ادعاهای توهین آمیز احمدی نژادی ها درباره حاج قاسم +تصویر
شناختنامه احمدینژاد، پژوهشی است که به رفتارهای احمدینژاد در عرصه سیاسی و اجرایی میپردازد، این پژوهش به نقاط عطف رئیس دولت نهم و دهم میپردازد و به دنبال پاسخ به این سؤال است که آیا احمدینژاد تغییر کرده است؟
یکی از فرازهای عبرت آموز کارنامه احمدینژاد و یارانش در سالهای اخیر رفتاری قابل تأمل این افراد با حاج قاسم سلیمانی قبل از شهادت او و رفتار شهرتطلبانه و کاسبکارانهی آنها با شهادت آن مجاهد در راه خدا بود.
یکی از اقدامات غیر قابل توجیه و جنجالآفرین دکتر احمدینژاد در سالهای اخیر حملات او و هوادارانش به فرمانده سپاه قدس، حاج قاسم سلیمانی بود. این حملات در سال ۱۳۹۶ و ۱۳۹۷ گسترش یافت و مسأله نامهنگاریهای مکرر دکتر احمدینژاد و اطرافیان او به حاج قاسم و اهانت به او بهانه عدم حمایت حاج قاسم از حمید بقایی در پرونده قضاییاش بود.
یکی از اتهامات آقای حمید بقایی مساله ارزهایی بوده است که از یک نهاد انقلابی دریافت داشته و در آن اختلاس کرده است. حکم نهایی دادگاه چنین بود که آقای بقایی به علت اختلاس بخشی از این ارزها محکوم شناخته میشود.
نامه احمدینژاد که در تاریخ ۲۱ دی ماه ۱۳۹۶ به سردار حاج قاسم سلیمانی نوشته شده بود علاوه بر تأکید بر نوعی مراودات کاری میان خودش و سپاه قدس، با تأکید بر این که به زودی اصحاب قدرت و ثروت از کشور زدوده خواهند شد، نوعی خبر از سرنگونی قریبالوقوع نظام میداد. همین درخواست را آقای حمید بقایی نیز در نامهای به حاج قاسم سلیمانی به بیان دیگری تکرار کرد:
اهانت و حملات دکتر احمدینژاد به حاج قاسم سلیمانی به این میزان محدود نماند. مدتی بعد در زمستان سال ۱۳۹۷ دکتر احمدینژاد در نامهای جدید به حاج قاسم سلیمانی اتهام جدیدی را به او متوجه کرد. متن نامه احمدینژاد که مورد استقبال رسانههای حامی او و نیز رسانههای ضد انقلاب قرار گرفت چنین بود:
بسم الله الرحمن الرحیم
سردار سرلشگر پاسدار حاج قاسم سلیمانی
فرمانده محترم سپاه قدس
سلام علیکم
گفته میشود که جنابعالی در ماجرای دستگیری برادر آقای جهانگیری، معاون اول رییس جمهور از سهامداران اصلی بانک گردشگری، پادرمیانی کرده و با توصیه به مقامات مربوطه موجبات آزادی ایشان را فراهم کردهاید.
در همین حال با اتهام کذب تحویل مبالغی توسط شما به آقای بقایی، ظلم بزرگی به این برادر مؤمن، پاک، خادم و انقلابی روا داشته شد.
متأسفانه حضرتعالی در این موضوع کاملاً آشکار حاضر به ادای شهادت نشدید و به مکاتبات متعدد و درخواستهای مکرر بی توجه ماندید.
در اثر این کوتاهی یک فرد بیگناه مورد سنگینترین مجازاتهای ظالمانه قرار گرفت و اینک ماهها است که در زندان انفرادی و تحت نظر پزشکان در اسارت به سر میبرد.
نمیدانم که دیگر چه اتفاقی باید بیفتد تا بعضیها بیدار شوند و به مسیر ارزشهای الهی، صیانت از آزادی، اجرای عدالت، دفاع از مظلوم و مقابله با ظلم بازگردند.
