خوزستان|غبار فراموشي بر ميراث انديكا
در این میان، شهرستان اَندیکا در شمال خاوری خوزستان که جزو سرزمین های بختیارینشین است، همواره از ارزش بسیار فراوانی از دیدگاه تاریخی و فرهنگی برخوردار بوده است اما وضعیت یادمان های تاریخی شهرستان اَندیکا به اَنگیزه پراکنش آثار و دور از دسترس بودن بیشتر آنها و همچنین کمبود نیروهای یگان حفاظت میراث فرهنگی از جایگاه بسیار بدی برخوردار است. از سویی، به اَنگیزه نبود آموزش در میان توده مردم، دست اندازی به یادگارهای تاریخی و فرهنگی در حد بسیار بالایی جای دارد و بیشتر یادمان های ملی و تاریخی اَندیکا مورد بی مهری و دستبُرد سوداگران اَموال فرهنگی قرار گرفته و به یکی از مهم ترین چالشهای پیش روی سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی تبدیل شده است.
زخم يادگار نويسي بر تن تاريخ
اما بنای باستانی ستون دار سنگی و اتاقک کنار آن که شاید بتوان آن را گوردَخمه نامید، در منطقه حفاظت شده و شکار ممنوع کوه «شو و لندر» اَندیکا در «تنگ دِز» روزگار اندوهبار و دردناکی را پشت سر می گذارد. اَنبوه یادگاری نویسیها با رنگ در جای جای این یادمان تاریخی، آن را بیشتر همانند یک تابلو نقاشی کرده است تا یادگاری به جا مانده از روزگار باستان. سودجویان اَموال فرهنگی و نابخردان فرومایه به اَنگیزه پوچ یافتن گنج در گذشته به بخش هایی از این یادمان بی مانند (منحصر به فرد) آسیب رسانیده و آن را شکسته اند. بدتر از همه آنکه، این مکان به سرپناهی اَمن برای نگهداری گوسفندان در زمان بارندگیها تبدیل شده است که سِرگین (مدفون) این جانوران سراسر کف بنا و پیرامون آن را فراگرفته است و بوی بد سِرگین ها، مایه آزار اَندک گردشگران و کارشناسان شده است. عوامل طبیعی و بیولوژیکی (گُلسنگها) و گذشت زمان به همراه رها کردن این یادگار تاریخی بیهمتا، آسیب های برگشت ناپذیری را به جای گذاشته است. این درحالی است که این یادمان باستانی در کشور یگانه و بی همتا بوده و از ارزش بسیار فراوانی از دید مطالعات باستان شناسی برخوردار است. با این همه، به اَنگیزه رسیدگی نکردن سازمان میراث فرهنگی و کمبود بودجه در گوشه ای به حال خود رها شده است.در همین زمینه، یکی از باستان شناسان که در سرزمینهای بختیارینشین پژوهش های فراوانی را انجام داده است، گفت : « با نگرش به نگاره های (عکس) موجود از این یادمان باستانی و تجربه ها و مواردی از این دست که در سرزمین های بختیاری نشین با آن رو به رو بوده ام، می توان چُنین گفت که سرزمین بختیاری از هزاره های دور وجود داشته و این گونه نبوده که به ناگهانی و با روی کار آمدن دودمان «اِلیماییها» اِشغال شده باشد، یعنی در آنجا مردمان دیگری نیز بودهاند. زمانی که ما از اِلیمایی ها سخن می گوییم در واقع، داریم از دوره ای گفت و گو می کنیم که شهر باستانی شوش که گُستره قلمرویی اَش این سرزمین را هم در بَر می گرفته از قدرت چندانی بهره مند نبوده است. از همین روی، ما در تاریخ گذاری بخشی از آثار این منطقه باید بگوییم «پَساهخامنشی» تا دوره ساسانی. یعنی در این بازه زمانی که از دوره پس از هخامنشی تا آغاز دوره ساسانی که شهریاری (امپراتوری) ساسانی بر همه جا چیره می شود، ما با دگرگونی هایی (تحولات) رو به رو هستیم. همان گونه که در سرزمین پارس «فَراته داران» یا دودمان «پَرَتَرکه ها» یا شاهزادگان پارسی، فرمانروایی میکنند اما از آنجا که در این منطقه فرمانروایی مرکزی از میان می رود، همان رویدادی، رُخ می دهد که ما در شاهنامه به خوبی با آن رو به رو هستیم و فردوسی آن را بازگو می کند که این بخش به گونه ملوک طوایفی اداره می شود. قلمرویی که ما امروزه به آن قلمرو اِلیمايیسم می گوییم از پارس تا مرزهای میان رودان (بین النهرین) و از شمال زاگرس تا دریای پارس (خلیج فارس) را بسته به شرایطی که نیروهایی همچون یونانی ها یا پارتها (اَشکانیان) بر آنجا چیره می شدند، در بَر می گرفته و همواره گُسترۀ قلمرو خودشان را افزایش می دادند».
