لايحه ناكارآمد
داستان مدافعان طبيعت ايران زمين، قصه پرغصهاي است. محيطبانان، حامیان و پاسداران طبیعت و حیات وحش اين سرزمين سالها وظیفه خود را با دستان پر يا خالی انجام دادهاند و حافظان محیط زیست بودهاند. باوجود اين وظیفه بدون تردید سخت و سنگین، اما کمترین حقوق را دربين مشاغل دولتي دریافت میکنند درحاليكه همانند مابقی پاسداران ایران زمین، از بذل جان خویش نیز دریغ نداشتهاند. اينروزها حال محيطبانان هم مانند محيطزيست كشور خوش نيست؛ محیطبانان از نبود حامی رنج میبرند، این حامی ميتواند دولت، مجلس و قانون باشد اما به راستی محيطبانان حمايت کدامشان را دارند؟ بسیاری از مسئولانی که در چند سال اخیر از کنار مشكلات معيشتي محيطبانان، خلأ و يا نقص قوانين با بيتفاوتي گذشتهاند، وضعيت محيطبانان كشور را به اينجا رساندهاند، جايي كه محيطبانان در دو راهي قاتل يا شهيد ميمانند. 120 شهيد محيطبان كشور گواه روشني بر اين مساله است كه قوانين و امكانات موجود براي حمايت از اين مدافعان طبيعت كافي نيست.
لايحه ناكارآمد معنوي
لايحه حمايت از محيطبانان با همه مانورهاي تبليغاتي برخي مسولان، از ديدگاه محيطبانان، دردي از آنها دوا نميكند. به اعتقاد بسياري از محيطبانان در اين لايحه، مسايل معيشتي، حقوقي و امكانات آنها فراموش شده و تنها به حمايت معنوي بسنده شده است. افزايش حقوق و مزايايي در آن ديده نشده است. قانون بكارگيري سلاح تغيير نداشته است. تنها موردي كه در اين لايحه حمايتي بهچشم ميخورد؛ زمان رسيدگي به پروندههاي محيطبانان است. در اين لايحه ذكر شده است كه به پروندههاي محيطبانان بدون نوبت رسيدگي شود.انتظار محيطبانان از اين لايحه حمايتي، افزايش حقوق، بيمه تكميلي و مزايايي همچون ديگر كارمندان دولت بود. بازی مرگ در دشتهای ایران همچان قرباني ميگيرد و مسئولان و قانونگذاران درحال تدوين و تصويب لايحه حمايتي هستند كه حمايتي از محيطبانان و تاثير بهسزايي در وضعيت معيشتي آنان نخواهد داشت.شايد جالب باشد بدانيد، لايحهاي كه در روزهاي نخست توسط گروهي از محيطبانان و كارشناسان، تهيه شده بود؛ با آنچه كه توسط دولت به مجلس ارسال شده، بسيار متفاوت است. مسالهاي كه با انتقاد تند محيطبانان و كارشناسان همراه بود. عباس میرزاکریمی، طراح لایحه حمایت از محيطبانان درباره وضعيت محيطبانان به «قانون» ميگويد: «محیطبانان به چند دسته تقسیم میشوند: دسته اول شجاع، دلسوز و سختکوش هستند که هميشه در معرض آسيبهايي همانند تهدید توسط متخلف، زخمي شدن يا شهادت قرار دارند. اما آسيبي كه كمتر به آن توسط رسانهها پرداخته شده است؛ خذف نرمافزاري محيطبانان جسورو متعهد توسط برخي صاحبان نفوذ در داخل سازمان حفاظت محيط زيست است كه به اصطلاح ما، اين كار توسط يقهسفيدها انجام ميشود. اما دسته دوم محیطبانان؛ بخشي جدا شده از دسته اول هستند که سیمای دسته اول را دیدهاند و بیانگیزه شدهاند و تقریبا خنثی هستند. البته اين دسته از محيطبانان با تغيير دولتها و روي كار آمدن رييس جديد در سازمان محيطزيست، انگيزه خدمت در آنها دوباره زنده ميشود اما پس از آنكه ميبينند تمامي وعدههاي دولت، شعاري بيش نبوده؛ دوباره دلسرد ميشوند. دسته سوم محیطبانان آن بخشي از سازمان هستند كه علاقهای به محیطبانی ندارند و شغل دیگری نيز ندارند. آنها تنها براي اينكه بيكار نباشند و حقوق اندكي نيز دريافت كنند؛ محيطباني را انتخاب كردهاند. به اعتقاد من درحال حاضر اگر بخواهيم خوشبينانه به اين مسائل نگاه كنيم، تنها 500 محيطبان واقعي در سازمان حفاظت محيط زيست وجود دارد و اين فاجعهاي براي كشور است».