از خداوند متعال رفع ظلم و استقرار عدالت و عزت و آزادی را مسئلت دارم.
خادم ملت ایران
محمود احمدینژاد
نامه جدید احمدینژاد حاوی یک جنگ روانی جدی و اهانتهای متعددی بود که هدف از آن ظاهرا تخریب چهره حاج قاسم در عرصه رسانه ای کشور بوده است. زیرا اولا یک اتهام کاملا درباره حمایت شهید سلیمانی از مهدی جهانگیری را به ناروا و بدون دلیل را به عنوان شایعهای که شنیده شده است، در نامهای رسمی مطرح و آن را رسانهای میکنند.
ظاهرا احمدینژاد از مطرح کردن این شایعه و دامن زدن به آن این هدف را دنبال می کرد که حاج قاسم مجبور به انکار علنی این اقدام شود و در پی آن بتوانند یک زد و خورد و نامهنگاری رسانهای طولانی را با او آغاز کنند که چرا در پاسخ به اتهامی که به خودت زدیم واکنش نشان دادی اما در پاسخ به اتهامی که به بقایی زده شده بود سکوت کردی؟
نکته مهمی که باید به آن توجه داشت این است که بقایی و احمدینژاد و یاران او هرگز مطابق روال رسمی دادگاه خواهان شهادت دادن حاج قاسم سلیمانی و یا فرد دیگری نشده بودند که گفته شود حاج قاسم از شهادت دادن خودداری کرده است. بلکه اصرار آنها بر یک بازی رسانهای بود. میخواستند با شروع یک درگیری رسانهای بازیای را آغاز کنند که اگر سپاه علنا اعلام کرد که پولی در اختیار بقایی گذاشته بوده و بقایی از آن سوء استفاده کرده است، شائبه هایی دیگر را مطرح کنند که توضیح دهید چرا و کجا و به چه صورت این پول داده شده است. در حالی که قرار نبوده و نیست که همه اقدامات امنیتی و ارتباطات سپاه قدس علنی شود و بازیچه فعالیتهای رسانهای تیم دکتر احمدینژاد قرار گیرد.
آنها هرگز خواهان حضور فرمانده سپاه قدس در دادگاه نشده بودند، چرا که اگر خواهان آن نیز می شدند مطابق روال معمول همهی نهادها نماینده آن سازمان در دادگاه حاضر و در برابر قوه قضائیه مسئول بود و به همه سوالات پاسخ می داد، چنان که در عمل در این پرونده نیز نماینده سپاه در فرآیند رسیدگی به پرونده حضور داشته و شهادتهای لازم و مدارک و مستندات لازم را ارائه داده بود. اصولا اتهام بقایی نیز این نبود که از شخص حاج قاسم پولی را دریافت کرده است که در دادگاه نیاز به آمدن حاج قاسم و شهادت او باشد. کل این ماجرا یک بازی رسانهای طراحی شده بود که دکتر احمدینژاد و یارانش به دنبال آن بودند.
ثانیا احمدینژاد در این نامه حاج قاسم را به ظلم و همدستی با ظالمان متهم می کند و مینویسد: «نمیدانم که دیگر چه اتفاقی باید بیفتد تا بعضیها بیدار شوند و به مسیر ارزشهای الهی، صیانت از آزادی، اجرای عدالت، دفاع از مظلوم و مقابله با ظلم بازگردند.» بازی رسانه ای و هوچی گری اطرافیان دکتر احمدینژاد در آن زمان برای بسیاری از افراد ایجاد شائبه میکرد اما الان که با گذشت زمان و خوابیدن بخشی از غبار حاصل از این هوچیگریها معلوم می شود که بقایی و حامیان او به دنبال ایجاد جنجال با کشیدن اسم حاج قاسم به دادگاه بودهاند و مقصود آنها چیزی جز جنجال رسانهای و هجمه به شخص حاج قاسم سلیمانی نبوده است. به عنوان مثال بقایی در بخشی از دفاعیات رسانهای خود مدعی می شود که باید حاج قاسم سلیمانی را به جای او محکوم کنند، این در حالی است که در هیچ بخشی از اتهامات او مطرح نشده بوده است که شخص حاج قاسم به او چیزی داده و یا این کار توسط شخص حاج قاسم انجام شده است، و مطرح کردن نام حاج قاسم تنها برای ایجاد جنجال رسانهای بوده است.
