جستجو
رویداد ایران > رویداد > اجتماعی > «انفعال اجتماعي»روز به روز بدتر از ديروز

«انفعال اجتماعي»روز به روز بدتر از ديروز

کلی کارِ نکرده در زندگی داریم که قرار است «شنبه» سراغ‌شان برویم، اما کدام شنبه؟«بهمن۹۶، از پایان‌نامه‌ام دفاع کردم، اما هنوز اصلاحاتش را انجام ندادم.»،«مقاله‌ای که ماه‌هاست گوشه صفحه کامپیوترم چشمک می‌زند، اما حوصله تمام کردنش را ندارم.».
«هفته گذشته دو نفر در همین خیابان دعوای شدید کردند کسی نزدیک‌شان نمی‌رفت.»، «کارت‌های بانکی‌ام را پنج ماه است که گم کرده‌ام، اما حوصله پیگیری‌شان را ندارم.»، «تقاطع خیابان شریعتی-بهشتی مرد میانسالی یک ساعت روی پیاده‌روها از درد غلت می‌خورد، اما به کسی برنمی‌خورد.» «پروژه‌ای که زمان تحویلش گذشته، اما به‌جای تکمیلش ترجیح می‌دهم سریال ببینم.» و«مردم مطالبه‌گر نیستند و روحیه مشارکت‌شان کم شده.» و .... این موارد بخشی از دیالوگ‌های شهروندان در گفت‌وگویی میدانی با «آرمان» است. گزاره‌هایی که محتوای هر کدام یا انفعال اجتماعی است یا انفعال فردی. تمایل به عقب ‌انداختن چیزهایی که می‌دانیم عقب‌ افتادنشان به ضرر ماست. این در حالی است که بقای هر جامعه‌ای بستگی بالایی به آن دارد که مردمانی حساس و شهروندانی مسئولیت‌پذیر داشته باشد. زیرا اگر انفعال شکل عمومی به خود بگیرد به صورت یک آنومی ظاهر می‌شود که غالبا با یک تنش روبه‌رو است. پیامدهای این وضعیت در کوتاه و دراز مدت برای یک جامعه چه خواهد بود؟ راه برون‌رفت از این آسیب‌ اجتماعی و این اعتزال‌گزینی چگونه است؟ شاید بتوان در گفت‌وگو با مردم، جامعه‌شناسان و روانشناسان ابعاد بیشتری از این معضل اجتماعی-رفتاری نشان داد.                                                      

محسن به «آرمان» می‌گوید: مدام احساس خستگی می‌کنم. حوصله معاشرت با دوستانم را ندارم. از هر نوع تماس با افراد فراری هستم. تمرکزم را از دست داده‌ام. حوصله انجام کارهای ضروری‌ را هم ندارم. سال گذشته ماشین خریده‌ام، اما هنوز نرفتم سندش را قطعی کنم و به نام خودم بزنم. کارت ملی و کارت پایان خدمتم گم شدند؛ هنوز نرفتم پیگیری کنم. هفته گذشته دو نفر در همین کوچه دعوای شدیدی کردند، اما من انگار نه انگار. حتی زحمت دخالت به خودم ندادم. وحید شهروند دیگری است که توضیح می‌دهد: حدود سه سال است که دو کتاب در زمینه موسیقی آماده چاپ دارم که به دغدغه‌های این روزهای من تبدیل شده است. هر دو کتاب یک بخش کوتاهی دارد که باید تکمیل و به ناشر تحویل داده شود، اما مشغله‌های روزانه امکان اتمام این کتاب‌ها را از بنده گرفته و هر بار که با خودم می‌گویم، امروز حتما کتاب‌ها را به پایان می‌رسانم، اما یک مشکل و مشغله کاری به‌وجود می‌آید و هنوز آن روز پایانی بعد از سه سال از راه نرسیده است. البته ناگفته نماند شرایط و اوضاع بد کتاب و کتاب‌خوانی در کشور انگیزه را از من گرفته است. با خودم همیشه می‌گویم هزار جلد کتاب برای 70میلیون نفر با هزار زحمت منتشر می‌کنیم، اما شاید نیمی از آن تیراژ برگشت بخورد و زحمت سال‌ها پژوهش به خاطر مشکلات جامعه و فرهنگی که بر کتاب و کتاب‌خوانی سایه افکنده نادیده گرفته شود.

