تابلوی آغداشلو با چه منطقی ۱۲ میلیارد فروش رفت؟
دفتر سیزدهمین حراج تهران در حالی بسته شد که حواشی زیادی دامنش را گرفت. فروش ۱۲ میلیاردی اثر آیدین آغداشلو و افزایش ۱۰ برابری قیمت این اثر، باعث شد تا گمانهزنیهایی درباره احتمال برنامهریزی از پیش تعیین شدهای از سوی متولیان امر در فضای مجازی مطرح شود و حواشی زیادی گریبان این حراجی و البته خود هنرمند را بگیرد.
مدت زمان زیادی از اعلام فروش ۱۲ میلیاردی اثر آیدین آغداشلو در سیزدهمین دوره از حراج تهران نگذشته بود که بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی و منتقدان هنری دست به قلم بردند و این افزایش قیمت زیاد را تحلیل کردند. برخی آن را مرتبط با حواشی اخیر مربوط به آغداشلو عنوان کردند و برخی هم با طرح موضوعاتی همچون احتمال کپی بودن این اثر یا مسائل دیگر، اصل حضور اثری از آغداشلو را در یک مراسم حراجی از اساس زیر سوال بردند. از سوی دیگر، عدهای نیز افزایش قیمت چندین برابری این اثر را متوجه متولیان این حراج و برنامهریزیهای از پیش طراحی شده، دانستند.
هرچند رییس حراج تهران در گفت و گویی با ایسنا اظهار کرد که این افزایش قیمت به ضرر حراج بوده و بازار هنرمند را نیز با بنبست مواجه کرده است.
در همین راستا حسین هاشمپور، روزنامهنگار حوزه هنرهای تجسمی، در یادداشتی که در اختیار ایسنا قرار داده، ضمن تشریح جریان فروش اثر آیدین آغداشلو و رقابت میان خریداران این اثر، پرسشهایی را مطرح و به آنها پاسخ داده است. مشروح این یادداشت به شرح زیر است:
«اگر فیلم چکش خوردن تابلوی ۱۲ میلیاردی "خاطرات امید" آیدین آغداشلو را ببینید، درمی یابید چنانکه دو بیدر (تعقیب کننده) شماره ۶۳ (خریدار نهایی) را همچنان تعقیب می کردند، او حاضر بود خیلی بیش از این عدد را نیز برای تصاحب اثر بپردازد. مجموعهدار شناخته شدهای که امروز صاحب تابلوی خاطرات امید است، برای چنین خریدی دلایل متعددی دارد که اگر شما هم عینک بازار هنر بزنید و به اصول آن آشنایی داشته باشید شاید آن را منطقی ببینید؛ لا به لای این ۹ بند به بخش هایی از این منطق هم اشاراتی شده است:
کار فروش این تابلو به رسم حراج تهران، کمی پایین تر از برآورد اولیه، از یک میلیارد تومان آغاز شد و ابتدا ۷ خریدار برای خرید این اثر وارد رقابت شدند، اما در اوج ناباوری جمعیت حاضر، اتفاق خاص پس از عبور از عدد ۸ میلیارد تومان رقم خورد، در حالی که احتمالا همه چشم به راه رقابت نزدیک سه خریدار باقی مانده بودند، آقای شماره ۶۳ ساز خود را گونه ای دیگر کوک کرد: خریداران اول و دوم که هر دوی آنها هم در زمره مجموعه داران شناخته شده هستند، ۸ میلیارد و ۱۰۰ و سپس ۸ میلیارد و ۲۰۰ را پیشنهاد می دهند لیکن آقای شماره ۶۳ در اولین جامپ عدد روانی ۱۰ میلیارد تومان را اعلان می کند؛ به چهره حسین پاکدل، حراج گذار دقت کنید، هیجان زده و مسرور می گوید "ای والله"، " من دیگه بیایم پایین". پیداست او هم انتظار ندارد این بید میلیاردی بیش از این ادامه یابد اما در کمال ناباوری ماراتن ادامه می یابد.
