حسینی: «اون» میخواهد بیکفایتی واشنگتن و سئول را ثابت کند
روز گذشته دو کره پای میز مذاکره نشستند و تفاهمنامه صلح با هم امضا کردند، دیداری که تبدیل به یک بمب خبری شد.
ورود کیم جونگ اون به سئول، آن هم با پای پیاده، ورود نخستین مقام ارشد کره شمالی به کره جنوبی بعد از پایان جنگ دو کره در سال 1953 میلادی بود، اما برخی ناظران معتقدند که این صلح و این تفاهم نامه پایدار نیست. برای بررسی این مسئله با دیاکو حسینی، کارشناس ارشد روابط بین الملل گفتگو کرده ایم که از نظر می گذرانید:
پيامدهاي امضاي توافق نامه صلح ميان دو كره را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
به نظر می رسد دو کشور توافق کردند تا پایان سال جاری میلادی، توافق صلح را که در عمل با عبور از آتش بس، به جنگ معروف کره در 1953 پایان می دهد، امضا کنند. این قدم بزرگی برای نشان دادن اراده دو کشور در خاتمه دادن به بیش از هفت دهه دشمنی است اما هنوز معلوم نیست که در واقعیت چقدر این وعده ها محقق شوند. قبل از این هم دو کره، تا سرحد پایان دادن به خصومت ها و ابراز همین میزان از امیدواری پیش رفته بودند.
آخرین بار در سال 2007 بود که رهبران دو کره توافق کردند که به سوی صلح قدم بردارند اما یک سال بعد با ازسرگیری آزمایش های هسته ای کره شمالی، همه آن آروزها بر باد رفت. اگر این بار دو کره در محقق کردن این وعده ها موفق شوند، باید منتظر تغییرات مهمی در شرق آسیا باشیم. توافق دو کره می تواند بدون در نظر گرفتن احتمال توافق بین امریکا و کره شمالی اتفاق بیفتد اما در همان صورت هم تاثیرات بزرگی در سراسر منطقه خواهد گذاشت. حتی اگر پیونگ یانگ و واشنگتن نتوانند به توافقی برسند، کره شمالی می تواند به توافق و تضمین های متقابلی با کره جنوبی دست پیدا کند. در این صورت می تواند به کره جنوبی تضمین بدهد که هدف حملات احتمالی کره شمالی در جنگ با امریکا نخواهد بود و در مقابل، از کره جنوبی اطمینان بگیرد که خاک آن کشور برای حمله آمریکا به کره شمالی مورد استفاده قرار نخواهد گرفت. با چنین توافقی، توپ در زمین کره جنوبی خواهد بود چون باید تصمیم بگیرد که حضور نظامی آمریکا در خاک خود را کاهش داده و مشروط کند. تردید دارم که کره جنوبی قادر به نشان دادن این حد از استقلال از ایالات متحده در اتخاذ تصمیم های استراتژیک باشد. اگر کره جنوبی به تبعیت از آمریکا نتواند در برابر سرباز زدن واشنگتن از انجام این درخواست ها، مقاومت کند، کره شمالی به لحاظ دیپلماتیک در نشان دادن این موضوع موفق خواهد شد که این آمریکا و کره جنوبی بودند که حاضر به پذیرش طرح صلح و غیراتمی شدن شبه جزیره نشده اند.
آيا اين تحول يعني آشتي دو كره ارتباطي به ترامپ دارد؟
همانطور که می دانیم این دور از مذاکرات جدید با ابتکار و انعطاف ناگهانی کره شمالی آغاز شد. ممکن است روش برخورد دونالد ترامپ، جرقه ای در ذهن کیم جونگ اون زده باشد اما از آنجایی که هیچ استراتژی روشنی از طرف آمریکای ترامپ در برابر کره شمالی هرگز وجود نداشته است، نمی توان با اطمینان گفت که این چرخش ناگهانی کره شمالی محصول آن استراتژی هوشمندانه بوده است. به اعتقاد من عمدتاً محصول فرصت طلبی رهبر کره شمالی با پی بردن به فرصت هایی است که دوره ترامپ آغاز کرده است.
چه شد به يكباره كره شمالي به رغم آنهمه آزمايشات هسته اي و موشكي تصميم گرفت پرچم سفيد را بالا ببرد؟
کسی نمی تواند پاسخ دقیق و کاملا درستی به این سوال داشته باشد. من حتی تردید دارم که استفاده از اصطلاح بالا بردن پرچم سفید، درست باشد. از یک طرف می دانیم که برنامه های اتمی کره شمالی به پیشرفت های چشمگیری رسیده است اما این پیشرفت کمترین کمکی به بهبود زندگی عمومی در این کشور و ارتقای شاخص های اقتصادی آن نکرده است.
