دستان بسته جنگلبانان در برابر قاچاقچیان
خبرهای تلخ محیط زیست ایران تمام شدنی نیست، هر روز اخبار ناگواری از این حوزه به گوش می رسد. هنوز محیط زیست ایران رخت عزای محیطبان گلستانی را بر تن دارد که خبر زخمی شدن جنگلبان گلستانی این داغ را دوباره تازه کرد. دیگر مافياي قاچاق چوب از كشتن و تهديد جنگلبانان ابايي ندارد؛ گویا تهدید، قتل و زخمی کردن جنگلبان مظلوم؛ به عادتی برای قاچاقچیان تبدیل شده است. ميتوان گفت كه برخي جنگلها را به عمد رها كردهاند چون منافع خصوصي در كار است. افرادي هستند كه بهصورت حرفهاي كار قاچاق چوب را انجام ميدهند اما به زندان نميافتند بلكه تنها جريمه ميشوند. اواخر هفته گذشته بود که «منصور خواجوی» جنگلبان اداره منابع طبیعی کردکوی در استان گلستان، در درگیری با قاچاقچیان چوب جنگل، مجروح و روانه بیمارستان شد. شنیدهها حاکی از آن است که ضارب این جنگلبان، آزاد شده است. ماجرای جنگلبانان ایرانی، قصه پرغصهای است، انسانهای شریف و آزادهای که تشک آنها جنگل و لحافشان آسمان است؛ باوجود آنکه حقوقهای نجومی نمیگیرند و شاید کمترین میزان حقوق در میان دولتیها را دریافت میکنند، اما با نثار جان خویش، از جنگلهای این آب و خاک محافظت می کنند. دراين میان مافیای قاچاق چوب نیز با افزودن تبصره جنجالی از سوی وزیر کشاورزی به قانون «تنفس» جنگل و به لطف اصلاح قانون قاچاق چوب که در آن مجازات های سنگین حذف شده است؛ هر روز بزرگتر از دیروز میشوند و در جنگلهای ایران به راحتی جولان می دهند.
سریال تلخ جنگلبان کشی
به جرات میتوان گفت مافیای قاچاق چوب درکنار راهسازی و تغییرکاربری ، بزرگترین آفتهای جنگلهای ایران هستند. اما آنطورکه از معضلهاي راهسازی و تغییرکاربری حرف زده شده است گویا حرف زدن از مافیای قاچاق چوب عبور از خط قرمزها تلقی میشود. مافيايي كه باوجود آنكه مسئولان سازمان جنگلها سعي بر انكار آن دارند، طي سالهاي گذشته در راستای اهدافش حتی به قتل جنگلبانان شريفي كه مقابل آنها ايستادهاند دست زده است. حال پرسش این است که درپس پرده این قاچاق چوب، چه سودی نهفته است که این مافیا حتی از کشتن و تهدید و قتل ابایی ندارد؟ قتل و زخمی شدن جنگلبانان به سریال تکراری و البته تلخ تبدیل شده است. «منصور خواجوی» جنگلبان اداره منابع طبیعی کردکوی نخستین و حتی آخرین جنگلبانی نیست که توسط قاچاقچیان چوب جنگل زخمی شده است. مافیای قاچاق چوب در این سالها جنایت های وحشتناکی را انجام داده اند که دل هر انسانی را به درد می آورد. مافیایی که مهندس پیروی ريیس سابق منابع طبیعی«ماسال»را در جنگلهای هفت دغنان با تیغههای موکتبری سر برید،و همان مافیایی که شبانه شهید«رشیدغفاری»رادر منطقه جوکندان در مقابل چشمان دخترک کوچکش به گلوله بستند و برای همیشه سایه پدر را از زندگی دختر دریغ و جنگل را از یکی از حافظان راستینش محروم کردند.تكرار ماجراهايي چون قتل«رضا ارغوان»جنگلبان قراردادی منابع طبیعی،يا داستان تلخ دختر ريیس ستاد مبارزه با کالای قاچاق میاندوآب را مگر ميتوان از یاد بردكه مقابل دانشگاه آزاد علوم پزشکی اردبیل، در سال ۸۲ با سربریده رهايش كردند و قاچاقچيان چوب ازهمين حربه براي تهديد يكي دیگر ازمحيط بانان منطقه استفاده كردند كه اگر دخترش به دانشگاه برود همين بلا را سر او هم خواهند آورد.
مافیا، هیولای جنگلهای ایران
مافياي قاچاق چوب در جنگلهاي ايران ميتازد؛ مافيايي كه درچند سال اخير ديگر پنهانی درختان جنگل را قطع نميكند بلكه آشكار و در مقابل چشمان مسئولان هزاران درخت را قطع ميكنند و آب از آب تكان نميخورد. مافیایی که به راحتی در سایه سکوت مسئولان رشد کردهاند و هم اکنون به هیولایی در جنگلهای ایران تبدیل شده اند. در این میان مسئولان حتی زحمت قرائت گزارش تحقیق و تفحص از منابع طبیعی درصحن علنی مجلس را به خود ندادند. تحقیق و تفحصی که با بودجه هنگفت انجام شد اما مردم هیچگاه از نتیجه آن آگاه نشدند.