دو بیدر پس از ثانیه هایی از این شوک بزرگ، به خود آمده پیاپی ۱۰ میلیارد و ۱۰۰ و نیز ۱۰ میلیارد و ۲۰۰ را پیشنهاد می دهند اما آقای ۶۳ بدون کم ترین وقفه ای ۱۰ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان را به حراج گذار پیشنهاد می کند تا تمایل جدی خود برای خرید را با جامپ دوم اعلام کند. دو تعقیب کننده این بار با وقفه بیشتری ۱۰ میلیارد و ۶۰۰ و سپس ۱۰ میلیارد و ۷۰۰ را روی میز می گذارند، اما آقای ۶۳ بدون لحظه ای درنگ ۱۱ میلیارد تومان را فریاد می زند، این عدد در طنین صدای پاکدل انعکاس جالبی دارد. در این عدد، یکی از تعقیب کنندگان عرصه رقابت را ترک می کند.
حالا دیگر فقط یک بیدر در برابر آقای شماره ۶۳ باقی مانده، قاطعیت او با پرش هایی که انجام داده به همه ثابت کرده او به هر قیمتی خواهان این تابلو است، چند صد میلیون گران تر ، برای او فرقی نمی کند.
آخرین تعقیب کننده آقای ۶۳ عدد ۱۱ میلیارد و ۱۰۰ میلیون را پیشنهاد می دهد و آقای ۶۳ خیلی چکشی و بلافاصله می گوید ۱۱میلیارد و ۵۰۰ میلیون؛ آخرین تقلای آندر بیدر ۱۱ میلیون و ۶۰۰ میلیون است که برای پنجمین بار آقای شماره ۶۳ جامپ می کند و ۱۲ میلیارد تومان را می گوید و تمام!
دقت کرده اید آقای ۶۳، پس از عدد هشت میلیارد به جای یکصد میلیون تومان، اعداد را رُند شده و در مضرب ۵۰۰ میلیون تومان پیش می برد تا تعقیب کنندگان دست بکشند و به خواست او تمکین کنند. این همه آن چیزی است که شما هم می توانید در فیلم منتشر شده این صحنه ببینید.
حالا لابد می پرسید چرا باید آقای شماره ۶۳ دست به چنین کاری بزند و اثری که حراج گذار یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان قیمت گذاری کرده ۱۰ برابر برآورد اولیه خریداری کند؟
پرسش بجایی است؛ هیچ کس از انگیزه های درونی و فردی ایشان باخبر نیست، لیکن با من موافق هستید که این آقای شماره ۶۳ با چنین توان مالی، حتمن ضریب هوشی بالایی در تجارت دارد و به حتم از قیمت کنونی تابلویی مشابه این اثر با خبر است و لابد اجازه نمی دهد کلاه گشاد سرش برود؛ اینجاست که باید به قوانین حراج ها و متر و معیارهای خاص بازار هنر بدان توجه کرد و با آن ارزش ها این خرید را سنجش کرد که در ادامه متن به سنجه هایی اشاره می شود:
موزه اسلامی قطر برای آنکه توجهات جهانی را به خود جلب کند دست روی آثار نام های بزرگ تاریخ هنر می گذاشت و آنها را آگاهانه چندین برابر برآوردها می خرید تا نگاه ها را به خود و مجموعه اش جلب کند. راهکاری که خریدار اثر «منجی» لئوناردو داوینچی هم در پیش گرفت و لوور ابوظبی و گنجینه اسرار آمیزش در آن میان درخشید.
مجموعه داران بزرگ که برای گنجینه خود بلند پروازی دارند، اصرار دارند آثار مورد علاقه شان را از حراجی هایی بخرند که معتبرند و رسانه ها به آنها توجه می کنند و در فرایند خرید دست و دلبازانه رفتار می کنند، زیرا می دانند در همان لحظه خرید برای اثرشان شخصیت و ارزش افزوده مادی و معنوی پدید می آید.
احتمالا خیلی از شما مجسمه دیوار پرسپولیس پرویز تناولی را که سال ۲۰۰۸، در حراجی کریستیز دو میلیون و ۸۰۰ هزار دلار چکش خورد، ندیده اید. اما خاطرات امید را دیده اید. به نظر شما چه میزان بودجه و چه فاصله زمانی لازم بود تا این کار به این میزان از شهرت دست یابد؟
معروف است نقاشی اش را تمام نکرده، به فروش می رسد و به اصطلاح رایج waiting list ، فهرست خریداران در انتظار دارد. مبرهن است چنین هنرمندی بستر مساعدی برای رشد قیمت آثارش دارد.
