تهران|سازها برای موسیقی خیابانی ناکوک است
اگر تا چند روز پیش خیلیها در گوشهوکنار میدانها و خیابانهای شهر، بیتفاوت از کنارشان عبور میکردند، حالا به کانون توجه مردم آمدهاند. کارشان نواختن و خواندن، و رونق بازارشان در جلب توجه مردم است.
بیش از موسیقی و ساز و آواز البته این روزها، یک کلیپ اینترنتی آنها را از حاشیه خیابانها به صدر توجه مردم آورده؛ کلیپ برخورد تند پلیس با 3نوازنده در خیابان سعدی رشت که حالا موزیسینهای خیابانی را به دغدغه و مسئله خیلی از علاقهمندان موسیقی و حتی مردم عادی شهر تبدیل کرده است. درست 2روز بعد از انتشار فراگیر کلیپ معروف گروه موسیقی رشتی، برای بررسی شرایط کاری موزیسینهای تهرانی، رهسپار خیابانهای شهر شدم. نخستین گروه را در میدان ونک دیدم؛ 2جوان حدودا 27-26ساله که در ضلع شمالی میدان، کنار ایستگاه اتوبوسهای تندرو، با دونوازی ویولن و گیتار قدمهای عابران را کند و بعضی از آنها را متوقف میکردند. سازِ کوکشان عصر کمرمق پاییزی را به وجد آورده بود. 15-10نفری روبهرویشان ایستاده بودند و گوش میکردند، خیلیها هم با شنیدن صدا، آرامتر رد میشدند تا حداقل بهرهای بهاندازه چند لحظه از صدای سازها ببرند. بیش از همه ولی یک سرباز جلب توجه میکرد که سیگاری آتش زده و انگار در صدای ویولن و گیتار غرق شده بود.
پلیس تهران با نوازندهها کاری ندارد!
میگویند 4سال است با هم کار میکنند، گاهی اوقات در میدان ونک همنوازی میکنند و بقیه وقتها در میدان تجریش. «هر نُت خوبی که دستمون بیاد میزنیم؛ حال خودمون خوب باشه، شاد میزنیم و حالمون گرفته باشه، غمگین؛ ولی نتهایی که انتخاب میکنیم همه از موسیقیهای بهروز و... ایرانی و خارجیه.»
مردم در کاور گیتار برایشان پول میریزند؛ 5هزارتومانی، 10هزارتومانی، 2هزارتومانی. بعضیها این اجرا را به مثابه کنسرت سرپایی میبینند و چند دقیقهای میایستند و آخرسر با تشکر رد میشوند. «خوبه دیگه! پسر من هم نوازنده نی هست؛ اونهم بعضی وقتها نیاش رو برمیداره میره گوشهوکناری از تهران میزنه؛ اینا رو میبینم یاد پسر خودم میافتم؛ بهنظرم جسارت و اعتمادبهنفسشون در مقایسه با نسل ما زیاد و قابلتوجهه.» زن میانسال که به تماشا ایستاده این را میگوید.
با پسرها حرف از کلیپ نوازندههای رشت میشود، خنده تلخی میزنند و یاسین میگوید، تا حالا برای آنها این مشکل پیش نیامده «اتفاق افتاده که مغازهدارهای اطراف از اینکه چند ساعت در روز اجرا داشتیم، اومده باشن گلایه و در نهایت که حرفشون رو گوش نکردیم، به شهرداری زنگ زده باشن و مامورهای اونها بیان با ما برخورد کنن اما تا حالا پیش نیومده که نیروی انتظامی بیاد سراغمون، با اینکه هم در میدون ونک هستن و هم میدون تجریش.» نیما هم میخندد و میگوید که خداوکیلی در تهران مأموران پلیس با ما کاری ندارند. چند دقیقه بیشتر از حرفهای یاسین و نیما نگذشته که در کمال ناباوری 2 مأمور با لباس شخصی آمدند و از آنها خواستند بساطشان را جمع کنند؛ چیزی شبیه آنچه در کلیپهای دوربین مخفی نمایش داده میشود. یاسین کارت شناسایی میخواهد و آنها بعد از نشاندادن کارت، شروع میکنند به جمعکردن پایه اکو و کاور گیتار؛ هم نوازندهها و هم تماشاچیها، همه مبهوت این صحنه میشویم. خودم را به پلیس معرفی میکنم و از او میپرسم مشکل چیست؟ اول از پاسخ ممانعت میکند و بعد میگوید مجوز ندارند.
