بازی تاج و تخت محمود احمدینژاد /پلان آخر برای بازگشت به پاستور
«از ساعت چند اینجایید ۹؟ ۸؟ ۷؟ » به هر کسی که این جمله را بگویید قطعا یک اسم را به زبان میآورد و آن « محمود احمدینژاد» است البته این روزها تنها این جمله یادآور احمدینژاد نیست و بر اساس همان چرخش سیاسی ۱۸۰ درجهای «چه خبرتونه؟..... چه خبرتونه» جایگزینش شده است همان جملهای که سال ۹۶ در بستنشینی امامزاده صالح خطاب به دولتیها و حکومتیها گفت.
آغاز پوستاندازی سیاسی
اظهار نظرهای ۱۶ سال پیشش را که مرور میکنیم « انقلابی بودن» «ولایی بودن» و ... از زبانش نمیافتد و خود را اصولگرای تمام عیار میداند و موافق ساده زیستی اما این رویه چندسالی بیشتر دوام نیاورد و بعد از انتخابات پر حرف و حدیث سال ۸۸، وقتی دولت دومش را آغاز کرد کمکم اختلافاتش عیانتر شد. تصمیمات خلقالساعه و از دور خارج کردن وزرای منتقد، اوضاع را خرابتر کرد آنقدر که وقتی بحث تعیین وزارت اطلاعات پیش آمد به نشانه اعتراض ۱۱ روز خانه نشین شد واز همینجا فاصله گرفتنها از آن احمدینژادی که دم از ولایی بودن میزد آشکارتر شد. خرداد ۹۲ دوران ریاست جمهوری رئیس دولت نهم و دهم به پایان رسید و با شروع دولت یازدهم و سکانداری حسن روحانی، محمود احمدینژاد در سکوت کامل فرو رفت وتنها اظهارنظر اعتراضیاش مربوط به مجوز مذاکره مستقیم با آمریکا در دولت روحانی بود آن هم وقتی که گفت « آن موقع (در دولت دهم) باید نرمش قهرمانانه اعلام میشد که نشد»
موضعگیریها و اظهارت احمدینژاد با چاشنی انتخابات آنقدر عجیب و غریب شد که دایره برائت جویی به حلقه اول یارانش رسید؛ عبدالرضا داوری مشاور رسانهای احمدینژاد، قائم مقام مدیر کل خبرگزاری ایرنا در سالهای ۸۴ تا ۹۲ از همان حلقه اولیهای احمدینژاد بود که تا همین چند ماه پیش هم وقتی اسمی از او به میان میآمد تمام قد در حمایت از او ظاهر میشود حالا دیگر از آن مواضع حمایتیاش فاصله گرفته است. او میگوید: « مهمترین اختلاف نظر بنده با آقای احمدینژاد که از ماهها پیش در جلسات خصوصی یا کاری مطرح میشد شیوه سیاستورزی ایشان است. ایشان قصد کاندیداتوری و بازگشت به قدرت را دارند. در سال ۹۲ تلاش کردند مهندس مشایی را جایگزین خودشان کنند و سال ۹۶ خودشان کاندیدا شدند. به هر حال آقای احمدینژاد از یکسو تمایل دارد که دولتهای نهم و دهم را بازتولید کند اما از سوی دیگر بازگشت به رأس دولت بدون نوعی همگرایی با مجموعه حاکمیت و رفع سوءتفاهم یا رسیدن به تفاهمی کلی بر سر اداره کشور بین آقای احمدینژاد و نهادهای حاکم، ممکن نیست اما تلقی احمدینژاد این است که به صرف اقبال عمومی میتواند حاکمیت را وادار کند که تصمیمش را در قبال موضوع تایید صلاحیتش تغییر دهد.»
داوری ادامه میدهد: « آقای احمدینژاد تصور میکند اگر در انتخابات رد صلاحیت شود، مشارکت کاهش خواهد یافت ولی این تصور بسیار نادرست است زیرا انتخابات شوراها و انتخابات ریاست جمهوری با هم تقارن دارند. بنده این موضوع را بر اساس آمار و محاسبات نشان دادهام که انتخابات ۱۴۰۰ به دلیل تقارن دو انتخابات شوراها و ریاست جمهوری، حداقل از مشارکت ۵۵ تا ۶۰ درصد مردم برخوردار خواهد بود.»
صحبتهای داوری بیراه به نظر نمیرسد و به هر حال محمود احمدینژاد به هر ریسمانی چنگ میزند تا خود را در دایره قدرت و توجه حفظ کند؛ رفتاری که در این سالها آن را ثابت کرد و بارها به انحا مختلف نشان داد که اگر جایی در قدرت نداشته باشد حتما جایی در اذهان توجه مردم برای خود دست و پا میکند.