پیکرتراشی در جنگل ها
طبق قانون بهرهبرداري از جنگل توسط يكسري شركتهاي مشخص انجام ميشود. متاسفانه در برخي موارد شاهد قانونشكني توسط همين شركتهاي قانوني آنهم در حجم انبوه هستيم كه در بسياري از موارد به پيكرتراشي شبيه است تا بهرهبرداري از جنگل.بهعنوان نمونه چند سال قبل، شركت نكاچوب در منطقه ارمنكا نزديك به هزار اصله درخت را قطع کرد اما روي آن سرپوش گذاشتند و خبري از آن منتشر نشد.مساله اين است كه قانون هيچگاه به هيچ شركتي اجازه قطع يك هزار اصله درخت در منطقه را نداده است.اصلاح قانونی که بلای جان جنگل شد
جنگلها تاوان كمتوجهي برخي از مسئولان را ميدهند. برخی کارشناسان، اصلاح قانون قاچاق چوب را اشتباه و موجب بسته شدن دست سازمان جنگلها در برخورد با متخلفان می دانند. براساس شواهد پس از اصلاح قانون در خصوص قاچاق چوب؛ وضعيت بدتر شده است. چرا که به گفته مسئولان سازمان جنگل ها از عنوان قاچاق چوب به تعزير رسيدهايم. قاچاقچي اي كه ميداند ميزان جريمه عدد ناچيزي است و زندان و جرائم از اين دست را ندارد بهراحتي قاچاق چوب را انجام ميدهد.شوربختانه قانون قاچاق بدون نظرخواهي يا مشورت با سازمان امور جنگلها بهعنوان متولي جنگل، اصلاح شد.بازهم پای کت و شلواریها درمیان است، مدیرانی که از جنس محیط زیست نیستند اما برای آن تصمیم میگیرند؛ مديراني كه يك شب پاي درخت نخوابيدهاند و لحاف آسمان و تشك زمين را درك نكردهاند. آنها نمیدانند که كنترل قاچاق چوب يا سوداگري چوب توسط چه افرادي صورت ميگيرد، آنها حتی پای درد دل جنگلبان و مدیران جنگل نیز ننشستهاند، حال تصور کنید، این جنس از مدیران قانونی را اصلاح کردهاند که پیامد آن، بسته شدن دستان جنگلبانان و جولان قاچاقچیان چوب شده است.
مافیا و خصولتیها
بسياري از فعالان محيط زيست بر اين باور هستند كه برخي از ارگانهاي شبه دولتي از مافیای سازمان يافته قاچاق چوب جنگل حمايت ميكنند. مافیایی که سخن گفتن از آنها حتی برای فعالان و کارشناسان محیط زیست نیز دشوار است. یک فعال محیط زیست که خواست نامش فاش نشود به «قانون» درباره قاچاقچیان چوب جنگل گفت:« بههمراه يك گروه قاچاقچي چوب به جنگل رفتیم، از عملكرد و گفتار آنهامشخص بود كه شبكه بسيارسازمان يافته و پيچيدهاي هستند كه توسط گروه خاصي حمايت ميشوند. اغلب قاچاقچيان شغلهاي پوششي مانند آرايشگري و رانندگي را انتخاب ميكنند. اين كار براي اين است كه كمتر جلب توجه كنند. قاچاقچيان معتقدند كه جنگل مال آنهاست و دولت بايد از حوزه آنها بيرون برود.همچنين آنها ميگويند دولت در اجراي طرحهاي جنگلداري،جنگل را غارت ميكند.اين درحالي است كه طرحهاي جنگلداري براساس يك قاعده مشخص انجام ميشود ولي قاچاقچيان هر درختي كه سر راهشان باشد را قطع ميكنند. يك درخت چند تني سوزن نيست كه پس از بريده شدن بهراحتي قابليت پنهان شدن را داشته باشد.من از نزديك ديدهام كه قبل از انجام كار، قاچاقچيان تماس گرفته و اطلاعات مربوط را دريافت ميكنند، به جنگل ميروند،درختان را قطع ميكنند و باهماهنگي با گروه خاصي بدون مشكل باز ميگردند. طبق قانون حمل زغال،هيزم و چوب بين شهرها تنها بامجوز قانوني امكانپذير است.روال عادي انجام كار اين است كه پروانهاي براي خودروي حامل چوب صادر و اين پروانه در تمامي ايستگاههاي بازرسي، چك ميشود. حال چگونه است كه باوجود ايستگاههاي بازرسي بيشمار يك كاميون بزرگ حامل چوب جلوي چشم مسئولان مربوط بدون داشتن مجوز عبور كرده و هيچ مشكلي براي او پيش نيايد».