بی‌برنامگی و دلایل آن

شبنم دانشجوی دانشگاه تهران است. او به خبرنگار «آرمان» می‌گوید: در کل فضای مطالبه‌گری هم در بعد فردی و هم در ابعاد اجتماعی در جامعه فروکاسته شده که این موضوع حتی در زندگی شخصی خودم هم تاثیر گذاشته است. با اینکه علاقه زیادی به مسائل صنفی و اجتماعی دارم، اما در فعالیت‌های انجمن صنفی شرکت نمی‌کنم. دو هفته است که می‌خواهم به آموزشگاه زبان خصوصی برای تدریس بروم که فرصت نمی‌کنم. دو ماه است کتاب 504 گرفتم که هر روز یک درسش را بخوانم، اما هر کاری می‌کنم، نمی‌شود. قرار بود، هفته ای سه روز باشگاه بروم، نمی‌توانم. برای دو روز آینده در دانشگاه ارائه دارم، با اینکه از یک ماه قبل می‌دانم، اما هنوز آماده‌اش نکرده‌ام. نمی‌دانم این بی‌انگیزگی از کجا می‌آید.

به دنبال حواس‌پرتی می‌گردیم

جامعه‌شناس در این باره به «آرمان» می‌گوید: گریز(escapism) یکی از مفاهیم مطالعات فرهنگی است و به معنای آن است که وقتی ما با واقعیتی ناخوشایند مواجه می‌شویم، به دنبال حواس‌پرتی می‌رویم. در واقع آنچه در «گریز» رخ می‌دهد، استقبال خود خواسته فرد از حواس ‌پرتی است، تا شاید به این طریق بتواند ساعت‌ها یا روزهایی خود را از نظر جسمی و ذهنی از آن واقعیت ناخوشایند دور کند. در موضوع گریز، دو موقعیت «گریز از» و «گریز به» وجود دارد. افراد مختلف معمولا گریزگاه خود را می‌جویند. برای مثال زن ‌و شوهری که اختلافات جدی دارند، اما هر دو ساعت‌ها چشمان‌شان را به صفحه ‌نمایش تلفن همراه می‌دوزند تا ذهن خود را از مشکل اصلی دور کنند، زنی که نشانه‌هایی از خیانت را در همسرش دیده است و ذهن پرآشوب خود را مدام با لکه‌گیری سرویس بهداشتی خانه‌اش آرام می‌کند. فردین علیخواه ادامه می‌دهد:‌ گریز می‌تواند در دو سطح ذهنی و جسمی باشد، اما نکته آن است که افراد می‌توانند از نظر جسمی از موقعیتی ناخوشایند بگریزند، اما ذهنشان همچنان گرفتار آن موقعیت باشد و البته برعکس آن ‌هم صادق است. کم نیستند، ایرانیانی که با انگیزه گریز، از ایران مهاجرت کرده‌اند و جسم‌شان در یک شهر آرام اروپایی قرار دارد، اما ذهنشان از مشکلات جامعه ایرانی دور نمی‌شود، و هستند ایرانیانی که جسم‌شان در ایران و در کانون مشکلات مختلف اقتصادی و اجتماعیِ فعلی قرار دارد، اما از نظر ذهنی هر روز در کنار رودخانه دانوب قدم می‌زنند.