مديران سياسي؛ آفت محيط زيست
سازمان محيطزيست، به حيات خلوتي براي دولتها تبديل شده است؛ سالهاست مديران از جنس سياسي كرسينشين پرديسان شدهاند و بهندرت پيش آمده كه مديري از جنس محيط زيست در اين سازمان انتخاب شود. پيامد اين انتخابها؛ كشاندن محيط زيست ايران به ورطه نابودي است. ميرزاكريمي با تاكيد بر اينكه حال و روز ناخوش سازمان و محيط زيست كشور، نتیجه انتخاب اشتباه مدیران اين سازمان است ميگويد:«دولتها يكي از دلايل اصلي تخریب محیط زیست و منابع طبیعی هستند. به جرات ميتوان گفت مهمترين عامل وضعيت اسفبار محيطبانان و محیط زیست این است که بهجاي متخصصان و صاحبنظران، نماينده جناحهای سیاسی رییس سازمان میشوند. پست ریاست سازمان حفاظت محیط زیست در چند دهه اخير به موش آزمایشگاهی برای آزمون و خطاهای مدیران سیاسی كشور تبديل شده است. پس از انتخاب مديران سياسي؛ آنها نيز بهصورت اتوبوسي، نیروهاي غیرمتخصص را برای پستهای ستادی در سازمان محيط زيست میآورند. اين كار موحب شده كه بيشتر کارشناسان بدنه سازمان بيانگيزه کنار گود بنشيند و نظارهگر نابودي سرزمين خود باشند.آفت ديگر مدیران وارداتی، حاشیهسازی برای نیروهای کار آمد است. البته در اين ميان نيز برخي، نيروهاي دلسوز سازمان را با اقدامی غیرمتعارف اداری در نقل و انتقالات در گير روزمرگي ميكنند تا نتوانند به وضعيت موجود اعتراضي كنند. هیچ پیشرفتی در حوزه محيط زيست نداشتهایم؛ حال اين پرسش مطرح است كه در 20 سال گذشته، چند قانون در مجلس به نفع محیط زیست و محيطبانان تصویب کردهایم؟ اين قانونها بهاندازهاي ناچيز است كه ميتوان گفت؛ صفر است. تعریف حفظ محیط زیست را محیطباني میداند که حرفش را یک ریال قبول ندارند. مقام معظم رهبری در 17 اسفند سال 1393 فرمودند که اگر قانون جرمانگاری ندارید، قانون جرمانگاری حفظ محیط زیست را از جوانب مختلف تصویب کنید. اما مسئولان و متولیان پس از گذشت 5 سال از اين سخنان رهبر فرزانه انقلاب؛ هیچ اقدامی نکردهاند. ریاکاری و تبلیغات تو خالی پدر محیط زیست و منابع طبیعی کشور را درآورده است».
امان از كت شلواريهاي محيط زيست
ميرزاكريمي با اشاره به اينكه لایحه حمايت از محیطبانان را پس از مطالعه 85 پرونده درگیری محیطبانان و شکارچی و حضور 25 نفر از وکلا، قضات، کارشناسان، سلاح و مهمات و محیطبانان با تجربه در 28 ماده و 16 تبصره نوشتیم و به مجلسه ارائه دادیم، يادآور ميشود:« 16 مرتبه با متخلفان مجبور به درگیری شدهام و چون قانون بهکارگیری سلاح بهطوركامل رعایت شد، هیچگونه دیه یا جریمهای شامل حال بنده و همکارانم در این درگیریها نشد.اما مديران کت وشلواری كه از جنس محيط زيست نيستند و آشنايي با مشكلات محيطبانان ندارند، لايحه را تغيير دادند و به دولت ارسال كردند. اين موضوع در جایی میلنگد که افراد پیشنهاد دهنده و تصویبکننده لایحه حمایت از محیطبانی که به تازگی مطرح شده، هیچ کدام مشکلات محیطبانان را لمس نکردهاند . متاسفانه موضوع محیطبانی، موضوع گنگی برای آنها بوده است. ماموریت خاصی بر دوش محیطبان به عنوان ضابط قوه قضاییه گذاشته شده که نیازمند تدوین قانون مناسب آن نیز هستیم. شما قوانین کار نیروي انتظامی با محیط بان را مقایسه کنید، متوجه گنگ و غیر شفاف بودن این مساله خواهید شد. تعادل و تناسب بین ماموریت ما و قانون آن وجود ندارد. بنابراین ماموریت خاص، قانون خاص میخواهد. لايحه كه دولت به مجلس فرستاده است تنها به درد شهادت محيطبان ميخورد. در لايحهاي كه ما نوشته بوديم، تمامي جوانب آسیبها پیشبینی شده بود. مسايلي همانند آموزش، سلامت، تعهدات سازمان در جذب نیروی برجسته محیطبان، حقوق و مزایا و سوانح و بسياري موارد ديگر كه در گذشته پیشبینی نشده بوده، در لايحه ديده شد».