شاید کره شمالی به این نتیجه رسیده که ادامه این وضعیت در شرایطی که تمایلی به آغاز جنگ با ایالات متحده ندارد، نمی تواند تا ابد ادامه داشته باشد و باید در جایی خاتمه بیابد. بنابراین ممکن است رهبر جوان کره شمالی تصمیم گرفته باشد که شانس خودش را درست مانند پدرش برای رسیدن به صلح و توافق فراگیر آزمایش کند.
همینطور می دانیم که ریسک برخورد میان چین و ایالات متحده در دوره ریاست جمهوری ترامپ به بیشتر از هر دوره دیگری در دهه های اخیر رسیده است. یکی از نگرانی های چین، شعله ور شدن آتش جنگ در شبه جزیره کره و قرار گرفتن پکن در موقعیت بسیار دشوار تصمیم گیری است. بنابراین منطقی است که نتیجه بگیرم، چین در تشویق کره شمالی به رسیدن به توافقی با آمریکا نقش داشته است.
نهایتاً این احتمال هم وجود دارد که کره شمالی تصمیم گرفته باشد که با وارد شدن به گفتگوهای فشرده و وقت گیری با کره جنوبی و ایالات متحده، عدم آمادگی واقعی آن دو کشور را برای رسیدن به صلح با کره شمالی و تن دادن به خواسته های امنیتی آن اثبات کند و موقعیت دیپلماتیک خود را بهبود ببخشد. باید توجه داشته باشیم که کره شمالی هرچند یک کشور کاملا استبدادی است اما رهبر کره شمالی ناگزیر است که حمایت های مردمش را در پیگیری سیاست های کلی آن کشور به همراه داشته باشد. اعلام آمادگی به مذاکره و توافق از طرف پیونگ یانگ، فارغ از نتیجه ای که بدست خواهد آمد، نشانه ای از درایت رهبر کره در اداره امور ملت کره تلقی خواهد شد.
آينده را چگونه پيش بيني ميكنيد؟
با توجه به سابقه توافقات گذشته کره شمالی و آمریکا و چرخه باطل توافق و بازگشت به وضعیت پیش از توافق، بسیار بعید است که این دور از مذاکرات هم به نتیجه کاملا متفاوتی دست یابد. خواسته اصلی آمریکا خلع سلاح هسته ای کره شمالی است. این درخواست قابل دستیابی است مشروط به آنکه ایالات متحده نیروهای نظامی هسته ای و متعارف خود را از شبه جزیره بیرون بکشد و تضمین های امنیتی به کره شمالی بدهد. همینطور بسیار بعید است که ایالات متحده آماده این مقدار عقب نشینی در برابر خواستههای کره شمالی باشد. من می توانم احتمال بدهم که شکلی از توافق بین کره جنوبی و کره شمالی و همینطور بین کره شمالی و ایالات متحده بدست آید اما این توافقات بسیار کمتر از انتظاری است که امنیت متقابل را تامین کند و با سطح انتظاراتی که امروز در رسانه های جهان بازتاب داده می شود، هماهنگ و متناسب باشد.
پيامدهاي امضاي توافق نامه صلح ميان دو كره را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
به نظر می رسد دو کشور توافق کردند تا پایان سال جاری میلادی، توافق صلح را که در عمل با عبور از آتش بس، به جنگ معروف کره در 1953 پایان می دهد، امضا کنند. این قدم بزرگی برای نشان دادن اراده دو کشور در خاتمه دادن به بیش از هفت دهه دشمنی است اما هنوز معلوم نیست که در واقعیت چقدر این وعده ها محقق شوند. قبل از این هم دو کره، تا سرحد پایان دادن به خصومت ها و ابراز همین میزان از امیدواری پیش رفته بودند.
آخرین بار در سال 2007 بود که رهبران دو کره توافق کردند که به سوی صلح قدم بردارند اما یک سال بعد با ازسرگیری آزمایش های هسته ای کره شمالی، همه آن آروزها بر باد رفت. اگر این بار دو کره در محقق کردن این وعده ها موفق شوند، باید منتظر تغییرات مهمی در شرق آسیا باشیم. توافق دو کره می تواند بدون در نظر گرفتن احتمال توافق بین امریکا و کره شمالی اتفاق بیفتد اما در همان صورت هم تاثیرات بزرگی در سراسر منطقه خواهد گذاشت. حتی اگر پیونگ یانگ و واشنگتن نتوانند به توافقی برسند، کره شمالی می تواند به توافق و تضمین های متقابلی با کره جنوبی دست پیدا کند. در این صورت می تواند به کره جنوبی تضمین بدهد که هدف حملات احتمالی کره شمالی در جنگ با امریکا نخواهد بود و در مقابل، از کره جنوبی اطمینان بگیرد که خاک آن کشور برای حمله آمریکا به کره شمالی مورد استفاده قرار نخواهد گرفت. با چنین توافقی، توپ در زمین کره جنوبی خواهد بود چون باید تصمیم بگیرد که حضور نظامی آمریکا در خاک خود را کاهش داده و مشروط کند. تردید دارم که کره جنوبی قادر به نشان دادن این حد از استقلال از ایالات متحده در اتخاذ تصمیم های استراتژیک باشد. اگر کره جنوبی به تبعیت از آمریکا نتواند در برابر سرباز زدن واشنگتن از انجام این درخواست ها، مقاومت کند، کره شمالی به لحاظ دیپلماتیک در نشان دادن این موضوع موفق خواهد شد که این آمریکا و کره جنوبی بودند که حاضر به پذیرش طرح صلح و غیراتمی شدن شبه جزیره نشده اند.