يادماني فراهخامنشي
جعفرمهرکیان درباره کاربری این بنای باستانی افزود : « به دیدگاه من نام گذاری این یادمان به عنوان گوردَخمه و پیوند آن با اِلیمایی ها، به هیچ روی درست نیست. هر چند که، قلم زنی ها و کارهایی که روی سنگ های این اثرانجام شده، برای ما آشناست. یعنی شاید بتوان این اثر را وابسته (مربوط) به دوره اِلیمایی دانست، ولی بهتر و درست تر این است که آن را فراهخامنشی - اِلیمایی بنامیم. زیرا درست نیست که ما هر چیزی را در این منطقه به نام اِلیمایی ها نامگذاری کرده و هر سازه دست کَندی را به نام گوردخمه بشناسانیم (معرفی کنیم). درست است که ما گوردخمههایی را در این منطقه داریم و با یک دریچهای به بیرون باز می شوند که دور از دسترس هستند. این دریچهها که نزدیک 40 تا 45 سانتی متر پهنا دارند یا کوچک ساخته شدهاند، زمانی که وارد آنها میشویم، می بینیم یک فضاهایی را با تراش به وجود آورده اند که برای جای دادن کالبَد انسانی است و کمی بالاتر جای دارد. برخی فضاها هم بوده که در پیوند با کالبد انسان ساخته شده است. برای نمونه مکانی هایی که ظرفی می گذاشتند یا نذری در آن جای می دادند یا چیزهایی از این دست. به هر روی، ما در کنار اتاقک با بنایی رو به رو هستیم که ستوندار است و تا رسیدن به دژ و سنگ بستر و کاوش در پیرامون آن، شاید بتوان آنجا را آرامگاه دانست که دور از ذهن است اما به اَنگیزه شرایطی که این مکان نسبت به رودخانه و دره دارد و نامی که ممکن است سینه به سینه و در چندین هزار سال تکرار شده باشد، با دز یا دژ رو به رو هستیم. من با این واژه به فراوانی در بررسی های چندین ساله خودم در کوه های بختیاری و کوچ هایی که به شکل ستونی (عمودی) و ترازی (افقی) با بختیاری ها کرده، رو به رو بوده ام و با این گونه سازه ها آشنایی کامل دارم. «دِزها»، پناهگاه هایی هستند که در دسترس نبوده و حتي گاهی راه های دسترسی به این دزها را در همان زمان، بسته و کور می کردند. یعنی کاری کرده اند که هر کسی نتواند وارد آنجا شود. گاهی نیز به گونه ای آن نقطه ها را گزینش (انتخاب) می کرده که حتي دیده نمی شدند. یعنی تا هنگامی که شما به نزدیک کوه نرفته و به آن نچسبیده باشید، نمی توانستید در کنار آن ببینید که به موازات کوه، یک دز جای دارد. پس ما با دزهای فراوانی آشنایی داریم که در دوره های گوناگون از آن بهره برده شده است».