به داد محيطريست و محيطبانان برسيد
طراح لایحه حمایت از محيطبانان با انتقاد از وضعيت شكار، محيطبانان و شكارچي به «قانون» ميگويد:«وضعيت موجود بسيار افتضاح است. حق شکارچی مردن نيست چراكه جرم شکارچي غیرمجاز را مرجع قضایی تشخیص میدهند و محیطبان تنها وظیفه ضابط دادگستری، دستگیری و تحویل به محاکم قضایی را دارند. آن سوي ماجرا نيز نبايد محيطبان براي حفاظت از حياتوحش و محيطزيست زخمي يا شهيد شود. هدف از حفظ حیاتوحش و محیط زیست، بقای انسان است اما بیتدبیری و عملكرد غلط سازمان حفاظت محيطزيست موجب شده كه براي حفاظت از محيط زيست اين سرزمين، محیطبان ایرانی زخمي، شهید یا قاتل شوند. ماجرا براي شكارچيان نيز تفاوتي ندارد، همه فرزندان اين آب و خاك هستند. بهعنوان محيطباني كه 23 سال در اين كشور خدمت كردهام و بارها مقاومت، درگیری مسلحانه و مجروحیتهای محیط بانان و شکارچیان را در صحنه از نزديك لمس یا نظارهگر بودهام، ميگويم به داد محيطزيست و محيطبانان ايران برسيد كه فردا بسيار دير است».
قربانيان دشتهاي ايران
نام محيطبانان بهواسطه شهادت و درگيري آنها با شكارچيان بر سر زبانها افتاده است. كلاف سردرگم محيطبان، شكار و شكارچي، داستانهاي غمانگيزي را در اين سرزمين رقم زده است. بضاعت سازمان حفاظت محيطزيست ايران، سهم آن از بودجه ملي و شاكله اداري كه براي اين سازمان تعريف كردند، جوابگوي شرح وظايف محيطبانان نيست. قصه اين است كه در كشورهايي كه بهمراتب جمعيت و مناطق حفاظتشده بيشتري دارند حتي يك،چهارم اين تلفاتي را كه در طبيعت ايران اتفاق ميافتد، نميبينيم. در ايالات متحده آمريكا كه 6برابر ايران جمعيت دارد و همچنين وسعت مناطق حفاظتشدهاش بيشتر از ايران است، در طول 90سال گذشته، از سال 1928 ميلادي تاكنون، 25 نفر كشته شدهاند و نكته جالب توجه اينجاست كه هيچ كدام از آنها با تير مستقيم متخلفان كشته نشدند، بلكه يا از كوه افتادند يا مورد حمله يك حيوان وحشي قرار گرفتند و يا ماشينشان دچار حادثه شده است. محمد درويش، كارشناس محيط زيست به «قانون» درباره راهحل مشكل محيطبانان و شكارچيان ميگويد:« مشكل با مسلحكردن محيطبانان و افزايش اقتدار آنان حل نخواهد شد. اقتدار محيطبانان پيش از انقلاب بسيار زياد بود اما آن زمان نيز كشتار در هر دو طرف وجود داشت و حتی كينهاي نيز بين مردم و آنها بهوجود آمده بود و به همين دليل، زماني كه انقلاب شد همه هجوم آوردند و تخريب بيسابقهاي در محيط طبيعي ما رخ داد. بايد از تجربه ديگر كشورها استفاده كنيم. براي حل اين مشكل بايد دو گام اساسي برداريم:
گام نخست؛ آگاهي
بايد به سمت ارتقاي دانايي و سواد محيط زيستي براي مردم، بهخصوص جوامع محلي كه در مناطق چهارگانه محيط زيست زندگي ميكنند، حركتكنيم.