مگه همه کسایی که نوازندهان یا حتی این دستفروشا مجوز دارن؟
شما دخالت نکنید؛ اینا باید برن طبقه سوم وزارت ارشاد مجوز بگیرن...
همین چند دقیقه پیش بود که میگفتن پلیس کاری به کارشون نداره و از برخورد خوب شما تعریف میکردن...
دست ما که نیست، به ما هم بیسیم زدن که برید اینا رو جمع کنید. باید مجوز داشته باشن. چیزی نیست، با کارت ملی یه تعهد میذارن که دیگه بدون مجوز اجرا و مزاحمت ایجاد نکنن و تمام.
چند نفر دیگر هم میایستند و شروع به بحث با پلیس میکنند. پسر جوانی که همسنوسال یاسین و نیماست بیش از همه جوش میزند. «اینا چی کار کردن، غیراز اینه که فقط ساز زدن و چند دقیقه حال ما رو بهتر کردن؟ شادی مردم مشکل داره؟» پلیس اما بیتوجه به این حرفها بهکار خودش ادامه میدهد. مبهوت این اتفاق گوشه میدان ایستادهام که اتوبوس بچههای دانشگاه الزهرا(س) سر میرسد. پیاده که میشوند، درباره ماوقع میپرسند. یکیشان که ظاهرا مشتری این گروه موسیقی جوان بوده، میگوید: «تا حالا که با اینا کاری نداشتن که! واقعا بعد از چند ساعت سر کلاس بودن و گوش دادن به حرفهای استاد و بعد هم صدای سروصدا تو اتوبوس و شلوغی خیابون، این صدای ساز اینا حال آدم رو خوب میکنه؛ اصلا میدون ونک حال و هواش با این بچهها قشنگتره؛ چرا واقعا باید جمعشون کنن؟»
گیتاریستهای چهارراه ولیعصر
«برعکس تو من خیلی دوست دارم روبهروم عکساتو میذارم / خیلی دوست دارم عشق من برعکس تو من گله ندارم / طاقت دوری ندارم واسه چشمات بیقرارم عشق من» این صدا بین نواختن 2گیتار همزمان تنها صدای واضحی است که همهمه زیرگذر چهارراه ولیعصر را کنار میزند و خودش را به گوش آدم میرساند. نشستهاند میان حجم انبوه پاهایی که از پلههای برقی بالا و پایین میرود و میخوانند و مینوازند. صدای دورگه و صورتهای کوچکشان نشان از این دارد که کمتر از 20سال دارند. بین گیتارزدن و خواندن صدایشان میگیرد، ولی سعی میکنند تسلط خودشان را حفظ کنند.
رامین و مهدی متولد 1377 و 1378 هستند. دیپلم حسابداری هنرستان دارند، قید دانشگاه را زدهاند و آمدهاند سراغ موسیقی؛ تصمیمشان این است که با تمرین و اجرای خیابانی معروف شوند و بعد هم تا 30سالگی تبدیل شوند به 2موزیسین بزرگ. رویاهایشان را دستیافتنی میبینند و امید در نگاهشان برق میزند. «وقتی چند هفته تمرین میکنیم و همونرو اینجا برای مردم میزنیم، حال خوبیه؛ حس اجرای کنسرت داره وقتی میبینیم دورمون جمع میشن و حالشون خوب میشه؛ بیشتریها تشویق میکنن، دروغ چرا، تکوتوکی هم میگن صداتون خوب نیست و بد میزنید و تیکه میندازن، ولی در کل این اجراها به ما اعتماد به نفس میده و کمکمون میکنه برای ادامه راه و مهمتر اینکه پول کلاسهای بعدی و کلیپهایی که قراره بسازیم هم درمیاد و دیگه نیاز نیست غرولند پدر مادرمون که چرا درس رو ول کردین و ما دیگه پول کلاس موسیقی نمیدیم و هزارتا از این حرفا رو بشنویم.»