لیست محرمانه در دستان قاچاقچیان
او با اشاره به ليست محرمانه قطع درختان در سازمان جنگلها گفت:«سازمان جنگلها براساس يك ليست محرمانه درختهايي را كه ميخواهند قطع كنند مهر، و مشخص ميكند. اين علائم تا زمان عمليات بهرهبرداري، بهصورت محرمانه باقي ميماند. همچنين براي اخذ پروانه حمل چوب،بايد اين علائم روي درختهاي قطع شده وجود داشته باشد. حال پرسش اينجاست كه قاچاقچيان چوب چگونه از يك پروسه محرمانه سر در ميآورند و بارها شاهد اين مساله هستيم كه درختهاي با علائم يا بدون علائم سازمان جنگلها توسط قاچاقچيان قطع ميشود».
منافع خصوصی در جنگل
شاید جالب باشد بدانید که دربحث قاچاق چوب، دعوايي ميان منافع خصوصي ومنافع اجتماعي وجود دارد. عدهاي چه سازمان يافته چه سازمان نيافته منافع خود را بركل كشور ترجيح دادهاند و متاسفانه قانون هم براي آنها مجازات محکمی تعیین نمیکند تا این رویه متوقف شود و در مسير صحيح حركت كنند.اينجا گروههاي مختلف اجتماعي بر سر منابع مشترك ميجنگند و منافع خصوصي برايشان مهم است نه منافع اجتماعي؛ بههمين دليل اگر قرار است در مديريت اصلاحي بهعمل آوريم بايد از آنهايي كه منافع اجتماعي برايشان مهم است حمايت و پشتيباني كنيم.
قانوني که نفس جنگل را برید
یکی از جنجالیترین مصوبه های چند سال اخیر مجلس، درباره جنگل، طرح تنفس جنگل است. ماجراي قانون تنفس جنگل و تبصرههاي جنجالي آن از سال ۹۲ آغاز ميشود. آن سال موضوع توقف بهرهبرداری و تنفس جنگلهاي كشور مطرح شد. پس از آن، اين طرح ازسوی سازمان محیط زیست به عنوان طرحی برای نجات جنگلهای کشور در دستور کار قرار گرفت. طرح تنفس 10 ساله جنگل، سالها موجب مناقشه و بحثهاي بسياري شده بود اما سرانجام ماده 48 قانون برنامه ششم توسعه در زمستان سال 95 در مجلس به تصويب رسيد. براساس اين قانون، هرگونه بهرهبرداری چوب از جنگلهای شمال از ابتدای سال چهارم اجرای قانون برنامه ششم، ممنوع است. قانون تنفس جنگل طبق ماده 48 قانون برنامه ششم توسعه باید حداکثر ظرف مدت سه سال اجرا شود که بر اساس آن بهرهبرداری و قطع درختان شکسته، خشک شده، افتاده و ریشه کن شده؛ مجاز شمرده شده است. باوجود ابراز خرسندي بسياري از كارشناسان و فعالان محيط زيست از تصويب اين طرح اما، در همان روزهاي نخست تصويب، كارشناسان ايرادات جدي را به قانون تنفس جنگل وارد ميدانستند و درخصوص برخي تبصرهها هشدار داده بودند. يكي از اين تبصرهها؛ تبصره یک این ماده است كه برداشت و قطع درختان پیر، خشک سرپا، افتاده و... با مجوز سازمان جنگل ها و مراتع مجاز بوده و در تبصره دو نیز تاکید میکند قطع درختان جنگلی برای اجرای طرح های عمرانی مصوب و حتی قطع جنگل های دست کاشت با مجوز سازمان جنگلها، بلامانع است. براساس ليست سازمان جنگلها، درختهايي كه خشك يا آفت زده هستند مشخص و مهر ميشوند. اين ليست در اختيار شركتهاي بهرهبردار براي انجام كار قرار ميگيرد. آنها مجاز به قطع درختان طبق ليست سازمان جنگلها هستند. تمام درختاني كه در طرح بهرهبرداري قرار دارند زير مجموعه سازمان منابع طبيعي محسوب ميشوند اما بهطور معمول شركتهاي بهرهبردار به ليست سازمان جنگلها اكتفا نكرده و درختان خارج از ليست را نيز قطع ميكنند. شركتها در توجيه اين كار غيرقانوني، خشك يا آفت زده بودن آنها را دليل قطع عنوان ميكنند. بهعنوان نمونه؛ آنها كوچكترين شكاف روي درخت را بهعنوان آفت يا خشكي اعلام ميكنند؛ نكته قابل توجه اينجاست كه روي بيشتر درختهاي جنگل شكاف وجود دارد. حال با اين بهانه واهي بايد تمامي درختان جنگل را قطع كنيم. با گذشت يك سال و نيم از زمان اجراي قانون تنفس جنگل، بهنظر ميرسد اين نگرانيها بيمورد نبوده و كابوس كارشناسان به واقعيت پيوسته است. چندی پیش وزير جهاد كشاورزي تحت فشار نمايندگان مجلس؛ با نامهاي به قانون تنفس جنگل تير خلاصي وارد كرد و با چراغ سبز وزير قرار است دوباره مافياي قاچاق چوب، بهجان جنگلها بيفتند. در میان نیز جنگلبانان بی دفاع و تنهاتر از گذشته باید به دستان خالی به جنگ هیولای جنگل بروند و این داستان همچنان ادامه دارد...