از سویی دیگر، رشد قیمتی چنین اثری که با قیمت پایه یک میلیارد و ۲۰۰ تا یک میلیارد ۶۰۰ تومان در حراج تهران عرضه شد هم دقیقا به همین حواشی ایجاد شده در پیرامون هنرمندش باز میگردد که در حراجهای بینالمللی دنیا هم مسبوق به سابقه است. درواقع، ایجاد حاشیه برای یک اثر هنری و یا هنرمند آن، خود هیجانات ناشی پیرامون اثر او را افزایش میدهد.
همچنین ایجاد حاشیه پیرامون هنرمندی که آثار متعددی در میان سرمایهگذاران هنری و مجموعهداران دارد به نوعی در خطر قرار دادن بخشی از سرمایه آنهاست و همین موضوع باعث میشود تا سرمایهگذاران در چنین بازاری از منافع مالی خود دفاع و حتی به استفاده از چنین حواشی برای ارزش افزوده دادن به دارایی خود بپردازند که چنین موضوعی در بازارهای سرمایهای امری عادی است...»
بله، من هم موافقم که اگر حاشیه سازی های بدون سند این چند سال تاثیری بر بازار هنری آثار آغداشلو نداشت، اما مطلب نیویورک تایمز به جهت اهمیت این رسانه، به حتم در برانگیختن بخشی از مجموعه داران هنری تاثیر مستقیم داشت.
اگر قرار بود مدیران حراج مهندسی کنند تا تابلوی خاطرات امید آیدین آغداشلو ۱۲ میلیارد تومانی شود و به اصطلاح از استاد نقاش دلجویی و حمایت شود، به حتم راه های متعددی داشتند تا آن را منطقی جلوه دهند و این همه حاشیه منفی برای خود خلق نکنند. اول این که مانند دو کار دیگر در این حراجی که قیمت پایه ۵ تا ۶ میلیارد داشتند و هر دو هنرمند هم نسل آیدین آغداشلو هستند، برآورد قیمت کار را بالاتر می گذاشتند.
دیگر این که اگر قرار بوده آیدین آغداشلو اولین چهره حراج سیزدهم شود، کافی بود اثر او ۷ میلیارد به فروش رود که حتمن حجم تبعات امروزی را نداشت. چرا باید کار او تا ۱۲ میلیارد بالا رود و این همه تنش و شایعه علیه حراج و خود او بسازد؟
البته پایان هفته ای که گذشت با اعلام رسمی دفتر حراج تهران مبنی بر اینکه اقای شماره ۶۳، خریدار «خاطرات امید» آغداشلو، دو اثر دیگر گرانقیمت آن شب، پرویز تناولی شش میلیارد و ۷۰۰ میلیونی و تابلو دو میلیارد و ۶۰۰ میلیونی رضا درخشانی را هم خریداری کرد و جناب اندر بیدر (آخرین تعقیب کننده) نیز اثر پنج میلیارد و ۹۰۰ میلیون تومانی محمد احصایی را از آن خود کرد، حالا دیگر نشانی های تازه ای از این رکورد تاریخی به ثبت رسیده است.
افسوس که دشمنی با یک استاد هنر به چنان قهقهرایی می رود که تهمت زنندگان آگاهانه یک سبک و سیاق معمول هنری را نادیده می انگارند و اطلاعات غلط و اشتباه به مردم می دهند.
جست و جویی ساده در Google به اطلاع جوینده می رساند که این شیوه ای معاصر است که هنرمند برای القای جهان بینی خود وارد گفت و گو با استادان کلاسیک و آثاری که آیکون جهانی هستند، می شود؛ هنرمند ضمن بازآفرینی اثر، با گنجاندن معنای خویش، هویت و مفهوم اثر را دچار دگرگونی می کند و اثری امروزی می آفریند؛ در این مسیر دو چالش جدی پیش روی هنرمند است یکی قدرت قلم تا بتواند این بازآفرینی را به بهترین شکل انجام رساند و دیگری تغییر بنیادین معنای اثر.
از این دو منظر کاملن پیداست ساخت یک اثر تازه از یک اثر بسیار شناخته شده جهانی که صدها سال است در موزه اوفیتزی و ... به نمایش و ستایش است امر سخت و پیچیده ای است.