آيا اين تحول يعني آشتي دو كره ارتباطي به ترامپ دارد؟
همانطور که می دانیم این دور از مذاکرات جدید با ابتکار و انعطاف ناگهانی کره شمالی آغاز شد. ممکن است روش برخورد دونالد ترامپ، جرقه ای در ذهن کیم جونگ اون زده باشد اما از آنجایی که هیچ استراتژی روشنی از طرف آمریکای ترامپ در برابر کره شمالی هرگز وجود نداشته است، نمی توان با اطمینان گفت که این چرخش ناگهانی کره شمالی محصول آن استراتژی هوشمندانه بوده است. به اعتقاد من عمدتاً محصول فرصت طلبی رهبر کره شمالی با پی بردن به فرصت هایی است که دوره ترامپ آغاز کرده است.
چه شد به يكباره كره شمالي به رغم آنهمه آزمايشات هسته اي و موشكي تصميم گرفت پرچم سفيد را بالا ببرد؟
کسی نمی تواند پاسخ دقیق و کاملا درستی به این سوال داشته باشد. من حتی تردید دارم که استفاده از اصطلاح بالا بردن پرچم سفید، درست باشد. از یک طرف می دانیم که برنامه های اتمی کره شمالی به پیشرفت های چشمگیری رسیده است اما این پیشرفت کمترین کمکی به بهبود زندگی عمومی در این کشور و ارتقای شاخص های اقتصادی آن نکرده است.
شاید کره شمالی به این نتیجه رسیده که ادامه این وضعیت در شرایطی که تمایلی به آغاز جنگ با ایالات متحده ندارد، نمی تواند تا ابد ادامه داشته باشد و باید در جایی خاتمه بیابد. بنابراین ممکن است رهبر جوان کره شمالی تصمیم گرفته باشد که شانس خودش را درست مانند پدرش برای رسیدن به صلح و توافق فراگیر آزمایش کند.
همینطور می دانیم که ریسک برخورد میان چین و ایالات متحده در دوره ریاست جمهوری ترامپ به بیشتر از هر دوره دیگری در دهه های اخیر رسیده است. یکی از نگرانی های چین، شعله ور شدن آتش جنگ در شبه جزیره کره و قرار گرفتن پکن در موقعیت بسیار دشوار تصمیم گیری است. بنابراین منطقی است که نتیجه بگیرم، چین در تشویق کره شمالی به رسیدن به توافقی با آمریکا نقش داشته است.
نهایتاً این احتمال هم وجود دارد که کره شمالی تصمیم گرفته باشد که با وارد شدن به گفتگوهای فشرده و وقت گیری با کره جنوبی و ایالات متحده، عدم آمادگی واقعی آن دو کشور را برای رسیدن به صلح با کره شمالی و تن دادن به خواسته های امنیتی آن اثبات کند و موقعیت دیپلماتیک خود را بهبود ببخشد. باید توجه داشته باشیم که کره شمالی هرچند یک کشور کاملا استبدادی است اما رهبر کره شمالی ناگزیر است که حمایت های مردمش را در پیگیری سیاست های کلی آن کشور به همراه داشته باشد. اعلام آمادگی به مذاکره و توافق از طرف پیونگ یانگ، فارغ از نتیجه ای که بدست خواهد آمد، نشانه ای از درایت رهبر کره در اداره امور ملت کره تلقی خواهد شد.
آينده را چگونه پيش بيني ميكنيد؟
با توجه به سابقه توافقات گذشته کره شمالی و آمریکا و چرخه باطل توافق و بازگشت به وضعیت پیش از توافق، بسیار بعید است که این دور از مذاکرات هم به نتیجه کاملا متفاوتی دست یابد. خواسته اصلی آمریکا خلع سلاح هسته ای کره شمالی است. این درخواست قابل دستیابی است مشروط به آنکه ایالات متحده نیروهای نظامی هسته ای و متعارف خود را از شبه جزیره بیرون بکشد و تضمین های امنیتی به کره شمالی بدهد. همینطور بسیار بعید است که ایالات متحده آماده این مقدار عقب نشینی در برابر خواستههای کره شمالی باشد. من می توانم احتمال بدهم که شکلی از توافق بین کره جنوبی و کره شمالی و همینطور بین کره شمالی و ایالات متحده بدست آید اما این توافقات بسیار کمتر از انتظاری است که امنیت متقابل را تامین کند و با سطح انتظاراتی که امروز در رسانه های جهان بازتاب داده می شود، هماهنگ و متناسب باشد.