اینجا هم بیشتر، سربازها جزء تماشاچیان اصلی کنسرت زندهاند. عباس از بوشهر و آرش از گرگان حالا یکربعی هست که آن گوشه و کنار کز کردهاند و دل دادهاند به این آهنگ معروف احمد صفایی، خواننده پاپ که پسرها با هم میخوانند. «دقت نکردم چرا ما همه جا بیشتر دل میدیم به این گروههای خیابونی، شاید بهخاطر دوری از خونه و شهرمونه؛ شاید فشار صبح تا غروب زندگی هست؛ ولی هرچی هست برای ما خوبه؛ من هر وقت از اینجا رد بشم، دعادعا میکنم اینا باشن. یاد گیتار خودم میافتم، چند روز پیش مهدی گیتارشو داد من زدم.»
موسیقی خیابانی به شهر آرامش میدهد
حسین کلیپ برخورد پلیس با موزیسینهای رشت را دیده و با عصبانیت از این اتفاق حرف میزند. «چرا واقعا باید این برخورد بشه؟ چرا هیچی سر جای خودش نیست؟ کجای این ماجرا ایراد داره؟ اگه واقعا نظر مردم مهمه، خب ببینن مردم چی میگن، این موسیقیها رو دوست دارن یا نه.»حرفهای او، درددل بعضی شهروندان دیگر که موسیقی خیابانی را دوست دارند هم هست. ستاره که فروشنده کیفهای دستساز است، موسیقی خیابانی را برای شهر آرامشبخش میداند. «شما ببین! هر آدمی که از اینجا رد میشه، انگار با یه کوه غم و مشکلات داره راه میره، حرکت آدمها سنگین، قیافهها درهم، انگار همه اضطراب و دلشوره دارن؛ بهنظر من اگر این موسیقیها باعث بشه حتی برای چند ثانیه ذهن عابرها از این حجم از مشکلات پرت بشه کافیه. اصلا تهران به این چیزا نیاز داره، توی بقیه شهرهای بزرگ دنیا همینطوریه. یه جاهایی رو اختصاص دادن به این گروهها که بزنن و بخونن. مردم هم دوست دارن، کسی احساس مزاحمت نمیکنه. این موسیقیها بهنظر من به شهر آرامش میده.» مامور مترو میآید و به رامین و مهدی میگوید که بروند آن طرفتر که دوربین مداربسته زیرگذر تصویرشان را نگیرد. بچهها با این تذکر دوستانه مشکلی ندارند و بساطشان را پایینتر پهن میکنند. آرش پول میدهد که آنها دوباره آهنگ «طاقت دوری ندارم واسه چشمات بیقرارم عشق من» را بزنند.
کنسرت آکاردئون در میدان هفتتیر
حالا 3سالی هست که عابران پل هوایی میدان هفتتیر، هر روز صبح با موسیقی دلنواز آکاردئون مرتضی روزشان را شروع میکنند؛ او همه موسیقیهای نوستالژیک قدیمی را با همین یک ساز میزند؛ موسیقی سریال سرزمین شمالی، سلطان قلبها، غوغای ستارگان، باخ و... از پرطرفدارترین قطعههایی است که میزند. «من عضو یک گروه موسیقی بودم و حتی تدریس هم داشتم اما درآمدش کفاف زندگیام را نمیداد، یکبار که پیاده در هفتتیر راه میرفتم و توی دلم رخت چهکنمچهکنم میشستم، یک آن تصمیم گرفتم سازم رو که همراهم بود دربیارم و بزنم. اون روز یکی از آهنگهای گروه کلدپلی رو میزدم. سه دقیقه نگذشت که دیدم یه عدهای برام دست زدن و یه پول اندکی هم جمع شد، اون روز تونستم با دست پر برم خونه و بعد از اون تصمیم گرفتم یه ساعتهای خاصی از روز رو بیام اینجا و ساز بزنم.»
او را هم در این 3سال زیاد اذیت کردهاند؛ از جمعکردن ساز و اکویش به بهانه سدمعبر در پل هوایی تا مانعتراشی به بهانه مزاحمت برای مردم، اما هیچکدام آنقدر جدی نبوده که عطایش را به لقایش ببخشد. «تا الان سعی کردم هر طوری شده به کارم ادامه بدم، با بعضیهاشون رفیق میشم، بعضیهای دیگه رو بالاخره یه طوری راضی میکنم بیخیالم بشن. کلا موسیقی خیابونی در ایران هنوز درست جانیفتاده و نهادهای شهری و امنیتی باهاش یهجور دشمنی دارن.»
