هاشمپور؛ جذاب بود، وقتی جذابیت مد نبود
جمشید هاشمپور ستاره سینمای ایران در دهه هفتاد بود.
جمشیدهاشمپور متولد سال ۱۳۳۲ در تهران است. او در جوانی در ورزشهای رزمی، چون ووشو فعالیت میکرد, او تا اواسط دهه ۶۰ با نام هنری جمشید آریا فعالیت میکرد.
او پیش از انقلاب در چهار فیلم ایفای نقش کرد وی درباره ورودش به سینما در گفتوگویی با روزنامه سازندگی چنین گفت: «ورود من به سینما تصادفی و دور از انتظار بود. در زمان کودکی، پاتوق من و دوستانم در محله سلسبیل و در سینما خرم بود و در آنجا فیلمهای متعددی را با بلیت ۶ ریالی تماشا میکردیم.
از دیدن فیلم بسیار لذت میبردم و حتما هفتهای دو سه بار را به سینما میرفتیم. اما اصلا فکرش را هم نمیکردم که روزی بازیگر سینما شم و این مساله حتی در خیالاتم هم وجود نداشت. آقای حسن شریفی که مدیر تولید فیلم «جهنم سفید» بود من را دید و گفت میخواهی کار سینما انجام بدهی؟ من گفتم که بلد نیستم. ایشان من را پیش آقای خاچیکیان برد و من در فیلم «جهنم سفید» نقش یک بدمن را بازی کردم.»
پس از پیروزی انقلاب، هاشم پور کار خود را با بازی در فیلم «خط قرمز» مسعود کیمیایی آغاز کرد. بیان و نگاه نافذ او در کنار بدن ورزیدهاش به گونهای بود که هر ببینندهای را تحت تاثیر قرار میداد، او بازیگری است که توجه عموم مردم را به خود جلب میکرد ؛بازی درفیلم تاراج مساوی بود با نام زینال بندری.
بازی او در نقش «زینال بندری» در فیلم تاراج ساخته ایرج قادری بود که جمشید هاشمپور را با سرِ تراشیده میان مردم مطرح کرد. زینال بندری با آن تیپ تبدیل به شخصیت ماندگار در سینمای ایران شد تا جایی که تیپ قهرمان سرتراشیده تا سالها مخاطبان بسیاری را روانه سینماها میکرد.
تاراج که سیاست گذاران سینمایی وقت، اجازه تبدیل شدنش به الگوی سینمای حادثهای را ندادند، با یک دهه تاخیر تبدیل به فیلم کالت، سینماگران، موسوم به بدنه شد. سالها پس از آن، جمشید هاشم پور با سر تراشیده و در هیئت تیپ محبوب زینال بندری ستاره مورد علاقه مخاطب سینمای حادثهای بود.این سینما ابتدا هم در تهران و هم در شهرستانها پرمخاطب بود، ولی با گذشت زمان، طبقه متوسط شهری سلیقه اش را تحمیل کرد و اکشنهاسینماهای شهرستانها را محل فتح گیشه قرار دادند.
جمشید هاشم پور با شمایل این قهرمان با سرِ تراشیده در دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ رکن اساسی فیلمهای عقابها، یوزپلنگ، افعی، قافله و پادزهر و ... بود. او ستاره سینمای ایران در این دهه بود.
جمشید هاشمپور در گفتگو با روزنامه سازندگی درباره دوران ممنوعالکاریاش در دهه شصت گفت: «بعد از فیلم «یوزپلنگ» ساخته ساموئل خاچیکیان بود که ممنوعالکار شدم. چون یادم هست قبل از فیلم شایعه شده بود که هاشمپور قرار است ممنوعالکار شود و چون قرارداد این فیلم را بسته بودیم سریع کلید زدند و مرا جلوی دوربین بردند.