به نظرم این بازخورد بسیار باعث تاسف است اما برای این روزگار، اصلن عجیب نیست، این ابر غلیظ بدبینی، سوءتفاهم و روح بی اعتمادی بنا به دلایل گوناگون در جان ما ریشه دوانده و در همه مسائل خود را بروز می دهد. فواره این نگاه در انبوه ناسزاها و حمله های زامبی وار در شبکه های مجازی تجلی دارد که دیگر برای تک تک ما به یک اتفاق طبیعی روزانه بدل شده و با کمال شرمندگی به آن عادت کرده ایم.
بگذارید در همین باب، دو نمونه اخیر را با هم مرور کنیم:
تیم پرسپولیس ۴ سال پیاپی قهرمان ایران شده، در همین مدت دو بار به فینال آسیا رسیده، آن وقت بخشی از افکار عمومی اصلا باور نمی کند، حتی این افتخارات را به رسمیت نمی شناسند و با اطلاق تیم حکومتی به پرسپولیس سعی دارد نتایج صدها مسابقه فوتبال را زیر سئوال ببرد، به همین ترتیب بازار تهمت و فحاشی حتی از مرزهای ایران عبور کرده و گاه به آبروریزی های بین المللی کشیده است.
یا به تازگی عکسی از آب پاشیدن به مجسمه آلبرتو جاکومنتی در موزه هنرهای معاصر تهران پخش شد، بخشی از جامعه هنری با ادبیاتی عجیب و هنجارشکن فضای اینستاگرام را به تسخیر خود درآوردند، تحلیل های رادیکالی هم در همین فضا متولد شد و ... اما به کل کسی نمی شنید مجسمه مزبور سه سال است در حیات موزه نیست و در فضای داخلی موزه جانمایی شده است؛ این عکس مربوط به صحنه ای از یک فیلم مستند بود که می گویند سال ۱۳۸۶ ساخته شد.
خاطرم هست سال دوم حراج تهران که سهراب سپهری ۷۰۰ میلیون تومان فروش رفت، بخش خبری ۲۰ و ۳۰ اعلام کرد «چرا باید قیمت یک نقاشی این عدد شگفت انگیز باشد»؛ حالا پراید چهار پنج میلیونی آن موقع ۱۰۰ میلیون تومان می ارزد و همان تابلو چند میلیارد، آن هم فقط با فاصله هفت سال!
یا وقتی کار سهراب سپهری ۵ میلیارد و یکصد میلیون تومان چکش خورد برخی فکر می کنند این رکورد تا چندین سال مانا است و فقط توسط یک تابلوی سهراب دیگر شکسته خواهد شد، اما دیدید که این رکورد به هیچ وجه جاودانه و دست نیافتنی نبود و در همین حراج سیزدهم تهران، آثار چهار هنرمند از سپهری پنج میلیاردی عبور کردند.»
هرچند رییس حراج تهران در گفت و گویی با ایسنا اظهار کرد که این افزایش قیمت به ضرر حراج بوده و بازار هنرمند را نیز با بنبست مواجه کرده است.
در همین راستا حسین هاشمپور، روزنامهنگار حوزه هنرهای تجسمی، در یادداشتی که در اختیار ایسنا قرار داده، ضمن تشریح جریان فروش اثر آیدین آغداشلو و رقابت میان خریداران این اثر، پرسشهایی را مطرح و به آنها پاسخ داده است. مشروح این یادداشت به شرح زیر است:
«اگر فیلم چکش خوردن تابلوی ۱۲ میلیاردی "خاطرات امید" آیدین آغداشلو را ببینید، درمی یابید چنانکه دو بیدر (تعقیب کننده) شماره ۶۳ (خریدار نهایی) را همچنان تعقیب می کردند، او حاضر بود خیلی بیش از این عدد را نیز برای تصاحب اثر بپردازد. مجموعهدار شناخته شدهای که امروز صاحب تابلوی خاطرات امید است، برای چنین خریدی دلایل متعددی دارد که اگر شما هم عینک بازار هنر بزنید و به اصول آن آشنایی داشته باشید شاید آن را منطقی ببینید؛ لا به لای این ۹ بند به بخش هایی از این منطق هم اشاراتی شده است:
- ۱: شرح ماجرا
کار فروش این تابلو به رسم حراج تهران، کمی پایین تر از برآورد اولیه، از یک میلیارد تومان آغاز شد و ابتدا ۷ خریدار برای خرید این اثر وارد رقابت شدند، اما در اوج ناباوری جمعیت حاضر، اتفاق خاص پس از عبور از عدد ۸ میلیارد تومان رقم خورد، در حالی که احتمالا همه چشم به راه رقابت نزدیک سه خریدار باقی مانده بودند، آقای شماره ۶۳ ساز خود را گونه ای دیگر کوک کرد: خریداران اول و دوم که هر دوی آنها هم در زمره مجموعه داران شناخته شده هستند، ۸ میلیارد و ۱۰۰ و سپس ۸ میلیارد و ۲۰۰ را پیشنهاد می دهند لیکن آقای شماره ۶۳ در اولین جامپ عدد روانی ۱۰ میلیارد تومان را اعلان می کند؛ به چهره حسین پاکدل، حراج گذار دقت کنید، هیجان زده و مسرور می گوید "ای والله"، " من دیگه بیایم پایین". پیداست او هم انتظار ندارد این بید میلیاردی بیش از این ادامه یابد اما در کمال ناباوری ماراتن ادامه می یابد.