ثالثا چنان که ذکر شد در مقطعی در سالهای ۹۶ به بعد، احمدینژاد و یارانش به این نتیجه رسیدند که نظام به زودی دچار فروپاشی و سرنگونی خواهد شد و از این جهت سعی داشتند با موضعگیریهایی کاملا خارج از چارچوب نظام خود را در قامت اپوزیسیون نظام اسلامی مطرح کنند. از نحوه برخورد آنها با حاج قاسم و سعی بلیغ آنها در مقابله با همه نهادهای نظام و تعبیرهای تقریبا صریحی که از تغییرات اساسی قریبالوقوع به میان میآوردند، میتوان فهمید که احمدینژاد و یارانش تصور می کردند که طرحهای براندازی علیه نظام جمهوری اسلامی به نتیجه رسیده است و به زودی با نارضایتی مردمی و شورش نظام جمهوری اسلامی از بین خواهد رفت. از این جهت تلاش میکردند که با خیال خام خود در جبهه معترضین و به اصطلاح مردم قرار گیرند و خود را ضد نظام اسلامی جلوه دهند.
از همین رو بود که احمدینژاد به صراحت مدعی شد که وضع آزادی در جمهوری اسلامی از وضع آزادی در نظام شاهنشاهی پهلوی هم بدتر شده است و مدعی شد که مخالفان و منتقدان روسای سه قوه از برخورد قضایی امان ندارند و زندانها پر از منتقدین به این سه شخصیت (آقای روحانی و برادران لاریجانی) است و نیز مدعی شد که نظام جمهوری اسلامی به حکومت خانوادگی تبدیل شده است و مدعی شد: هماکنون با یک حکومت خانوادگی مواجه هستیم. درباره اقتصاد نیز اشاره داشت که زمان قبل انقلاب و در دوره طاغوت اقتصاد کشور مردمیتر بود و با انقلاب «بنیادها» به بهانه برخورد با سرمایهداری اموال مردم را از آنها گرفتند و همه چیز در اختیار دولت و نهادها و سازمانها قرار گرفت. [۱]
بیانیه احمدینژاد در مورد دادگاه بقایی و حکم آن نیز به خوبی روشنگر این نکته است که او تصور داشته است که نظام روزهای پایانی خود را می گذراند و از این مهلکهای که در آن گرفتار شده است جان سالم به در نخواهد برد. او در بخشی از این بیانیه می نویسد: «عجیب آنجا است، در نظمی که برای انسانها هیچ حقی قائل نیست و در حالی که جان و مال و آبروی مردم را بازیچه و قربانی اهداف پست و دنیاطلبانه خود میسازند، مستکبرانه و به طور یک طرفه و دائماً انتظار تبعیت واحترام گذاری و بالاتر از آن، انتظار حمایت نیز دارند. تردید ندارم که به فضل الهی و به زودی، بقایی و بقاییها با سربلندی به آغوش ملت باز خواهند گشت و ستمگران از این ظلم و ستم خود سخت پشیمان و یقیناً در پیشگاه ملت محاکمه خواهند شد.