مرتضی دست بهکار میشود، برای امروز میخواهد آهنگ دسپاسیتو (به آرامی) را بزند؛ موسیقی اسپانیایی که در سال2017 ساخته شده و میگوید در یوتیوب یک میلیارد بازدیدکننده دارد. آکاردئون در دستانش میرقصد و نوایی شاد را در هوای سرد میدان هفتتیر پخش میکند. ساعت نزدیک 10شب است، تکوتوک راننده تاکسیهای هفتتیر مخاطبان کنسرت تکنوازی مرتضی آن پایین ایستاده و در سکوت منتظر آخرین مسافرهای شهرند.
مخالفت با گروههای موسیقی از کجا نشأت میگیرد؟
درحالیکه رئیسجمهور در ماههای گذشته از ایجاد بستر امید و شادی در جامعه بارها سخن گفته و حتی در جلسه با جامعهشناسان از آنها خواسته راهحلی برای خروج از وضعیت ناامیدی و رخوت ناشی از برهم خوردن برجام و فشار اقتصادی پیدا کنند، اتفاقهایی مانند برخورد با موزیسینها در شهر رشت از سوی مأموران نیروی انتظامی دقیقا امید و شادی مردم را نشانه گرفت.
از سویی نخستینبار در مردادماه امسال کمیسیون فرهنگی مجلس از ارسال گزارشی خبر داد مبنی بر لزوم ساماندهی و کنترل گروههای موسیقی خیابانی به رئیس مجلس نوشته است.
سیداحسان قاضیزاده هاشمی در اینباره گفته بود که «گزارشــی دربــاره پدیده موسیقی خیابانی بهدست رئیس مجلس رسیده که ریاست مجلس آن را به کمیسیون فرهنگی ارجاع داده است. در این گزارش نسبت به فراگیر شــدن پدیده موسیقی خیابانی در تهران هشدار داده شده و وزارت اطلاعات خواسته تا ترتیبی برای ساماندهی و کنترل این پدیده اتخاذ شــود.»
این گزارش خیلی زود در سطح جامعه منتشر شد و گروههای موسیقی خیابانی را که حالا چند سالی است فعالتر شده و حضورشان در اماکن خرید و تفریحی بیشتر شده نگران کرد. این نگرانی وقتی تشدید شد که طیبه سیاوشی، عضو دیگر کمیسیون فرهنگی مجلس جزئیات گزارش را باز کرد و گفت: «وزارت اطلاعات بابت مجموعهای از موضوعات، از احتمال رقص و رفتارهــای خــارج از عرف همــراه با این موسیقی گرفته تا پیشبینی تحریک مردم بــه برخی رفتارهای ضدامنیتی توســط این گروهها در کوچه و خیابان هشدار داده است.»
این گزارش به جلسه مشترک وزارت ارشاد، شهرداری تهران، وزارت اطلاعات و نیروی انتظامی ختم شد که در نهایت تصمیم گرفتند « از این پس گروههای موسیقی باید مجوز دریافت کنند.» اما این مصوبه در همین مرحله ماند و سازوکار صدور مجوز، آییننامه و نهاد مسئول آن مشخص نشد؛ موضوعی که تاکنون هم مسکوت باقی مانده است. بهرغم این مسئله اما پلیس برخورد با این گروهها را در دستور کار دارد. برای پرسوجو درباره نحوه دریافت مجوز با روابط عمومی معاونت موسیقی وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی تماس گرفتم اما آنها وجود چنین مجوزی را از اساس انکار کردند: « اصلا چنین مجوزی وجود خارجی ندارد؛ چراکه غیر از همان یک جلسه که درباره کلیات بحث شد تاکنون جلسه دیگری برگزار نشده و تکالیف و مقررات مشخص نیست.»
مجید فروغی، مدیر روابط عمومی معاونت موسیقی این توضیح را داد و گفت: « بله قرار بود این گروهها سازمانیافته شوند، ولی هنوز شرح تکالیف پلیس اماکن، شهرداری، معاونت موسیقی ارشاد مشخص نشده و اصلا قانونی وضع نشده که بتوان طبق آن با گروهی برخورد کرد.»