بعد از ممنوعالکاری، من اقدامی نکردم و حتی ارشاد هم نرفتم که ببینم اصلا چرا ممنوع الکار شدم یا درخواست بدهم ممنوعالکاریام را لغو کنند. حتی کسی به من خبر نداد ممنوعالکار شدهام. آن موقع کارگردانها و تهیهکنندهها لیست بازیگرانشان را میبردند ارشاد و به آنها میگفتند هاشمپور فعلا نمیتواند کار کند. دلیل خاصی نداشتند فقط گفتند ایشان خیلی دارد پرواز میکند و مطرح میشود»
او با بازی در فیلم روز باشکوه دوباره به سینما بازگشت. وی در این باره به روزنامه سازندگی میگوید: «نقشی در روز باشکوه بود که در سینمای ایران عیاری نتواست بازیگری را پیدا کند که آناتومی و فرم بدنش به آن کاراکتر بخورد. نقش نماینده اشرف در یکی از استانها بود باید خیلی ابهت میداشت بعد عیاری رفت ارشاد و با مسئولان صحبت کرد که چنین پرسوناژی دارم و بازیگری که مدنظرم باشد نمیتوانم پیدا کنم شما هم بس کنید، ایشان به اندازه کافی متنبه شده است؛ سه سال و چهار ماه برایش بس است. اول گفتند یک ماه دیگر، ۲۰ روز دیگر و خلاصه عیاری آن قدر اصرار کرد تا بالاخره ممنوع الکاری مرا برداشتند.».
اما یکی از متفاوتترین نقشهای او در آن دوران بازی در نقش مردی عرب در فیلم «مادر» ساخته زندهیاد علی حاتمی بود، او در این فیلم دیالوگ چندانی نداشت، اما حضور فراموش نشدنی داشت. سکانس رودرویی او با پسر بزرگ خانواده یکی از
خاطره انگیزترین سکانسهای فیلم است.
جمشید هاشمپور از معدود هنرپیشگان موفق سینمای ایران است که فعالیت تئاتری نداشت و بنا به گفته خودش در یکی از مصاحبههایش سینما را از سینما شروع کردهاست و تنها فعالیت تئاتری وی صحنههایی از فیلم تماس شیطانی بود که صحنههای تئاتر را با راهنمایی مجید مظفری اجرا کرد.
در سال ۱۳۶۹ در نقش بازرس صدرالدین رکنی در فیلم «پرده آخر» تحسین منتقدان را برانگیخت. او به خوبی توانست بازرسی متفاوت و با آرامش خلق کند.
هاشم پور دپیلم افتخار هفدهمین جشنواره فیلم فجر را برای بازی در فیلم هیوا رسول ملاقی پور دریافت کرد. پس از دریافت دیپلم افتخار، گزیدهکار شد و سعی کرد در فیلمهای خوب و متفاوت بازی کند.
بازی بسیار خوب او در فیلمهای آواز قو «سعید اسدی، ۱۳۷۹»، سفر به فردا«محمدحسین حقیقی، ۱۳۸۰»، قارچ سمی «رسول ملاقلیپور، ۱۳۸۰»نشان از رویکرد سختگیرانه هاشمپور دارد. او در این سالها یک بازی تحسینبرانگیز در فیلم مسافر ری «داود میر باقری، ۱۳۷۹» از خود به نمایش گذاشت. هاشم پور در دهه ۸۰ با بازی در فیلم واکنش پنجم«تهمینه میلانی» در نقش حاج صفدر توانست نامزد دریافت جایزه از جشنواره فیلم فجر شود.
همچنین بازی خوب او در فیلم «سفر به فردا» که نامزدی بیستمین دوره جشنواره فیلم فجر را برایش به ارمغان آورد به دلیل اکران نامناسب و نوع فیلم آنچنان که باید دیده نشد. نقش کوتاه او در فیلم کیفر بسیار گیرا و تأثیرگذار بود به گونهای که برای تیزر تبلیغاتی عکس این بازیگر بر پردههای تبلیغات بود. هاشمپور در سال ۱۳۸۶ از پس نقش سنگینی در فیلم استشهادی برای خدا بهخوبی برآمد و نامزد دریافت سیمرغ بلورین از جشنوارهٔ فجر شد.
او اخیرا در سریال آقازاده نقش حاج حسن بازی میکند نقشی که بیشباهت به اکبر طبری نیست. او دربارهی ویژگی های نقش حاج حسن به روزنامه سازندگی گفت: حاج حسن که من نقش آن را بازی کردم هم وجوه مثبت دارد و هم منفی . در مجموع سعی کردم آن چه کارگردان و نویسنده درباره این نقش میخواستند در کار اجرا کنم، فکر میکنم نقش را توانستم به خوبی از کار در بیاورم البته باز هم نتیجه کارم به نظر و سلیقه مخاطب بستگی دارد.