بر همین مبنا بود که احمدینژاد و حامیانش حاج قاسم را که یکی از محبوبترین شخصیتهای نظام اسلامی و سرباز آن شناخته می شد آماج حملات خود قرار داده و به هر بهانهای به حاج قاسم حمله کرده و او را زیر سوال می بردند:
حتی به این بهانه که حاج قاسم با آنها در پرونده بقایی و نیز مقاصد آنها در سوریه همراهی نکرده است مدعی شدند که نباید از حرم حضرت زینب در سوریه دفاع کرد و اصلا حضرت زینب در سوریه حرمی ندارد:
یکی از اقدامات غیر قابل توجیه و جنجالآفرین دکتر احمدینژاد در سالهای اخیر حملات او و هوادارانش به فرمانده سپاه قدس، حاج قاسم سلیمانی بود. این حملات در سال ۱۳۹۶ و ۱۳۹۷ گسترش یافت و مسأله نامهنگاریهای مکرر دکتر احمدینژاد و اطرافیان او به حاج قاسم و اهانت به او بهانه عدم حمایت حاج قاسم از حمید بقایی در پرونده قضاییاش بود.
یکی از اتهامات آقای حمید بقایی مساله ارزهایی بوده است که از یک نهاد انقلابی دریافت داشته و در آن اختلاس کرده است. حکم نهایی دادگاه چنین بود که آقای بقایی به علت اختلاس بخشی از این ارزها محکوم شناخته میشود.
نامه احمدینژاد که در تاریخ ۲۱ دی ماه ۱۳۹۶ به سردار حاج قاسم سلیمانی نوشته شده بود علاوه بر تأکید بر نوعی مراودات کاری میان خودش و سپاه قدس، با تأکید بر این که به زودی اصحاب قدرت و ثروت از کشور زدوده خواهند شد، نوعی خبر از سرنگونی قریبالوقوع نظام میداد. همین درخواست را آقای حمید بقایی نیز در نامهای به حاج قاسم سلیمانی به بیان دیگری تکرار کرد:
اهانت و حملات دکتر احمدینژاد به حاج قاسم سلیمانی به این میزان محدود نماند. مدتی بعد در زمستان سال ۱۳۹۷ دکتر احمدینژاد در نامهای جدید به حاج قاسم سلیمانی اتهام جدیدی را به او متوجه کرد. متن نامه احمدینژاد که مورد استقبال رسانههای حامی او و نیز رسانههای ضد انقلاب قرار گرفت چنین بود:
بسم الله الرحمن الرحیم
سردار سرلشگر پاسدار حاج قاسم سلیمانی
فرمانده محترم سپاه قدس
سلام علیکم
گفته میشود که جنابعالی در ماجرای دستگیری برادر آقای جهانگیری، معاون اول رییس جمهور از سهامداران اصلی بانک گردشگری، پادرمیانی کرده و با توصیه به مقامات مربوطه موجبات آزادی ایشان را فراهم کردهاید.
در همین حال با اتهام کذب تحویل مبالغی توسط شما به آقای بقایی، ظلم بزرگی به این برادر مؤمن، پاک، خادم و انقلابی روا داشته شد.
متأسفانه حضرتعالی در این موضوع کاملاً آشکار حاضر به ادای شهادت نشدید و به مکاتبات متعدد و درخواستهای مکرر بی توجه ماندید.
در اثر این کوتاهی یک فرد بیگناه مورد سنگینترین مجازاتهای ظالمانه قرار گرفت و اینک ماهها است که در زندان انفرادی و تحت نظر پزشکان در اسارت به سر میبرد.
نمیدانم که دیگر چه اتفاقی باید بیفتد تا بعضیها بیدار شوند و به مسیر ارزشهای الهی، صیانت از آزادی، اجرای عدالت، دفاع از مظلوم و مقابله با ظلم بازگردند.
از خداوند متعال رفع ظلم و استقرار عدالت و عزت و آزادی را مسئلت دارم.