او در پاسخ به اینکه جلسه بعدی این کمیته چه زمان خواهد بود و تکلیف گروههای موسیقی تا آن زمان چیست، اظهار داشت: «هنوز زمان جلسه بعدی مشخص نیست و نمیتوان در اینباره صحبت کرد. برخی نهادها از جمله کمیسیون فرهنگی خواستار تدوین آیین نامه ای شده بودند ولی موضوع فعلا در حد پیش نویس است.»
اما این برخوردهای پراکنده پلیس با گروههای موسیقی در شهرهای مختلف شاید آغازی باشد برای تصمیمی که هنوز قطعی نشده ولی جالبتر اینکه مردم آذریزبان حالا در سفر روز گذشته رئیسجمهور به «خوی» از او با موسیقی شاد معروف «سنی دیللر» استقبال کردند.
پلیس تهران با نوازندهها کاری ندارد!
میگویند 4سال است با هم کار میکنند، گاهی اوقات در میدان ونک همنوازی میکنند و بقیه وقتها در میدان تجریش. «هر نُت خوبی که دستمون بیاد میزنیم؛ حال خودمون خوب باشه، شاد میزنیم و حالمون گرفته باشه، غمگین؛ ولی نتهایی که انتخاب میکنیم همه از موسیقیهای بهروز و... ایرانی و خارجیه.»
مردم در کاور گیتار برایشان پول میریزند؛ 5هزارتومانی، 10هزارتومانی، 2هزارتومانی. بعضیها این اجرا را به مثابه کنسرت سرپایی میبینند و چند دقیقهای میایستند و آخرسر با تشکر رد میشوند. «خوبه دیگه! پسر من هم نوازنده نی هست؛ اونهم بعضی وقتها نیاش رو برمیداره میره گوشهوکناری از تهران میزنه؛ اینا رو میبینم یاد پسر خودم میافتم؛ بهنظرم جسارت و اعتمادبهنفسشون در مقایسه با نسل ما زیاد و قابلتوجهه.» زن میانسال که به تماشا ایستاده این را میگوید.
با پسرها حرف از کلیپ نوازندههای رشت میشود، خنده تلخی میزنند و یاسین میگوید، تا حالا برای آنها این مشکل پیش نیامده «اتفاق افتاده که مغازهدارهای اطراف از اینکه چند ساعت در روز اجرا داشتیم، اومده باشن گلایه و در نهایت که حرفشون رو گوش نکردیم، به شهرداری زنگ زده باشن و مامورهای اونها بیان با ما برخورد کنن اما تا حالا پیش نیومده که نیروی انتظامی بیاد سراغمون، با اینکه هم در میدون ونک هستن و هم میدون تجریش.» نیما هم میخندد و میگوید که خداوکیلی در تهران مأموران پلیس با ما کاری ندارند. چند دقیقه بیشتر از حرفهای یاسین و نیما نگذشته که در کمال ناباوری 2 مأمور با لباس شخصی آمدند و از آنها خواستند بساطشان را جمع کنند؛ چیزی شبیه آنچه در کلیپهای دوربین مخفی نمایش داده میشود. یاسین کارت شناسایی میخواهد و آنها بعد از نشاندادن کارت، شروع میکنند به جمعکردن پایه اکو و کاور گیتار؛ هم نوازندهها و هم تماشاچیها، همه مبهوت این صحنه میشویم. خودم را به پلیس معرفی میکنم و از او میپرسم مشکل چیست؟ اول از پاسخ ممانعت میکند و بعد میگوید مجوز ندارند.
مگه همه کسایی که نوازندهان یا حتی این دستفروشا مجوز دارن؟
شما دخالت نکنید؛ اینا باید برن طبقه سوم وزارت ارشاد مجوز بگیرن...
همین چند دقیقه پیش بود که میگفتن پلیس کاری به کارشون نداره و از برخورد خوب شما تعریف میکردن...
دست ما که نیست، به ما هم بیسیم زدن که برید اینا رو جمع کنید. باید مجوز داشته باشن. چیزی نیست، با کارت ملی یه تعهد میذارن که دیگه بدون مجوز اجرا و مزاحمت ایجاد نکنن و تمام.