او پیش از انقلاب در چهار فیلم ایفای نقش کرد وی درباره ورودش به سینما در گفتوگویی با روزنامه سازندگی چنین گفت: «ورود من به سینما تصادفی و دور از انتظار بود. در زمان کودکی، پاتوق من و دوستانم در محله سلسبیل و در سینما خرم بود و در آنجا فیلمهای متعددی را با بلیت ۶ ریالی تماشا میکردیم.
از دیدن فیلم بسیار لذت میبردم و حتما هفتهای دو سه بار را به سینما میرفتیم. اما اصلا فکرش را هم نمیکردم که روزی بازیگر سینما شم و این مساله حتی در خیالاتم هم وجود نداشت. آقای حسن شریفی که مدیر تولید فیلم «جهنم سفید» بود من را دید و گفت میخواهی کار سینما انجام بدهی؟ من گفتم که بلد نیستم. ایشان من را پیش آقای خاچیکیان برد و من در فیلم «جهنم سفید» نقش یک بدمن را بازی کردم.»
پس از پیروزی انقلاب، هاشم پور کار خود را با بازی در فیلم «خط قرمز» مسعود کیمیایی آغاز کرد. بیان و نگاه نافذ او در کنار بدن ورزیدهاش به گونهای بود که هر ببینندهای را تحت تاثیر قرار میداد، او بازیگری است که توجه عموم مردم را به خود جلب میکرد ؛بازی درفیلم تاراج مساوی بود با نام زینال بندری.
بازی او در نقش «زینال بندری» در فیلم تاراج ساخته ایرج قادری بود که جمشید هاشمپور را با سرِ تراشیده میان مردم مطرح کرد. زینال بندری با آن تیپ تبدیل به شخصیت ماندگار در سینمای ایران شد تا جایی که تیپ قهرمان سرتراشیده تا سالها مخاطبان بسیاری را روانه سینماها میکرد.
تاراج که سیاست گذاران سینمایی وقت، اجازه تبدیل شدنش به الگوی سینمای حادثهای را ندادند، با یک دهه تاخیر تبدیل به فیلم کالت، سینماگران، موسوم به بدنه شد. سالها پس از آن، جمشید هاشم پور با سر تراشیده و در هیئت تیپ محبوب زینال بندری ستاره مورد علاقه مخاطب سینمای حادثهای بود.این سینما ابتدا هم در تهران و هم در شهرستانها پرمخاطب بود، ولی با گذشت زمان، طبقه متوسط شهری سلیقه اش را تحمیل کرد و اکشنهاسینماهای شهرستانها را محل فتح گیشه قرار دادند.
جمشید هاشم پور با شمایل این قهرمان با سرِ تراشیده در دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ رکن اساسی فیلمهای عقابها، یوزپلنگ، افعی، قافله و پادزهر و ... بود. او ستاره سینمای ایران در این دهه بود.
جمشید هاشمپور در گفتگو با روزنامه سازندگی درباره دوران ممنوعالکاریاش در دهه شصت گفت: «بعد از فیلم «یوزپلنگ» ساخته ساموئل خاچیکیان بود که ممنوعالکار شدم. چون یادم هست قبل از فیلم شایعه شده بود که هاشمپور قرار است ممنوعالکار شود و چون قرارداد این فیلم را بسته بودیم سریع کلید زدند و مرا جلوی دوربین بردند.
