مصطفوی: صفایی فراهانی با رئیس جمهور وقت لابی کرد و جای من را گرفت
رئیس اسبق فدراسیون فوتبال در ادامه صحبت های امیر قلعه نوعی در برنامه فوتبال برتر در مورد تیم ملی سال 2007 حرف های جالبی بر زبان آورد.
داریوش مصطفوی در گفتگو با خبرنگار ورزشی ایلنا در این خصوص اظهار داشت: آن زمان در کمیته انتقالی دو گروه بودند یک دسته از سمت فیفا که صفایی فراهانی، خبیری و غفاری بودند و سه نفر از طرف سازمان تربیت بدنی که کیومرث هاشمی، محمدحسن انصاری فرد و رغبتی حضور داشتند. من از اول گفتم مملکت ما یک مملکت یکپارچه است. اینکه ما اجازه دهیم بر حسب مناسبات غلط میان صفایی فراهانی و فیفا مملکت ما تجزیه شود و بگویند 3 نفر از فیفا و 3 نفر از تربیت بدنی و من مخالف این موضوع بودم و به علی آبادی تاکید کردم زیر بار چنین موضوعی نروید. آن زمان علی آبادی در جبهه جناح سیاسی احمدی نژاد فعالیت میکرد و صفایی فراهانی نزدیک به رئیس جمهوری قبلی یعنی خاتمی بود. این دو دستگی اجازه را به فیفا داد که در مسائل داخلی ما دخالت کند. دو عضو دیگر کمیته انتقالی را صفایی فراهانی به فیفا معرفی کرده بود و علی آبادی هم با نظر کیومرث هاشمی، رغبتی و انصاری فرد را انتخاب کرد.در آن زمان تنها کسی که در فدراسیون سمت داشت و در سایت فیفا اسمش بود من بودم که عنوانم جانشین دبیرکل درج شده بود. من از روز اول با این موضوع مخالف بودم و حتی زمانی که کمیته انتقالی قصد داشت در اتاق من جلسه بگذارد اجازه چنین کاری را ندادم.
وی افزود: من میدانستم که آنها در آن مقطع قصد دارند قلعه نویی را هم به خاطر من بزنند. قلعه نویی یک آدم وطن پرست، فدا کار، بی توقع و خدمتگزار بود که در هرجا بوده دیدیم که چقدر خالصانه کار کرده ولی دشمنان او از روی حسادت با خریدن سکوها و دادن شعار علیه او که یک آدم خدمتگزار و وطن پرست است ناراحتی برایش ایجاد کنند ولی چون بچه معتقد و با خدایی بوده همیشه خدا او را کمک کرده و هرجا رفته موفق بوده است.
مصطفوی در ادامه گفت: در آن زمان با نظر علی آبادی و کیومرث هاشمی یک گروه 25 نفره دور هم جمع کردیم که به خرد جمعی شناخته شد و در این خرد جمعی نام دو سرمربی برای تیم ملی مطرح شد. یکی قلعهنویی بود و از دیگری نمیخواهم نام ببرم و من اصرار داشتم که قلعه نویی انتخاب شود چون میتوانست موفق شود و شور و نشاط در جامعه ایجاد کند که در آن زمان در فوتبال ما نبود. قلعه نویی در ان مقطع انتخاب شد و کارش را با همه گرفتاریها شروع کرد.
وی در مورد اینکه چند سال قبل گفته شده بود شخصی به نام محمودرضا بابایی در انتخاب قلعه نویی در جلسه خرد جمعی به عنوان سرمربی تیم ملی نقش داشته هم توضیح داد: اصلاً چنین چیزی نیست و قلعه نویی بزرگتر از این صحبت هاست که چنین مسائلی در موردش مطرح شود و این شخصی که نام بردید هم اصلاً در آن جلسه حضور نداشت.
رئیس اسبق فدراسیون فوتبال در ادامه با اشاره به انتخاب قلعه نویی به عنوان سرمربی تیم ملی توضیح داد: ما سعی کردیم تا حدودی نظرات و خواستههایش را برآورده کنیم که در برخی از آنها موفق نبودیم. تیم ملی در آن مقطع از همه جهت در مضیقه بود. نه زمین تمرین داشت نه هتل و... و با دست خالی تیم ملی را به مسابقات آسیایی برد. صفایی فراهانی در آن مقطع برای مقابله با من دو کار انجام داد. اول اینکه امکانات در اختیار قلعه نویی نگذاشت تا شکست بخورد که البته شکست هم نخورد و با همه آن مشکلاتی که ایجاد شد در بازی آخر با پنالتی به کره باخت. دوم اینکه آمدند یک اساسنامه قلابی من درآوردی تنظیم کردند که خلاف قوانین فیفا و شهروندی بود. در آن زمان قانون محدودیت سنی برای فدراسیون گذاشتند که خود رئیس فیفا بالاتر از آن سن بود و این قانون را فقط برای این گذاشتند که من را کنار بزنند. وقتی من از دور خارج میشدم راحت قلعه نویی را کنار میگذاشتند. چون صداقتی که قلعه نویی با آن کار میکرد در وجود آنها نبود. هدف و نوشتن این اساسنامه و جمع شدن این افراد دور هم همان تقابل دو جریان سیاسی در آن مقطع بود. امثال کیومرث هاشمی و رغبتی هم خودشان را اصولگرا جا زده بودند و الان هم حضور دارند و خودشان را وصل کردند ولی کارکردشان برای ورزش چه بوده است؟ باور کنید هدفشان فقط کنار گذاشتن من و قلعه نویی بود. کمیته انتقالی آمده بود فوتبال را نابود کند.
وی در پاسخ به این سوال که مشکل صفایی فراهانی با او چه بود گفت: مشکل صفایی فراهانی با من این بود که وقتی در هیات رئیسه فدراسیون بود چون فوتبالی نبود اصلاً حرفهایش را گوش نمیدادم و به همین دلیل با من مشکل پیدا کردند و موفق شدند من را کنار بزنند. رفتند سراغ رئیس جمهور وقت، محمد خاتمی و با لابی من را کنار زد و خودش شد رئیس فدراسیون فوتبال. چهار - پنج سال هم حضور داشت ولی دریغ از یک موفقیت در یک تورنمنت یا حضور در جام جهانی. ولی خدا جای حق نشسته و ما چون معتقد هستیم هیچ وقت متضرر نمیشویم. در این میان یک انسان کار درست، کار بلد، جوان، معتقد و متعهد مثل محمد آخوندی میآید و حقایق را بازگو میکند. آخوندی مجبور شد این حرف ها را بزند چون دین دارد، وجدان دارد و شرف دارد و این مسائل اجازه نمیدهد سکوت کند یا خلاف واقع بگوید وگرنه او هم میتوانست سکوت کند و این حرف ها را بر زبان بیاورد.