری هرچه در بین چهرههای موجود گشتند، نتوانستند به چهرهای که کاریزمای انتخاباتی و محبوبیت داشته باشد، برسند. در آخر آقای رئیسی را به نحوی پیدا کردند که البته چندان توفیقی نداشتند. الان هم همانطور است، به نظر نمیرسد که اصولگرایان چهره برجستهای در انتخابات ریاست جمهوری داشته باشند و یا خیلی شعار برجستهای سر دهند. در انتخابات مجلس که برگزاری آن زودتر است، شاید امکان توفیق اصولگرایان بیشتر باشد. به دلیل اینکه کاندیداهای اصلاحطلب با بیان اینکه ما اصلاحطلب هستیم و عضو جنبش اصلاحات یا حامی دولت روحانی بودیم، نتوانند خیلی در بین مردم شهرستانها رأی جمع کنند. درحالی که ممکن است کاندیداهای اصولگرا ژست طرفداری از مردم و شعارهای چپ اقتصادی سر دهند. شعارهایی که متضمن توزیع پول و درآمد عمومی است و از این جهت با شجاعت بیشتری عمل میکنند، لذا ممکن است در انتخابات مجلس زمینههای توفیق بیشتری داشته باشند و احتمالا هم ممکن است روند نظارت استصوابی کماکان کار را برای اصلاحطلبان دشوار کند و آنها نتوانند با یک تیم قوی در انتخابات ظاهر شوند. ولی در انتخابات ریاست جمهوری اصولگرایان با فقدان محبوبیت روبه رو هستند. ولی شاید بتوانیم بگوییم توفیقی که اصلاحطلبان در این میان دارند این است که وضع رقیب خیلی بهتر از آنها نیست و آنها هم در همین چنبره مشکلات گیر کردهاند. ولی در هر حال اگر اصولگرایان واقعا درایت و منطق سیاسی را وجهه همت خود قرار دهند، موقعیت مناسبی برایشان خواهد بود. در عین حال از اینکه تشکلهای اصولگرا شکل گرفته باشند یا مشغول کار و عضوگیری در دفاتر استانها باشند، خبری نیست و آنها فوقالعاده ضعیفتر از آنکه باید باشند، هستند. به همین دلیل واقعا پیش بینی آینده انتخابات خیلی دشوار است و نمیتوان با قطعیت از توفیق اصولگرایان گفت هرچند میتوانم این جمله را بگویم که کار برای اصلاحطلبان بسیار دشوار است.
البته از قول آقای چمران جمنا دوباره جمع شده! هرچند با مشکلات مالی مواجه است و اعضا حق عضویت پرداخت میکنند تا بتوانند جلسات خود را تشکیل دهند. اما جمنا هم در انتخابات 96 نشان داد که در آخر نتوانست به نظر جمعی برسد و چهرههای شاخص در پایان انتخابات هر کدام به سویی رفتند تا جایی که قالیباف از نواصولگرایی پرده برداری کرد. عملکرد شورای اصلاحطلبان را بعد از انتخابات در رابطه با کاندیداهایی که معرفی کردند چطور میبینید؟
اتفاقا اصلاحطلبان در فواصل انتخابات به طور نسبی فعال هستند. البته ما با یک سطح استاندارد از فعالیت حزبی خیلی فاصله داریم. اما به طور نسبی فعالیتشان منحصر به زمان انتخابات نمیشود و این سخن آقای چمران خجالت آور است! چون بعد از اینکه انتخابات تمام شد، کرکره را پایین کشیدند و رفتند. همانطور که این نکته را در بیش از 10 مصاحبه قبل از پایان انتخابات ریاست جمهوری 96 عنوان کردم که بعد از انتخابات متفرق میشوند و همین اتفاق هم افتاد. پیش بینی میکنم احتمالا سعی میکنند با یک اسم جدید وارد شوند. واقعیت این است که عملکرد اصولگرایان هم خیلی درخشان نیست. ولی بحث انتخابات مجلس شورای اسلامی با بحث یک نظام تشکیلاتی حزبی فرق میکند. اصولگرایان در حوزههای انتخاباتی افرادی را دارند و چون نگران رد صلاحیت شدن هم نیستند و یک مقدار هم دستشان به لحاظ مالی بازتر است و خیلی هم کسی ایراد نمیگیرد که با چه شیوهای عمل کردند، احتمالا از هم اکنون فعال میشوند و راه را جلوی خودشان بازتر میبینند. ضمن اینکه قدرت شعار دادن بیشتری هم خواهند داشت و به دلیل همین مشکلاتی هم که اتفاق افتاده، الان خوب میتوان شعار داد. تصور میکنم اگر افکار فعلی را نداشتم و میخواستم به هر صورت انتخابات را ببرم، متن خطابه تهیه کردن چقدر ساده بود و ایراد سخنرانیهای تند که البته بسیار کار آسانی است. الان یک روزنامه نگار کهاندکی قلم زده باشد هم میتواند تندترین نطقهای رأی آور را در شهرستانها داشته باشند و این اتفاق قابل پیش بینی است. هنوز هم تا انتخابات فاصله داریم و اتفاقات زیادی میتواند بیفتد. اگر دولت بتواند توفیقات بیشتری کسب کند، وضع یک مقدار تفاوت میکند. به نظر میرسد جریان برانداز طی ماههای آینده مقداری از دندان تیزی گذشته فاصله خواهد گرفت و ناکام خواهد شد ولی به هر حال پیامد، آثار و عوارض این فشار و هزینهای که به دولت وارد شد خود را نشان میدهد. با همه این اوضاع و احوال به نظر میرسد جنبشی که قابل دفاع است، صرفا برای پیروزی به میدان نمیآید. انتقادی که همیشه به اصولگرایان وارد است اینکه آنها غیر از پیروزی را قبول ندارند و یک حرکت سیاسی حتما باید به پیروزی آنها بینجامد تا برایشان توجیه پذیر شود. ولی اصلاحطلبان نباید اینطور فکر کنند؛ ما باید در میدان رقابت کنیم ولو اینکه امکان باخت هم داشته باشیم. این به ما اجازه خواهد داد که در آینده همیشه جایگاه خودمان را در افکار عمومی داشته باشیم.