دو بیدر پس از ثانیه هایی از این شوک بزرگ، به خود آمده پیاپی ۱۰ میلیارد و ۱۰۰ و نیز ۱۰ میلیارد و ۲۰۰ را پیشنهاد می دهند اما آقای ۶۳ بدون کم ترین وقفه ای ۱۰ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان را به حراج گذار پیشنهاد می کند تا تمایل جدی خود برای خرید را با جامپ دوم اعلام کند. دو تعقیب کننده این بار با وقفه بیشتری ۱۰ میلیارد و ۶۰۰ و سپس ۱۰ میلیارد و ۷۰۰ را روی میز می گذارند، اما آقای ۶۳ بدون لحظه ای درنگ ۱۱ میلیارد تومان را فریاد می زند، این عدد در طنین صدای پاکدل انعکاس جالبی دارد. در این عدد، یکی از تعقیب کنندگان عرصه رقابت را ترک می کند.
حالا دیگر فقط یک بیدر در برابر آقای شماره ۶۳ باقی مانده، قاطعیت او با پرش هایی که انجام داده به همه ثابت کرده او به هر قیمتی خواهان این تابلو است، چند صد میلیون گران تر ، برای او فرقی نمی کند.
آخرین تعقیب کننده آقای ۶۳ عدد ۱۱ میلیارد و ۱۰۰ میلیون را پیشنهاد می دهد و آقای ۶۳ خیلی چکشی و بلافاصله می گوید ۱۱میلیارد و ۵۰۰ میلیون؛ آخرین تقلای آندر بیدر ۱۱ میلیون و ۶۰۰ میلیون است که برای پنجمین بار آقای شماره ۶۳ جامپ می کند و ۱۲ میلیارد تومان را می گوید و تمام!
دقت کرده اید آقای ۶۳، پس از عدد هشت میلیارد به جای یکصد میلیون تومان، اعداد را رُند شده و در مضرب ۵۰۰ میلیون تومان پیش می برد تا تعقیب کنندگان دست بکشند و به خواست او تمکین کنند. این همه آن چیزی است که شما هم می توانید در فیلم منتشر شده این صحنه ببینید.
حالا لابد می پرسید چرا باید آقای شماره ۶۳ دست به چنین کاری بزند و اثری که حراج گذار یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان قیمت گذاری کرده ۱۰ برابر برآورد اولیه خریداری کند؟
پرسش بجایی است؛ هیچ کس از انگیزه های درونی و فردی ایشان باخبر نیست، لیکن با من موافق هستید که این آقای شماره ۶۳ با چنین توان مالی، حتمن ضریب هوشی بالایی در تجارت دارد و به حتم از قیمت کنونی تابلویی مشابه این اثر با خبر است و لابد اجازه نمی دهد کلاه گشاد سرش برود؛ اینجاست که باید به قوانین حراج ها و متر و معیارهای خاص بازار هنر بدان توجه کرد و با آن ارزش ها این خرید را سنجش کرد که در ادامه متن به سنجه هایی اشاره می شود:
- ۲: هر چه گران تر، ارزشمندتر!
موزه اسلامی قطر برای آنکه توجهات جهانی را به خود جلب کند دست روی آثار نام های بزرگ تاریخ هنر می گذاشت و آنها را آگاهانه چندین برابر برآوردها می خرید تا نگاه ها را به خود و مجموعه اش جلب کند. راهکاری که خریدار اثر «منجی» لئوناردو داوینچی هم در پیش گرفت و لوور ابوظبی و گنجینه اسرار آمیزش در آن میان درخشید.