خادم ملت ایران
محمود احمدینژاد
نامه جدید احمدینژاد حاوی یک جنگ روانی جدی و اهانتهای متعددی بود که هدف از آن ظاهرا تخریب چهره حاج قاسم در عرصه رسانه ای کشور بوده است. زیرا اولا یک اتهام کاملا درباره حمایت شهید سلیمانی از مهدی جهانگیری را به ناروا و بدون دلیل را به عنوان شایعهای که شنیده شده است، در نامهای رسمی مطرح و آن را رسانهای میکنند.
ظاهرا احمدینژاد از مطرح کردن این شایعه و دامن زدن به آن این هدف را دنبال می کرد که حاج قاسم مجبور به انکار علنی این اقدام شود و در پی آن بتوانند یک زد و خورد و نامهنگاری رسانهای طولانی را با او آغاز کنند که چرا در پاسخ به اتهامی که به خودت زدیم واکنش نشان دادی اما در پاسخ به اتهامی که به بقایی زده شده بود سکوت کردی؟
نکته مهمی که باید به آن توجه داشت این است که بقایی و احمدینژاد و یاران او هرگز مطابق روال رسمی دادگاه خواهان شهادت دادن حاج قاسم سلیمانی و یا فرد دیگری نشده بودند که گفته شود حاج قاسم از شهادت دادن خودداری کرده است. بلکه اصرار آنها بر یک بازی رسانهای بود. میخواستند با شروع یک درگیری رسانهای بازیای را آغاز کنند که اگر سپاه علنا اعلام کرد که پولی در اختیار بقایی گذاشته بوده و بقایی از آن سوء استفاده کرده است، شائبه هایی دیگر را مطرح کنند که توضیح دهید چرا و کجا و به چه صورت این پول داده شده است. در حالی که قرار نبوده و نیست که همه اقدامات امنیتی و ارتباطات سپاه قدس علنی شود و بازیچه فعالیتهای رسانهای تیم دکتر احمدینژاد قرار گیرد.
آنها هرگز خواهان حضور فرمانده سپاه قدس در دادگاه نشده بودند، چرا که اگر خواهان آن نیز می شدند مطابق روال معمول همهی نهادها نماینده آن سازمان در دادگاه حاضر و در برابر قوه قضائیه مسئول بود و به همه سوالات پاسخ می داد، چنان که در عمل در این پرونده نیز نماینده سپاه در فرآیند رسیدگی به پرونده حضور داشته و شهادتهای لازم و مدارک و مستندات لازم را ارائه داده بود. اصولا اتهام بقایی نیز این نبود که از شخص حاج قاسم پولی را دریافت کرده است که در دادگاه نیاز به آمدن حاج قاسم و شهادت او باشد. کل این ماجرا یک بازی رسانهای طراحی شده بود که دکتر احمدینژاد و یارانش به دنبال آن بودند.
ثانیا احمدینژاد در این نامه حاج قاسم را به ظلم و همدستی با ظالمان متهم می کند و مینویسد: «نمیدانم که دیگر چه اتفاقی باید بیفتد تا بعضیها بیدار شوند و به مسیر ارزشهای الهی، صیانت از آزادی، اجرای عدالت، دفاع از مظلوم و مقابله با ظلم بازگردند.» بازی رسانه ای و هوچی گری اطرافیان دکتر احمدینژاد در آن زمان برای بسیاری از افراد ایجاد شائبه میکرد اما الان که با گذشت زمان و خوابیدن بخشی از غبار حاصل از این هوچیگریها معلوم می شود که بقایی و حامیان او به دنبال ایجاد جنجال با کشیدن اسم حاج قاسم به دادگاه بودهاند و مقصود آنها چیزی جز جنجال رسانهای و هجمه به شخص حاج قاسم سلیمانی نبوده است. به عنوان مثال بقایی در بخشی از دفاعیات رسانهای خود مدعی می شود که باید حاج قاسم سلیمانی را به جای او محکوم کنند، این در حالی است که در هیچ بخشی از اتهامات او مطرح نشده بوده است که شخص حاج قاسم به او چیزی داده و یا این کار توسط شخص حاج قاسم انجام شده است، و مطرح کردن نام حاج قاسم تنها برای ایجاد جنجال رسانهای بوده است.