بايد آموزشهايي بسيار جذابتر و موثرتر به آنها ارائه شود و در كنارش معيشتهاي جايگزين براي آنها تعريف و معرفي شود. بايد جامعه محلي را در مديريت مناطق حفاظت شده به كمك سمنهاي محيط زيستي مشاركت دهيم.
براساس آمار، جامعه محلي، هر جايي كه احساس كرده حفظ محيطزيست به نفع مردمش است، نهتنها هيچ تعارضي با محيطزيست پيدا نكرده، خودش بهعنوان يك محيطبان عمل كرده است.منصورآباد در رفسنجان، كانيبرازان آذربايجان غربي در مهاباد و گندمان در چهارمحالوبختياري تجربه موفق مشاركت جوامع محلي در كشور است. چرا در هيچكدام از مناطق ياد شده حتي يك مورد تخلف يا درگيري بين محيطبانان و مردم محلي گزارش نميشود؟ دليلش اين است كه ما مردم محلي را در حفظ منطقه شركت داديم وآنها فهميدند كه اگر اين مناطق حفظ شود خودشان از درآمدهايش منتفع ميشوند. براي مثال، در كانيبرازان ما تالاب را به كمك مردم دوباره احيا كرديم. در واقع كشاورزان بخشي از حقابه خودشان را در اختيار تالاب قرار دادند. تاكستانهاي خودشان را به باغهاي سيب كه نياز آبياش پنج برابر است، تبديل نكردند.بعد از اينكه تالاب احيا شد و درياچه خشك شده بود، پرندههاي مهاجر كه به سمت درياچه اروميه ميآمدند به سمت تالاب كانيبرازان رفتند. شكارچيان كه آمدند براي شكار پرندهها، باز همين سمنها با آنها صحبت كردند كه بهجاي اينكه پرندگان را شكار كنيد، بيايید طرح «پرندهنگري» راه بيندازيد.سيل گردشگران و اشتغال و پول به منطقه هجوم آورد؛ به اين ترتيب، درحال حاضر مردم كانيبرازان ميگويند تالاب، خون رگهاي ماست. داستان وقتي جذابتر ميشود كه ميشنويم بوميان، سالانه 60 ميليون تومان براي قرقبان هزينه ميكنند كه كسي بهصورت غيرمجاز از آب براي كشاورزي برداشت نكند.
گام آخر؛ استفاده از تكنولوژي
در هيچجاي دنيا محيطبان در برابر متخلفان در هيچ حالتي روبهرو نميايستد، با تكنيكهايي مثل سنجش از راه دور، رصد ماهوارهاي و عكسهاي ماهوارهاي و هوايي ميشود موقعيت مناطق حفاظت شده را با كمك وسايل ديجيتالي كه در اختيار هست، رصد كرد و محيطبانان ميتوانند در ايستگاههاي مخصوصي كه دارند، مناطق را رصد كنند و به محض اينكه يك متخلف وارد منطقه شد بلافاصله عكس و مشخصاتش را بگيرند و به نزديكترين نيروي انتظامي گزارش دهند و پروندهاش را صورتجلسه كنندتا در دادگستري تشكيل پرونده شود؛ در واقع بدون ايجاددرگيري و رويارويي مستقيم محيطبان و متخلف ـكه منجر به كشته ياآسيب ديدگي متخلف يا محيطبان ميشودـ موضوع ختم به خير ميشود. اين قسمت نيازمند اعتبار است».
بازی مرگ در دشتهای ایران همچنان قرباني ميگيرد و مسئولان و قانونگذاران درحال تدوين و تصويب لايحه حمايتي هستند كه حمايتي از محيطبانان يا تاثير بسزايي در وضعيت معيشتي آنان نخواهد داشت. آنچه مشخص است،قوانین نیازمند بازنگری جدی هستند و در کنار آن نیازمند فرهنگسازی گستردهای در این راستا هستیم. فرهنگ سازی نیازمند همت همه بخشهای مختلف جامعه و رسانههاست. محیط بانان، پاسداران طبیعت ایران هستند اما در بهرهوری از این سرزمین تمام ساکنان آن سهیمند.برای آنچه از ما برای آیندگان باقــی میماند باید خود را مسئول بدانیم.