مجموعه داران بزرگ که برای گنجینه خود بلند پروازی دارند، اصرار دارند آثار مورد علاقه شان را از حراجی هایی بخرند که معتبرند و رسانه ها به آنها توجه می کنند و در فرایند خرید دست و دلبازانه رفتار می کنند، زیرا می دانند در همان لحظه خرید برای اثرشان شخصیت و ارزش افزوده مادی و معنوی پدید می آید.
- ۳: معروف ترین تابلوی ایران!
احتمالا خیلی از شما مجسمه دیوار پرسپولیس پرویز تناولی را که سال ۲۰۰۸، در حراجی کریستیز دو میلیون و ۸۰۰ هزار دلار چکش خورد، ندیده اید. اما خاطرات امید را دیده اید. به نظر شما چه میزان بودجه و چه فاصله زمانی لازم بود تا این کار به این میزان از شهرت دست یابد؟
- ۴: چرا تابلوهای آیدین آغداشلو پتانسیل رشد دارند؟
معروف است نقاشی اش را تمام نکرده، به فروش می رسد و به اصطلاح رایج waiting list ، فهرست خریداران در انتظار دارد. مبرهن است چنین هنرمندی بستر مساعدی برای رشد قیمت آثارش دارد.
- ۵: آیا حاشیه ها تابلوی ۱۲ میلیاردی آفرید؟
از سویی دیگر، رشد قیمتی چنین اثری که با قیمت پایه یک میلیارد و ۲۰۰ تا یک میلیارد ۶۰۰ تومان در حراج تهران عرضه شد هم دقیقا به همین حواشی ایجاد شده در پیرامون هنرمندش باز میگردد که در حراجهای بینالمللی دنیا هم مسبوق به سابقه است. درواقع، ایجاد حاشیه برای یک اثر هنری و یا هنرمند آن، خود هیجانات ناشی پیرامون اثر او را افزایش میدهد.
همچنین ایجاد حاشیه پیرامون هنرمندی که آثار متعددی در میان سرمایهگذاران هنری و مجموعهداران دارد به نوعی در خطر قرار دادن بخشی از سرمایه آنهاست و همین موضوع باعث میشود تا سرمایهگذاران در چنین بازاری از منافع مالی خود دفاع و حتی به استفاده از چنین حواشی برای ارزش افزوده دادن به دارایی خود بپردازند که چنین موضوعی در بازارهای سرمایهای امری عادی است...»
بله، من هم موافقم که اگر حاشیه سازی های بدون سند این چند سال تاثیری بر بازار هنری آثار آغداشلو نداشت، اما مطلب نیویورک تایمز به جهت اهمیت این رسانه، به حتم در برانگیختن بخشی از مجموعه داران هنری تاثیر مستقیم داشت.
- ۶: چرا مدیران حراج در ۱۲ میلیاردی شدن کار دخالتی نداشتند؟
اگر قرار بود مدیران حراج مهندسی کنند تا تابلوی خاطرات امید آیدین آغداشلو ۱۲ میلیارد تومانی شود و به اصطلاح از استاد نقاش دلجویی و حمایت شود، به حتم راه های متعددی داشتند تا آن را منطقی جلوه دهند و این همه حاشیه منفی برای خود خلق نکنند. اول این که مانند دو کار دیگر در این حراجی که قیمت پایه ۵ تا ۶ میلیارد داشتند و هر دو هنرمند هم نسل آیدین آغداشلو هستند، برآورد قیمت کار را بالاتر می گذاشتند.
دیگر این که اگر قرار بوده آیدین آغداشلو اولین چهره حراج سیزدهم شود، کافی بود اثر او ۷ میلیارد به فروش رود که حتمن حجم تبعات امروزی را نداشت. چرا باید کار او تا ۱۲ میلیارد بالا رود و این همه تنش و شایعه علیه حراج و خود او بسازد؟
البته پایان هفته ای که گذشت با اعلام رسمی دفتر حراج تهران مبنی بر اینکه اقای شماره ۶۳، خریدار «خاطرات امید» آغداشلو، دو اثر دیگر گرانقیمت آن شب، پرویز تناولی شش میلیارد و ۷۰۰ میلیونی و تابلو دو میلیارد و ۶۰۰ میلیونی رضا درخشانی را هم خریداری کرد و جناب اندر بیدر (آخرین تعقیب کننده) نیز اثر پنج میلیارد و ۹۰۰ میلیون تومانی محمد احصایی را از آن خود کرد، حالا دیگر نشانی های تازه ای از این رکورد تاریخی به ثبت رسیده است.