بعد از ممنوعالکاری، من اقدامی نکردم و حتی ارشاد هم نرفتم که ببینم اصلا چرا ممنوع الکار شدم یا درخواست بدهم ممنوعالکاریام را لغو کنند. حتی کسی به من خبر نداد ممنوعالکار شدهام. آن موقع کارگردانها و تهیهکنندهها لیست بازیگرانشان را میبردند ارشاد و به آنها میگفتند هاشمپور فعلا نمیتواند کار کند. دلیل خاصی نداشتند فقط گفتند ایشان خیلی دارد پرواز میکند و مطرح میشود»
او با بازی در فیلم روز باشکوه دوباره به سینما بازگشت. وی در این باره به روزنامه سازندگی میگوید: «نقشی در روز باشکوه بود که در سینمای ایران عیاری نتواست بازیگری را پیدا کند که آناتومی و فرم بدنش به آن کاراکتر بخورد. نقش نماینده اشرف در یکی از استانها بود باید خیلی ابهت میداشت بعد عیاری رفت ارشاد و با مسئولان صحبت کرد که چنین پرسوناژی دارم و بازیگری که مدنظرم باشد نمیتوانم پیدا کنم شما هم بس کنید، ایشان به اندازه کافی متنبه شده است؛ سه سال و چهار ماه برایش بس است. اول گفتند یک ماه دیگر، ۲۰ روز دیگر و خلاصه عیاری آن قدر اصرار کرد تا بالاخره ممنوع الکاری مرا برداشتند.».
اما یکی از متفاوتترین نقشهای او در آن دوران بازی در نقش مردی عرب در فیلم «مادر» ساخته زندهیاد علی حاتمی بود، او در این فیلم دیالوگ چندانی نداشت، اما حضور فراموش نشدنی داشت. سکانس رودرویی او با پسر بزرگ خانواده یکی از
خاطره انگیزترین سکانسهای فیلم است.
جمشید هاشمپور از معدود هنرپیشگان موفق سینمای ایران است که فعالیت تئاتری نداشت و بنا به گفته خودش در یکی از مصاحبههایش سینما را از سینما شروع کردهاست و تنها فعالیت تئاتری وی صحنههایی از فیلم تماس شیطانی بود که صحنههای تئاتر را با راهنمایی مجید مظفری اجرا کرد.
در سال ۱۳۶۹ در نقش بازرس صدرالدین رکنی در فیلم «پرده آخر» تحسین منتقدان را برانگیخت. او به خوبی توانست بازرسی متفاوت و با آرامش خلق کند.
هاشم پور دپیلم افتخار هفدهمین جشنواره فیلم فجر را برای بازی در فیلم هیوا رسول ملاقی پور دریافت کرد. پس از دریافت دیپلم افتخار، گزیدهکار شد و سعی کرد در فیلمهای خوب و متفاوت بازی کند.
بازی بسیار خوب او در فیلمهای آواز قو «سعید اسدی، ۱۳۷۹»، سفر به فردا«محمدحسین حقیقی، ۱۳۸۰»، قارچ سمی «رسول ملاقلیپور، ۱۳۸۰»نشان از رویکرد سختگیرانه هاشمپور دارد. او در این سالها یک بازی تحسینبرانگیز در فیلم مسافر ری «داود میر باقری، ۱۳۷۹» از خود به نمایش گذاشت. هاشم پور در دهه ۸۰ با بازی در فیلم واکنش پنجم«تهمینه میلانی» در نقش حاج صفدر توانست نامزد دریافت جایزه از جشنواره فیلم فجر شود.
همچنین بازی خوب او در فیلم «سفر به فردا» که نامزدی بیستمین دوره جشنواره فیلم فجر را برایش به ارمغان آورد به دلیل اکران نامناسب و نوع فیلم آنچنان که باید دیده نشد. نقش کوتاه او در فیلم کیفر بسیار گیرا و تأثیرگذار بود به گونهای که برای تیزر تبلیغاتی عکس این بازیگر بر پردههای تبلیغات بود. هاشمپور در سال ۱۳۸۶ از پس نقش سنگینی در فیلم استشهادی برای خدا بهخوبی برآمد و نامزد دریافت سیمرغ بلورین از جشنوارهٔ فجر شد.
او اخیرا در سریال آقازاده نقش حاج حسن بازی میکند نقشی که بیشباهت به اکبر طبری نیست. او دربارهی ویژگی های نقش حاج حسن به روزنامه سازندگی گفت: حاج حسن که من نقش آن را بازی کردم هم وجوه مثبت دارد و هم منفی . در مجموع سعی کردم آن چه کارگردان و نویسنده درباره این نقش میخواستند در کار اجرا کنم، فکر میکنم نقش را توانستم به خوبی از کار در بیاورم البته باز هم نتیجه کارم به نظر و سلیقه مخاطب بستگی دارد.