گریز محدود به روابط روزمره نیست

این جامعه شناس می‌گوید: هرچند گریز فقط محدود به روابط روزمره اجتماعی نیست. گاهی اوقات گریز، واکنش به بحران‌های بزرگ‌تری است که در جوامع آشکار می‌شود. آلن برینکلی، استاد تاریخ سیاسی دانشگاه کلمبیا در سال1982 کتابی با عنوان «فرهنگ و سیاست در دوران رکود بزرگ» منتشر کرد تا نشان دهد که چگونه گریز یکی از ساز و کارهای کنار آمدن با پیامدهای رکود اقتصادیِ سال1929 در آمریکا بود. به نظر او وقتی در آن سال‌ها آثار ناخوشایند رکود اقتصادی به‌تدریج نمایان شد، مردم تلاش کردند تا از واقعیت تلخ بگریزند و به‌همین دلیل خود را به دامن «حواس‌ پرتی خود خواسته» انداختند. برای مثال بیش از قبل به رادیو گوش می‌کردند، مدام به تماشای فیلم می‌نشستند یا خود را با ورق زدن مجلات مشغول می‌کردند و نکته قابل‌ تامل آنکه مردم در دوره بحران اقتصادی، از عکس‌ها و فیلم‌هایی استقبال می‌کردند که زندگی مرفه و لوکس را نشان می‌داد. گویی مردم نداشته‌های‌شان را در این فیلم‌ها جست و جو می‌کردند و ساعاتی از مشکلات می‌گریختند. این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه برخی معتقدند که گاهی اوقات حکومت‌ها هم به‌عمد تلاش می‌کنند تا زمینه گریز را در مردم فراهم کنند، تصریح می‌کند: همان استعاره معروف «نان و سیرک» که توسط جوونال، شاعر و طنزپرداز اواخر قرن نخست میلادی روم مطرح شد. از نظر او برخی از پادشاهان رومی برای آنکه حواس مردم را از حقوقِ مهم شهروندی پرت کنند آنها را با «نان و سیرک» مشغول می‌کردند. منظور او از سیرک، ساخت تماشاخانه‌هایی نظیر کلوسئوم در روم بود که حدود 50 هزارنفر ظرفیت داشت. پادشاه؛ مردم را در کلوسئوم جمع می‌کرد، مردم به تماشای مسابقه گلادیاتورها برای کشتن یکدیگر مشغول می‌شدند و سربازان پادشاه؛ قبل و پس از مسابقه به ‌طرف مردم نان پرتاب می‌کردند. این عضو هیات علمی دانشگاه گیلان بر این باور است که در هر صورت، از گریز، چه در برداشتی فردی و چه در برداشتی اجتماعی، ارزیابی منفی وجود دارد. مهم‌ترین مساله آن است که فرد از موقعیت ناخوشایندی که در آن قرار دارد، می‌گریزد و برای تغییر یا بهبود اوضاع تلاش نمی‌کند. به همین دلیل برخی از محققان از «قربانیان گریز» سخن گفته‌اند، منظور کسانی هستند که از موقعیت بد می‌گریزند، اما به شکلی دیگر قربانی همین گریختن خود می‌شوند. لایه‌ای از خیال بر چشمان فرد کشیده می‌شود، اما واقعیت همان واقعیت است. در اینجا فرد به‌ عمد خود را مشغول چیزی می‌کند تا چیز دیگری را فراموش کند. در حالی‌که واقعیت نامطلوب همچنان باقی است. گریختن و نه اصلاح واقعیت ناخوشایند، مهم‌ترین نقد به گریز است. در این میان بعد دیگر این قضیه روانشناسانه است. یک روانشناس بالینی درباره این وضعیت به«آرمان» می‌گوید: در پاسخ به این وضعیت می‌توان از دو منظر فردی و اجتماعی به مساله نگاه کرد که هر دو در تعامل با هم قرار می‌گیرند، اگر منظور از انفعال در سطح فردی به عقب انداختن کارها و بی‌تفاوت بودن به برنامه‌ها و اهداف زندگی است می‌توان از مفهوم اهمال‌کاری(Procrastination) سخن به میان آورد. اهمال‌کاری یا موکول کردن کارها به آینده عادتی است که در بسیاری از افراد وجود دارد این افراد به نسبت انجام کارها و اهداف روزمره خود بی‌تفاوت به نظر می‌رسند و به شکل بیمارگونه‌ای کارها را به تعویق می‌اندازند، طوری که این اهمال موجب شکست‌های متعدد در سطوح مختلف زندگی فردی و اجتماعی‌شان می‌شود و بعد از مدتی کوتاه فرد با کاهش اعتماد به نفس و ضعف در پرداختن به اهداف روبه‌رو می‌شود. در خصوص دلایل اهمال‌کاری در سطح فردی یافته‌های تحقیقاتی حاکی از آن است که بیشتر این افراد از شکست، ترس افراطی دارند به همین دلیل کارها را هیچ گاه شروع نمی‌کنند تا از شکست احتمالی بگریزند.

