بازداشت شبح خانههای پایتخت
به شبح خانههای پایتخت معروف شده است؛ مردی که در تاریکی شب، بالای سر ساکنان خانه ظاهر میشد و آنقدر ماهرانه دست به سرقت میزد که هیچ کس متوجه نمیشد. این سارق تکرو نیمههای شب درست بعد از کشیدن شیشه به خانههای مختلف میرفت. تنها یک کارت تلفن برایش کافی بود، تا در هر خانهای را که میخواست باز کند و بعد از آن وارد میشد. اصلا برایش اهمیتی نداشت که کسی در خانه است یا نه؛ خاموشی چراغهای خانه نشان از خواببودن ساکنان آنجا داشت، همین برایش کافی بود. خیلی ماهرانه سرقتهایش را انجام میداد. گوشی میدزدید؛ طلا و پول پیدا میکرد و حتی سر فرصت گوشی موبایل را از بالای سر ساکنانی که خواب بودند، برمیداشت. طلایشان را از دستشان خارج میکرد و متواری میشد. در این مدت هم هیچ کس از خواب بیدار نمیشد. همین باعث شد که سارق حرفهای به شبح خانههای پایتخت معروف شود. او که بهتازگی از سوی پلیس پیشگیری پایتخت دستگیر شده است، در گفتوگو با خبرنگار «شهروند» ماجرای سرقتهایش را توضیح داد:
چند سال داری؟
٢٥ سال.
چند وقت است که دزدی میکنی؟
سرقت را از ١٨سالگی شروع کردم. اوایل کیفقاپ بودم. بعد از آن هم تصمیم گرفتم از خانهها سرقت کنم.
بار چندم است که دستگیر میشوی؟
بار سوم است. دو بار قبلی هم به اتهام سرقت دستگیر شدم.
با چه شگردی سرقت میکردی؟
وارد خانهها میشدم. معمولا نیمههای شب به سرقت میرفتم. خانههایی را که چراغهایشان خاموش بود، انتخاب میکردم و وارد میشدم. بعد از آن هم پول و طلا را سرقت میکردم و متواری میشدم.
خانههای خالی از سکنه؟
من مثل شبح بودم. برایم فرقی نداشت کسی در خانه باشد یا نه. وقتی چراغها خاموش بود یا کسی در خانه نبود یا اگر هم بود، خواب بودند. برای همین به راحتی سرقتم را انجام میدادم.
چرا مثل شبح؟
چون هیچ کس متوجه حضور من در خانه نمیشد. حتی اگر تعداد زیادی در آن خانه حضور داشتند و خواب بودند، باز هم کسی پیدا نمیشد. مثل شبح بالای سرشان ظاهر میشدم. سرقت میکردم. به دنبال پول و طلا میگشتم. حتی موبایلشان را از بالای سرشان برمیداشتم. یکی دو بار هم پیش آمده بود که طلا از دستشان خارج کردم ولی متوجه حضورم نمیشدند.
چرا؟
چون خیلی در کارم حرفهای بودم. با اینکه قبل از هر سرقت مواد میکشیدم و در حال طبیعی خودم نبودم، کارم را ماهرانه انجام میدادم. آنقدر حرفهای بودم که هیچ سر و صدایی به راه نمیانداختم. کاری نمیکردم کسی بیدار شود.
تا به حال پیش نیامده بود که کسی از خواب بیدار شود و تو را ببیند؟
نه اصلا. اگر این اتفاق میافتاد، دستگیر میشدم. اگر هم دستگیر نمیشدم، قطعا دیگر از ترسم به هیچ خانهای دستبرد نمیزدم. من کارم را بلد بودم.
چند وقت است که با این شیوه سرقت میکنی؟
اوایل فقط خانههایی را که خالی از سکنه بود، شناسایی میکردم و وارد میشدم. ولی وقتی در زندان بودم با این شیوه آشنا شدم و فهمیدم که میشود به خانههایی که ساکنان در آن حضور دارند هم دستبرد زد. برای همین بعد از آزادی این شگرد را در سرقتهایم بهکار گرفتم. چون به خودم اطمینان داشتم و میدانستم که از پس این کار برمیآیم، بدون هیچ استرسی وارد خانهها میشدم.
آخرینبار کی از زندان آزاد شدی؟
٦ ماه پیش بود.
چطور وارد خانهها میشدی؟
با یک کارت تلفن قفلها را باز میکردم و وارد خانه میشدم. این روش را هم در زندان یاد گرفته بودم.
به چند خانه دستبرد زدی؟
یادم نمیآید. زمان سرقت شیشه میکشیدم و توهم میزدم. حال طبیعی نداشتم، ولی فکر میکنم از حدود ١٠ خانه سرقت کردم.