چند نفر دیگر هم میایستند و شروع به بحث با پلیس میکنند. پسر جوانی که همسنوسال یاسین و نیماست بیش از همه جوش میزند. «اینا چی کار کردن، غیراز اینه که فقط ساز زدن و چند دقیقه حال ما رو بهتر کردن؟ شادی مردم مشکل داره؟» پلیس اما بیتوجه به این حرفها بهکار خودش ادامه میدهد. مبهوت این اتفاق گوشه میدان ایستادهام که اتوبوس بچههای دانشگاه الزهرا(س) سر میرسد. پیاده که میشوند، درباره ماوقع میپرسند. یکیشان که ظاهرا مشتری این گروه موسیقی جوان بوده، میگوید: «تا حالا که با اینا کاری نداشتن که! واقعا بعد از چند ساعت سر کلاس بودن و گوش دادن به حرفهای استاد و بعد هم صدای سروصدا تو اتوبوس و شلوغی خیابون، این صدای ساز اینا حال آدم رو خوب میکنه؛ اصلا میدون ونک حال و هواش با این بچهها قشنگتره؛ چرا واقعا باید جمعشون کنن؟»
گیتاریستهای چهارراه ولیعصر
«برعکس تو من خیلی دوست دارم روبهروم عکساتو میذارم / خیلی دوست دارم عشق من برعکس تو من گله ندارم / طاقت دوری ندارم واسه چشمات بیقرارم عشق من» این صدا بین نواختن 2گیتار همزمان تنها صدای واضحی است که همهمه زیرگذر چهارراه ولیعصر را کنار میزند و خودش را به گوش آدم میرساند. نشستهاند میان حجم انبوه پاهایی که از پلههای برقی بالا و پایین میرود و میخوانند و مینوازند. صدای دورگه و صورتهای کوچکشان نشان از این دارد که کمتر از 20سال دارند. بین گیتارزدن و خواندن صدایشان میگیرد، ولی سعی میکنند تسلط خودشان را حفظ کنند.
رامین و مهدی متولد 1377 و 1378 هستند. دیپلم حسابداری هنرستان دارند، قید دانشگاه را زدهاند و آمدهاند سراغ موسیقی؛ تصمیمشان این است که با تمرین و اجرای خیابانی معروف شوند و بعد هم تا 30سالگی تبدیل شوند به 2موزیسین بزرگ. رویاهایشان را دستیافتنی میبینند و امید در نگاهشان برق میزند. «وقتی چند هفته تمرین میکنیم و همونرو اینجا برای مردم میزنیم، حال خوبیه؛ حس اجرای کنسرت داره وقتی میبینیم دورمون جمع میشن و حالشون خوب میشه؛ بیشتریها تشویق میکنن، دروغ چرا، تکوتوکی هم میگن صداتون خوب نیست و بد میزنید و تیکه میندازن، ولی در کل این اجراها به ما اعتماد به نفس میده و کمکمون میکنه برای ادامه راه و مهمتر اینکه پول کلاسهای بعدی و کلیپهایی که قراره بسازیم هم درمیاد و دیگه نیاز نیست غرولند پدر مادرمون که چرا درس رو ول کردین و ما دیگه پول کلاس موسیقی نمیدیم و هزارتا از این حرفا رو بشنویم.»
اینجا هم بیشتر، سربازها جزء تماشاچیان اصلی کنسرت زندهاند. عباس از بوشهر و آرش از گرگان حالا یکربعی هست که آن گوشه و کنار کز کردهاند و دل دادهاند به این آهنگ معروف احمد صفایی، خواننده پاپ که پسرها با هم میخوانند. «دقت نکردم چرا ما همه جا بیشتر دل میدیم به این گروههای خیابونی، شاید بهخاطر دوری از خونه و شهرمونه؛ شاید فشار صبح تا غروب زندگی هست؛ ولی هرچی هست برای ما خوبه؛ من هر وقت از اینجا رد بشم، دعادعا میکنم اینا باشن. یاد گیتار خودم میافتم، چند روز پیش مهدی گیتارشو داد من زدم.»
