یاسر نوروزی روزنامهنگار
مجری خبر شبکه٣ در اعتراض به تأخیر کنداکتور از تعابیری استفاده کرده که در تاریخ صداوسیما سابقه ندارد. این جملات را به خاطر بسپارید. نه فقط به جهت کاربرد تند انتقادی یا حتی نماینده شکافی مدیریتی، بلکه بیشتر به خاطر تکانههایی که از آن میتوان بهعنوان تکانههای عصر جدید یاد کرد.
چون مجری مربوطه (رکوعی) انتقاد خود را صریحا در آنتن زنده اعلام میکند، مجری دیگر (رشیدپور) در برنامه خود آن را به ریشخند میگیرد، ادامه ماجرا دوباره در بخش خبر از سوی مجری دیگری حاشیه میگیرد و این وسط پاسخها و جوابیه جریان پیدا میکند و به سمت رسانهای دیگر میرود؛ خانم رکوعی و رشیدپور هر دو در شبکههای اجتماعی پانویسی میکنند. بگذریم از اینکه انتقاد رکوعی کاملا درست است و در هیچ جای جهان برنامه زنده خبری به خاطر برنامه تولیدی دیگر، با دستکاری کنداکتور مواجه نمیشود. همینطور بگذریم از اینکه در این مقطع شاهد تقابل دو بخش از تلویزیون هستیم. چون آن چه تلاش میکنم در این نوشتار کوتاه به تبیین آن برسم، صرفا پشت صحنههای اختلافات مدیریتی، سیاسی یا تشتت آراء نیست.
درواقع اتفاقی در جریان است که میتوان آن را دنبال کرد و به سرنخهای دیگری رسید. در توضیح این نکته هیچ دقت کردهاید از کجا انتقاد تند مجری را دیدهاید؟ احتمالا تلگرام یا اینستاگرام. نه! مقصود این نوشته حمایت مفتون و شیفتهوار از شبکههای اجتماعی نیست. آنها خود حامیان قدرتمند خود هستند و غیراز تماشای قدرتمندی روزافزونشان درواقع چارهای نیست. زمانی تلویزیون در تمام جهان مستحکم و بیرقیب میگفت که این منم. همه شما تبلیغ انواع اجناس و خدمات را در تلویزیون دیدهاید، اما تلویزیون حتی در این مواقع خودش را تبلیغ میکند؛ رسانهای متکلم وحده که در پشت قاب شیشهای، خودش را بازتاب میدهد: این منم که قدرتمندتر از دیگران میتوانم تو را نشان بدهم، فقط منم. ماجرا فقط مختص به ایران هم نبوده و نیست چراکه ذات رسانه تلویزیون جز این نیست. این رسانه ذاتا خودمرجع است. آن چه ما میبینیم به ظاهر برنامههایی هستند که در بهترین حالت ممکن است آگاهیدهنده باشند، اما باز هم در این مسیر اطلاعرسانی و آگاهیبخشی، تلویزیون خودنمایانه و خودمرجعانه درواقع درباره خودش آگاهی میدهد. اما نکته اینجاست که گویا جریان این ارجاع مداوم به خطر افتاده است. یا بهتر است بگوییم تلویزیون به مثابه یک گفتمان خودآگاه، اعلام وجود موجودی دیگر را تاب نیاورده است. از شبکههای اجتماعی حرف میزنم از مفهومی که این اقتدار را زیر سوال برده است.
عدهای گمان میکنند قابلیت انعکاس اعتراض یا انتقاد در شبکههای اجتماعی موجب شده این سلطه به خطر بیفتد، اما به نظر میرسد ماجرا عجیبتر از اینها باشد. چون وقتی شما بهعنوان یک کاربر در صفحه خصوصی خود حتی در تأیید تلویزیون بنویسید، باز مظهری از قدرتنمایی رسانهای دیگر را به رخ کشیدهاید. چون تأیید یک رسانه در رسانهای دیگر، نشان از اظهار وجود رسانه دیگر دارد. اما تلویزیون از منظری که شرحش رفت، تاب قدرتنمایی ندارد و به همین دلیل است که این روزها لرزه بر اندامش افتاده است. دیر یا زود چشم باز کنید و ببینید تلویزیون حتی در تمام جهان به نوستالژی پیوسته است. روزگاری نخستین سفر انسان به ماه، ٥٠٠میلیون بیننده تلویزیونی داشت و یکی از قدرتمندترین ابزار نبردهای تاریخ جنگ سرد بود، اما ٢٠سال بعد این جمله شاید برای فرزندانمان حتی قابل باور هم نباشد. چون ما با سرعتی عجیب و حتی هولناک درحال پرتاب به آیندهایم. یقین دارم.