- ۷: شائبه بسیار عجیب کپی بودن!
افسوس که دشمنی با یک استاد هنر به چنان قهقهرایی می رود که تهمت زنندگان آگاهانه یک سبک و سیاق معمول هنری را نادیده می انگارند و اطلاعات غلط و اشتباه به مردم می دهند.
جست و جویی ساده در Google به اطلاع جوینده می رساند که این شیوه ای معاصر است که هنرمند برای القای جهان بینی خود وارد گفت و گو با استادان کلاسیک و آثاری که آیکون جهانی هستند، می شود؛ هنرمند ضمن بازآفرینی اثر، با گنجاندن معنای خویش، هویت و مفهوم اثر را دچار دگرگونی می کند و اثری امروزی می آفریند؛ در این مسیر دو چالش جدی پیش روی هنرمند است یکی قدرت قلم تا بتواند این بازآفرینی را به بهترین شکل انجام رساند و دیگری تغییر بنیادین معنای اثر.
از این دو منظر کاملن پیداست ساخت یک اثر تازه از یک اثر بسیار شناخته شده جهانی که صدها سال است در موزه اوفیتزی و ... به نمایش و ستایش است امر سخت و پیچیده ای است.
- ۸: بدبینی بخشی از جامعه
به نظرم این بازخورد بسیار باعث تاسف است اما برای این روزگار، اصلن عجیب نیست، این ابر غلیظ بدبینی، سوءتفاهم و روح بی اعتمادی بنا به دلایل گوناگون در جان ما ریشه دوانده و در همه مسائل خود را بروز می دهد. فواره این نگاه در انبوه ناسزاها و حمله های زامبی وار در شبکه های مجازی تجلی دارد که دیگر برای تک تک ما به یک اتفاق طبیعی روزانه بدل شده و با کمال شرمندگی به آن عادت کرده ایم.
بگذارید در همین باب، دو نمونه اخیر را با هم مرور کنیم:
تیم پرسپولیس ۴ سال پیاپی قهرمان ایران شده، در همین مدت دو بار به فینال آسیا رسیده، آن وقت بخشی از افکار عمومی اصلا باور نمی کند، حتی این افتخارات را به رسمیت نمی شناسند و با اطلاق تیم حکومتی به پرسپولیس سعی دارد نتایج صدها مسابقه فوتبال را زیر سئوال ببرد، به همین ترتیب بازار تهمت و فحاشی حتی از مرزهای ایران عبور کرده و گاه به آبروریزی های بین المللی کشیده است.
یا به تازگی عکسی از آب پاشیدن به مجسمه آلبرتو جاکومنتی در موزه هنرهای معاصر تهران پخش شد، بخشی از جامعه هنری با ادبیاتی عجیب و هنجارشکن فضای اینستاگرام را به تسخیر خود درآوردند، تحلیل های رادیکالی هم در همین فضا متولد شد و ... اما به کل کسی نمی شنید مجسمه مزبور سه سال است در حیات موزه نیست و در فضای داخلی موزه جانمایی شده است؛ این عکس مربوط به صحنه ای از یک فیلم مستند بود که می گویند سال ۱۳۸۶ ساخته شد.
- ۹: دو سال بعد!
خاطرم هست سال دوم حراج تهران که سهراب سپهری ۷۰۰ میلیون تومان فروش رفت، بخش خبری ۲۰ و ۳۰ اعلام کرد «چرا باید قیمت یک نقاشی این عدد شگفت انگیز باشد»؛ حالا پراید چهار پنج میلیونی آن موقع ۱۰۰ میلیون تومان می ارزد و همان تابلو چند میلیارد، آن هم فقط با فاصله هفت سال!
یا وقتی کار سهراب سپهری ۵ میلیارد و یکصد میلیون تومان چکش خورد برخی فکر می کنند این رکورد تا چندین سال مانا است و فقط توسط یک تابلوی سهراب دیگر شکسته خواهد شد، اما دیدید که این رکورد به هیچ وجه جاودانه و دست نیافتنی نبود و در همین حراج سیزدهم تهران، آثار چهار هنرمند از سپهری پنج میلیاردی عبور کردند.»