موسیقی خیابانی به شهر آرامش میدهد
حسین کلیپ برخورد پلیس با موزیسینهای رشت را دیده و با عصبانیت از این اتفاق حرف میزند. «چرا واقعا باید این برخورد بشه؟ چرا هیچی سر جای خودش نیست؟ کجای این ماجرا ایراد داره؟ اگه واقعا نظر مردم مهمه، خب ببینن مردم چی میگن، این موسیقیها رو دوست دارن یا نه.»حرفهای او، درددل بعضی شهروندان دیگر که موسیقی خیابانی را دوست دارند هم هست. ستاره که فروشنده کیفهای دستساز است، موسیقی خیابانی را برای شهر آرامشبخش میداند. «شما ببین! هر آدمی که از اینجا رد میشه، انگار با یه کوه غم و مشکلات داره راه میره، حرکت آدمها سنگین، قیافهها درهم، انگار همه اضطراب و دلشوره دارن؛ بهنظر من اگر این موسیقیها باعث بشه حتی برای چند ثانیه ذهن عابرها از این حجم از مشکلات پرت بشه کافیه. اصلا تهران به این چیزا نیاز داره، توی بقیه شهرهای بزرگ دنیا همینطوریه. یه جاهایی رو اختصاص دادن به این گروهها که بزنن و بخونن. مردم هم دوست دارن، کسی احساس مزاحمت نمیکنه. این موسیقیها بهنظر من به شهر آرامش میده.» مامور مترو میآید و به رامین و مهدی میگوید که بروند آن طرفتر که دوربین مداربسته زیرگذر تصویرشان را نگیرد. بچهها با این تذکر دوستانه مشکلی ندارند و بساطشان را پایینتر پهن میکنند. آرش پول میدهد که آنها دوباره آهنگ «طاقت دوری ندارم واسه چشمات بیقرارم عشق من» را بزنند.
کنسرت آکاردئون در میدان هفتتیر
حالا 3سالی هست که عابران پل هوایی میدان هفتتیر، هر روز صبح با موسیقی دلنواز آکاردئون مرتضی روزشان را شروع میکنند؛ او همه موسیقیهای نوستالژیک قدیمی را با همین یک ساز میزند؛ موسیقی سریال سرزمین شمالی، سلطان قلبها، غوغای ستارگان، باخ و... از پرطرفدارترین قطعههایی است که میزند. «من عضو یک گروه موسیقی بودم و حتی تدریس هم داشتم اما درآمدش کفاف زندگیام را نمیداد، یکبار که پیاده در هفتتیر راه میرفتم و توی دلم رخت چهکنمچهکنم میشستم، یک آن تصمیم گرفتم سازم رو که همراهم بود دربیارم و بزنم. اون روز یکی از آهنگهای گروه کلدپلی رو میزدم. سه دقیقه نگذشت که دیدم یه عدهای برام دست زدن و یه پول اندکی هم جمع شد، اون روز تونستم با دست پر برم خونه و بعد از اون تصمیم گرفتم یه ساعتهای خاصی از روز رو بیام اینجا و ساز بزنم.»
او را هم در این 3سال زیاد اذیت کردهاند؛ از جمعکردن ساز و اکویش به بهانه سدمعبر در پل هوایی تا مانعتراشی به بهانه مزاحمت برای مردم، اما هیچکدام آنقدر جدی نبوده که عطایش را به لقایش ببخشد. «تا الان سعی کردم هر طوری شده به کارم ادامه بدم، با بعضیهاشون رفیق میشم، بعضیهای دیگه رو بالاخره یه طوری راضی میکنم بیخیالم بشن. کلا موسیقی خیابونی در ایران هنوز درست جانیفتاده و نهادهای شهری و امنیتی باهاش یهجور دشمنی دارن.»
مرتضی دست بهکار میشود، برای امروز میخواهد آهنگ دسپاسیتو (به آرامی) را بزند؛ موسیقی اسپانیایی که در سال2017 ساخته شده و میگوید در یوتیوب یک میلیارد بازدیدکننده دارد. آکاردئون در دستانش میرقصد و نوایی شاد را در هوای سرد میدان هفتتیر پخش میکند. ساعت نزدیک 10شب است، تکوتوک راننده تاکسیهای هفتتیر مخاطبان کنسرت تکنوازی مرتضی آن پایین ایستاده و در سکوت منتظر آخرین مسافرهای شهرند.