ثالثا چنان که ذکر شد در مقطعی در سالهای ۹۶ به بعد، احمدینژاد و یارانش به این نتیجه رسیدند که نظام به زودی دچار فروپاشی و سرنگونی خواهد شد و از این جهت سعی داشتند با موضعگیریهایی کاملا خارج از چارچوب نظام خود را در قامت اپوزیسیون نظام اسلامی مطرح کنند. از نحوه برخورد آنها با حاج قاسم و سعی بلیغ آنها در مقابله با همه نهادهای نظام و تعبیرهای تقریبا صریحی که از تغییرات اساسی قریبالوقوع به میان میآوردند، میتوان فهمید که احمدینژاد و یارانش تصور می کردند که طرحهای براندازی علیه نظام جمهوری اسلامی به نتیجه رسیده است و به زودی با نارضایتی مردمی و شورش نظام جمهوری اسلامی از بین خواهد رفت. از این جهت تلاش میکردند که با خیال خام خود در جبهه معترضین و به اصطلاح مردم قرار گیرند و خود را ضد نظام اسلامی جلوه دهند.
از همین رو بود که احمدینژاد به صراحت مدعی شد که وضع آزادی در جمهوری اسلامی از وضع آزادی در نظام شاهنشاهی پهلوی هم بدتر شده است و مدعی شد که مخالفان و منتقدان روسای سه قوه از برخورد قضایی امان ندارند و زندانها پر از منتقدین به این سه شخصیت (آقای روحانی و برادران لاریجانی) است و نیز مدعی شد که نظام جمهوری اسلامی به حکومت خانوادگی تبدیل شده است و مدعی شد: هماکنون با یک حکومت خانوادگی مواجه هستیم. درباره اقتصاد نیز اشاره داشت که زمان قبل انقلاب و در دوره طاغوت اقتصاد کشور مردمیتر بود و با انقلاب «بنیادها» به بهانه برخورد با سرمایهداری اموال مردم را از آنها گرفتند و همه چیز در اختیار دولت و نهادها و سازمانها قرار گرفت. [۱]
بیانیه احمدینژاد در مورد دادگاه بقایی و حکم آن نیز به خوبی روشنگر این نکته است که او تصور داشته است که نظام روزهای پایانی خود را می گذراند و از این مهلکهای که در آن گرفتار شده است جان سالم به در نخواهد برد. او در بخشی از این بیانیه می نویسد: «عجیب آنجا است، در نظمی که برای انسانها هیچ حقی قائل نیست و در حالی که جان و مال و آبروی مردم را بازیچه و قربانی اهداف پست و دنیاطلبانه خود میسازند، مستکبرانه و به طور یک طرفه و دائماً انتظار تبعیت واحترام گذاری و بالاتر از آن، انتظار حمایت نیز دارند. تردید ندارم که به فضل الهی و به زودی، بقایی و بقاییها با سربلندی به آغوش ملت باز خواهند گشت و ستمگران از این ظلم و ستم خود سخت پشیمان و یقیناً در پیشگاه ملت محاکمه خواهند شد.
بر همین مبنا بود که احمدینژاد و حامیانش حاج قاسم را که یکی از محبوبترین شخصیتهای نظام اسلامی و سرباز آن شناخته می شد آماج حملات خود قرار داده و به هر بهانهای به حاج قاسم حمله کرده و او را زیر سوال می بردند:
حتی به این بهانه که حاج قاسم با آنها در پرونده بقایی و نیز مقاصد آنها در سوریه همراهی نکرده است مدعی شدند که نباید از حرم حضرت زینب در سوریه دفاع کرد و اصلا حضرت زینب در سوریه حرمی ندارد: