سووشون همایون شجریان در سوگ پدر منتشر شد + فیلم
همایون شجریان و تهمورس پورناظری جدیدترین اثر خود به نام "سووشون" را منتشر کردند.
سووشون با آهنگسازی خلاقانه پورناظری، صدای پرسوز و مخملین همایون شجریان و ترانه بیتکلف پوریا سوری مرثیهای است با وقار برای سوگوارانی چون همایون که همچنان در غم از دست دادن سیاوش خود یعنی محمدرضا شجریان شکوه دارد.
سووشون در فرهنگ عامه به آئینی کهن در فرهنگ ایران بازمیگردد که تا به امروز در نقاط مختلف ایران و حتی خارج از آن برگزار میشود. سووشون یا سوگ سیاوش، سوگواری چند هزار سالهای است که امروزه با این نام از گذشتگان ما به ارث رسیده است. نکته بسیار زیبا در ترانه سرایی پوریا سوری اشاره به نام مستعار محمد رضا شجریان یعنی سیاوش بیدکانی دارد و همچنین ظرافت دیگر او تلمیح بسیار زیبا با جمله "جان پدر کجاستی" است که به حادثه تلخ حمله به دانشگاه کابل اشاره دارد.
ترانه به غایت سهل و ممتنع است، چراکه شنیدن آن به دلیل سادگی و لطافتش احساس هر شنوندهای را بر میانگیزاند. پورناظری با آهنگسازی اتمسفریک و در عین حال ملودی پر سوزش به نوبه خود در این مرثیه شریک بوده است. بیش از هر چیز، اما پیوند میان شعر و موسیقی و رابطه خواننده با آن، توجه مخاطب را به این موضوع جلب میکند. گویی شنونده با چنین پیشفرضهای خودآگاه یا ناخودآگاهی با تمام وجودش اندوه نهفته در موسیقی را درک میکند.
بی شک درگذشت محمدرضا شجریان ضایعه تاسف باری بود که درک و هضم آن برای شنوندگان و دوستداران او بسیار سخت و غمناک است. در واقع سوگواری آیینی است طبیعی که کم و بیش در تمام فرهنگها وجود دارد. همانا مرثیههای بسیاری که زیر غباری از گذر زمان در حافظهی تاریخی ما جا خوش کردهاند.
چنین آثار عمیقی علاوه بر همدلی و همدردی، تلنگری است برای جامعه و در نوع خود میتواند مفید باشد. با این حساب نباید فراموش کرد که سوگ و مرثیه تمام ماجرا نیست، بلکه نقطه شروع حرکتی زیبا و مدبرانه، حداقل برای فرهنگ و هنر ایران، است!
سووشون در فرهنگ عامه به آئینی کهن در فرهنگ ایران بازمیگردد که تا به امروز در نقاط مختلف ایران و حتی خارج از آن برگزار میشود. سووشون یا سوگ سیاوش، سوگواری چند هزار سالهای است که امروزه با این نام از گذشتگان ما به ارث رسیده است. نکته بسیار زیبا در ترانه سرایی پوریا سوری اشاره به نام مستعار محمد رضا شجریان یعنی سیاوش بیدکانی دارد و همچنین ظرافت دیگر او تلمیح بسیار زیبا با جمله "جان پدر کجاستی" است که به حادثه تلخ حمله به دانشگاه کابل اشاره دارد.
ترانه به غایت سهل و ممتنع است، چراکه شنیدن آن به دلیل سادگی و لطافتش احساس هر شنوندهای را بر میانگیزاند. پورناظری با آهنگسازی اتمسفریک و در عین حال ملودی پر سوزش به نوبه خود در این مرثیه شریک بوده است. بیش از هر چیز، اما پیوند میان شعر و موسیقی و رابطه خواننده با آن، توجه مخاطب را به این موضوع جلب میکند. گویی شنونده با چنین پیشفرضهای خودآگاه یا ناخودآگاهی با تمام وجودش اندوه نهفته در موسیقی را درک میکند.
بی شک درگذشت محمدرضا شجریان ضایعه تاسف باری بود که درک و هضم آن برای شنوندگان و دوستداران او بسیار سخت و غمناک است. در واقع سوگواری آیینی است طبیعی که کم و بیش در تمام فرهنگها وجود دارد. همانا مرثیههای بسیاری که زیر غباری از گذر زمان در حافظهی تاریخی ما جا خوش کردهاند.
چنین آثار عمیقی علاوه بر همدلی و همدردی، تلنگری است برای جامعه و در نوع خود میتواند مفید باشد. با این حساب نباید فراموش کرد که سوگ و مرثیه تمام ماجرا نیست، بلکه نقطه شروع حرکتی زیبا و مدبرانه، حداقل برای فرهنگ و هنر ایران، است!