انفعال نتیجه درماندگی 

کاوه قادری ادامه می‌دهد: در سطح اجتماعی نیز می‌توان از نوعی به شکل واضح‌تر بی‌تفاوتی اجتماعی سخن به میان آورد. برخی از روانشناسان بی‌تفاوتی اجتماعی را «حالتی از نبود احساس درونی و عاطفه، عدم علاقه و درگیری هیجانی نسبت به محیط خود» تعریف کرده‌اند. برخی دیگر نیز آن را نوعی احساس انفصال، جدایی و عدم پیوند ذهنی(شناختی) و عینی(كنشی) میان فرد و جامعه می‌خوانند؛ همچنین بی‌تفاوتی اجتماعی را نوعی تصور، طرز تلقی یا احساس تعریف كرده‌اند كه از انتظار عدم تاثیرگذاری و تعیین‌كنندگی رفتار فرد در ایجاد نتایج یا دستكاری در واقعیت‌ها ناشی می‌شود. همسو با این تعریف علائم بی‌تفاوتی را عبارت از نداشتن آگاهی، انگیزه، التزام و تعهد مدنی، مسئولیت‌های اجتماعی و عمل اجتماعی كه شامل حق انتخاب هم می‌شود، دانسته‌اند و از این منظر می‌توان به مفهوم درماندگی آموخته شده نزدیک شد. امری که در اهمال کاری فردی هم قابل مشاهده است. به زبان ساده افراد اهمال کار و بی‌تفاوت در سطوح فردی و اجتماعی به شکل ذهنی به این نتیجه رسیده‌اند که کنش‌شان تاثیر چندانی بر تغییر مقتضیات جامعه نخواهد داشت و این برداشتی ناقص و تحریف شده به نظر می‌رسد. به شکل واضح‌تر جامعه‌‌ای که درگیر اهمال‌کاری و بی‌تفاوتی اجتماعی در سطح وسیع باشد، جامعه‌ای است که نقش خود در تغییر شرایط زندگی و رشد و توسعه را نادیده گرفته و دست از تلاش و تغییر می‌کشد و این امر مبارکی نیست.

شناسایی عوامل انفعال

این روانشناس توضیح می‌دهد: در ابتدای امر باید با در نظر گرفتن مقتضیات و تاریخچه شخصی افراد و جامعه برای شناسایی عوامل آسیب‌شناختی این انفعال و بی‌تفاوتی گام برداشت و سپس مداخلات و پیشگیری‌های سطوح مختلف را مبتنی بر آن تنظیم کرد. همانگونه که پیشتر اشاره شد بخش زیادی از اهمال‌ کاری‌ها در سطح فردی به خطاهای شناختی و کمال‌گرایی افراطی و نگاه صفر و صدی به مسائل برمی‌گردد که در نهایت با تضعیف میزان عزت‌نفس فرد را در ورطه اهمال‌کاری قرار می‌دهد، بخشی از این کمال‌گرایی‌‌ها ناشی از فشارهای رقابت‌طلبانه دنیای مدرن است.

شکل‌گیری هسته‌های نخبگان در هر شهر

قادری درباره پیامدهای این وضعیت در کوتاه و درازمدت برای یک جامعه می‌گوید: همان گونه که انتظار می‌رود، پیامدهای چنین امری مبارک نیست و بی‌تفاوتی اجتماعی با تضعیف سرمایه‌های اجتماعی از پیش موجودیت جامعه را دچار نوعی درماندگی و عدم اعتماد اجتماعی می‌کند که تاثیرات نامطلوب آن بر تحول‌ و توسعه اقتصادی، ‌فرهنگی و سیاسی پر واضح است. این امر در کوتاه مدت با کند کردن میزان کنش‌های بین فردی و حمایت‌های اجتماعی در بلند مدت روند توسعه را نیز تحت تاثیر قرار می‌دهد. در سطح اجتماعی نیز سیاستمداران و کارگزاران اجتماعی بهتر است با طراحی برنامه‌های کارشناسانه و کمک گرفتن از نخبگان جوان زمینه لازم برای مشارکت بهتر مردم در نهادهای اجتماعی و مدنی را فراهم کرده و با ایجاد فضایی امن برای ارتقای همدلی جمعی، نشاط اجتماعی و سرمایه‌های اجتماعی گام بردارند. برای عملی کردن چنین ایده‌هایی راه‌های گوناگونی وجود دارد که به زعم بنده شکل‌گیری هسته‌های نخبگانی در هر شهر و منطقه و طراحی برنامه‌های شواهد محور و مبتنی بر علم می‌تواند در انجام این امر ما را یاری کند؛ ‌اخیرا بنیاد ملی نخبگان به درستی در حال شکل‌دهی چنین هسته‌هایی در مراکز استان‌ها و شهرستان‌هاست و اگر مسئولان امر این گروه‌های جوان و مستعد را حمایت کنند و برای عملی کردن برنامه‌های مستخرج از این هسته‌‎ها گام بردارند با تحولی مثبت و رو به جلو در حوزه اجتماعی روبه‌رو خواهیم بود.

                   
برچسب ها
نسخه اصل مطلب