چه عاملی را در انتخابات پیش رو برای اصلاحطلبان سختترمیدانید؟
حمایت از دولت در شرایط فعلی و ایستادگی در مقابل تهاجم آمریکاییها به جمهوری اسلامی ایران ممکن است در رأی آوری خیلی کمک نباشد. الان افکار عمومی جامعه به شدت ملتهب و عصبانی است و شاید کسانی که سردمدار شعار باشند خیلی بهتر بتوانند رأی بیاورند. این رفتار برای اصلاحطلبان، سخت است، ولی فکر میکنم صداقت سیاسی ایجاب میکند در راستای حفظ امنیت و آرامش کشور منطقی موضع بگیریم، نه صرفا برای رأی آوری.
در انتخابات 76 با روی کار آمدن دولت اصلاحات، جامعه به این تفکر روی آورد و حتی بعد از اتفاقات 88، در اسفند 94 و خرداد 96 هم حمایت خود از این جریان سیاسی را نشان داد. اکنون بدنه اجتماعی اصلاحات در کجا ایستاده است؟
ببینید، ما اصلاحطلبان در گذشته روی برخی از تندرویها و عملکردهای نابجای اصولگرایان معترض بودیم و این اعتراض ما بالاخره منجر به یک حمایت اجتماعی شد. در حال حاضر جناح اصولگرا و حتی تندروهای اصولگرا عملکردهای خود را خیلی تصحیح کردهاند و این واقعیت را نباید کتمان کنیم. فکر میکنم اصلاحطلبان در تحلیلهای خود باید به این نکته توجه داشته باشند. به عنوان مثال فشارهایی که در کوچه و خیابان اتفاق میافتاد و چهره تلخی از اصولگرایان نشان میداد را طی سالهای اخیر خوشبختانه شاهد نبودیم و میتوان گفت کارهای بد و ناصوابی که به بخشهایی از حاکمیت و اصولگرایی منتسب میشد، به طور طبیعی تصحیح شده و از این جهت ما باید خوشحال باشیم که نظام، جامعه و حاکمیت بیشتر به سمت خواستههای اصلاحطلبان حرکت کرده است. در نتیجه طبیعی است که یک مقدار شعارهایمان کمرنگ میشود و نمیتوانیم مثل گذشته خیلی روی شعارهایی که متضمن ترس و وحشت از سیطره اصولگرایان بود، بایستیم. بهخصوص اگر برخی از چهرههای میانه روی اصولگرا به میدان بیایند، نمیتوانیم جامعه را بترسانیم. به همین دلیل اصولگرایان باید درعملکرد خودشان تجدیدنظر کنند. اصلاحطلبان باید چهرههایی را وارد عرصه کنند که با خواستههای جامعه منطبق باشند.
البته اگر این چهرههای جذاب و مطلوب بتوانند تایید صلاحیت شوند؟
این دوره که اصولگرایان اعتماد به نفس بیشتری دارند و فکر میکنند شاید امکان برنده شدنشان در انتخابات مجلس بیشتر باشد، بحث بسیار خوبی است که بتوانیم ناظران انتخابات را قانع کنیم که انتخابات را آزادانهتر برگزار کنند و اجازه دهند اصلاحطلبان با کاندیداهای خود بیایند. تجربه هم نشان میدهد که هیاتهای نظارتی یک مقدار عملگرا هستند یعنی اگر نهادهای نظارتی وجود کاندیدایی را نگران کننده تشخیص ندهند، شاید صلاحیت او را تایید کنند. البته با توجه به تجربیات برگزاری انتخابات متعدد، زمان آن فرارسیده است که سیستم انتخابات را با سازوکارهای مدرن که ما را به سمت برگزاری آزادانهتر انتخابات هدایت میکند، نزدیک کنیم.