مخالفت با گروههای موسیقی از کجا نشأت میگیرد؟
درحالیکه رئیسجمهور در ماههای گذشته از ایجاد بستر امید و شادی در جامعه بارها سخن گفته و حتی در جلسه با جامعهشناسان از آنها خواسته راهحلی برای خروج از وضعیت ناامیدی و رخوت ناشی از برهم خوردن برجام و فشار اقتصادی پیدا کنند، اتفاقهایی مانند برخورد با موزیسینها در شهر رشت از سوی مأموران نیروی انتظامی دقیقا امید و شادی مردم را نشانه گرفت.
از سویی نخستینبار در مردادماه امسال کمیسیون فرهنگی مجلس از ارسال گزارشی خبر داد مبنی بر لزوم ساماندهی و کنترل گروههای موسیقی خیابانی به رئیس مجلس نوشته است.
سیداحسان قاضیزاده هاشمی در اینباره گفته بود که «گزارشــی دربــاره پدیده موسیقی خیابانی بهدست رئیس مجلس رسیده که ریاست مجلس آن را به کمیسیون فرهنگی ارجاع داده است. در این گزارش نسبت به فراگیر شــدن پدیده موسیقی خیابانی در تهران هشدار داده شده و وزارت اطلاعات خواسته تا ترتیبی برای ساماندهی و کنترل این پدیده اتخاذ شــود.»
این گزارش خیلی زود در سطح جامعه منتشر شد و گروههای موسیقی خیابانی را که حالا چند سالی است فعالتر شده و حضورشان در اماکن خرید و تفریحی بیشتر شده نگران کرد. این نگرانی وقتی تشدید شد که طیبه سیاوشی، عضو دیگر کمیسیون فرهنگی مجلس جزئیات گزارش را باز کرد و گفت: «وزارت اطلاعات بابت مجموعهای از موضوعات، از احتمال رقص و رفتارهــای خــارج از عرف همــراه با این موسیقی گرفته تا پیشبینی تحریک مردم بــه برخی رفتارهای ضدامنیتی توســط این گروهها در کوچه و خیابان هشدار داده است.»
این گزارش به جلسه مشترک وزارت ارشاد، شهرداری تهران، وزارت اطلاعات و نیروی انتظامی ختم شد که در نهایت تصمیم گرفتند « از این پس گروههای موسیقی باید مجوز دریافت کنند.» اما این مصوبه در همین مرحله ماند و سازوکار صدور مجوز، آییننامه و نهاد مسئول آن مشخص نشد؛ موضوعی که تاکنون هم مسکوت باقی مانده است. بهرغم این مسئله اما پلیس برخورد با این گروهها را در دستور کار دارد. برای پرسوجو درباره نحوه دریافت مجوز با روابط عمومی معاونت موسیقی وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی تماس گرفتم اما آنها وجود چنین مجوزی را از اساس انکار کردند: « اصلا چنین مجوزی وجود خارجی ندارد؛ چراکه غیر از همان یک جلسه که درباره کلیات بحث شد تاکنون جلسه دیگری برگزار نشده و تکالیف و مقررات مشخص نیست.»
مجید فروغی، مدیر روابط عمومی معاونت موسیقی این توضیح را داد و گفت: « بله قرار بود این گروهها سازمانیافته شوند، ولی هنوز شرح تکالیف پلیس اماکن، شهرداری، معاونت موسیقی ارشاد مشخص نشده و اصلا قانونی وضع نشده که بتوان طبق آن با گروهی برخورد کرد.»
او در پاسخ به اینکه جلسه بعدی این کمیته چه زمان خواهد بود و تکلیف گروههای موسیقی تا آن زمان چیست، اظهار داشت: «هنوز زمان جلسه بعدی مشخص نیست و نمیتوان در اینباره صحبت کرد. برخی نهادها از جمله کمیسیون فرهنگی خواستار تدوین آیین نامه ای شده بودند ولی موضوع فعلا در حد پیش نویس است.»
اما این برخوردهای پراکنده پلیس با گروههای موسیقی در شهرهای مختلف شاید آغازی باشد برای تصمیمی که هنوز قطعی نشده ولی جالبتر اینکه مردم آذریزبان حالا در سفر روز گذشته رئیسجمهور به «خوی» از او با موسیقی شاد معروف «سنی دیللر» استقبال کردند.