يادماني كه آرامگاه نيست
این باستانشناس در بخش دیگری از سخنانش گفت : « من این بنا را اقامتگاه فصلی و اَشرافی می دانم. یعنی وابسته به بزرگ زادگان و نجیب زادگانی که دست کم از این مکان در شرایط آب و هوایی بسیار خوب آن، در فصل هایی از سال زندگی میکرده اند زیرا ما با هیچ گونه شواهدی از آرامگاه در اینجا رو به رو نیستیم. همچنین باید موقعیت راهبردی (استراتژیک) و چشمانداز زیبا و شرایط پناهگاهی آن را نیز در نظر بگیریم. از سویی، با ریزه کاری ها و آراستگیهایی که بر روی این اثر انجام شده است، میتوانیم آن را یک اقامتگاه فصلی اَشرافی بنامیم. حتي اگر گاهی این ستونها هم نباشد، چندان مهم نیست زیرا از دیدگاه زمین شناسی یک لایه ای وجود دارد که آن لایه سخت است و زیر آن، لایۀ سُستی جای دارد. در اینجا، شاید به گونه طبیعی یک گودی وجود داشته که کسانی که این مکان را ساخته اند با تراشیدن و منظم کردن درون آن، اینجا را به این شکل درآورده اند. پس این بحث که کدام بخش، نخست وجود داشته و کدام بخش دوم را باید کنار بگذاریم».این استاد دانشگاه که روی دوره اِلیمایی ها پژوهش های فراوانی را انجام داده است، در دنباله سخنانش افزود : « پافشاری من بر آرامگاه نبودن این بنا، از این روی است که من در درون آرامگاه های پادشاهان هخامنشی در نقش رستم و پارسه (تخت جمشید) رفته و نمونه های تابوت های سنگی و فضای پیرامون آن را دیده ام. ما هیچ نیازی به این همه آراستگی و نظم و ترتیب برای دیواره ها در آرامگاه ها نداریم و به هیچ روی نمیتوان این بنا را آرامگاه دانست».
رازهاي يادمان انديكا
مهرکیان در بخش دیگری از سخنانش گفت : « در بنای ستون دار ما با یک نیم ستون که آشکار است کامل بوده و از میان رفته است، رو به رو هستیم که برای من یک چیستان (معما) است. آیا ما نیم ستون دیگری هم در این بنا داشته ایم؟ زیرا به دید من، جای آن نیم ستون به تنهایی مناسب نیست، مگر توازنی (قرینه ای) داشته باشد. هر چند که همه این دیدگاه ها نیاز ما را به یک بررسی اساسی در آنجا نشان می دهد. همچنین اتاقکی که در کنار این بنای ستون دار جای دارد را نمیتوان با استواری و محکمی گوردَخمه یا آرامگاه دانست. بلکه باید با احتیاط گفت که شاید پس از مرگ یکی از بزرگانی که اینجا زندگی کرده اند، به عنوان آرامگاه از آن بهره برده باشند که باز هم نیاز به بررسی های بیشتر باستان شناسی در این مکان است. شاید هم در دوره ای پس از ساخت بنای ستوندار، پدیدار شده باشد و یکی از کاربریهای آن را با احتیاط بتوان گوردَخمه نامید اما به هر روی، باید با بررسی های کارشناسانه درباره کاربری آن سخن گفت تا مورد پذیرش جامعه علمی قرار گیرد».
این باستان شناس درباره شناخت این یادمان باستانی و کشف آن در دو سال پیش، افزود : « این بنای تاریخی، مکانی نیست که به تازگی کشف شده باشد زیرا پیشتر نیز شناسایی شده بوده و من هم نشانیِ آن را داشته ام. این بنا را سرور (آقای) سرداری در گذشته در مجله باستانپژوهی معرفی کرده است. همچنین سال گذشته در هَمایش (کنگره) سالانه معماری و شهرسازی خوزستان از سوی بانو عاطفه رَشنو، معاون میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان و ایوب سلطانی، سرپرست میراث فرهنگی شهرستان اَندیکا که این اثر را به ثبت ملی رسانده است، به عنوان یک نیایشگاه مهری معرفی شد که هم هیات ريیسه هَمایش و هم باشَندگان و کارشناسان با اَنگیزه ها (دلایل) و انجام پرسش و پاسخ و چرایی اَنگیزه های مطرح شده، این فرضیه را نادرست دانسته و رد کردند... اما درباره باستان شناسی اِلیماییها باید گفت که با موضوع پیچیده و ناشناخته ای رو به رو نیستیم. چند سالی است که پژوهش هایی روی نگارکَندهای (نقش برجسته) اِلیمایی آغاز شده است که چند مورد از آنها را من شناسایی و ثبت ملی کرده ام».
جويندگان گنج
مهرکیان درباره آسیبهای وارده به این یادمان ملی گفت : « شوربختانه این بنای ارزشمند و بی همتا از سوی نابخردان فرومایه، مورد دست اندازی قرار گرفته و انبوه یادگاری نویسیها آسیبهای برگشت ناپذیری را به آن وارد کرده است. از سویی، زمانی که ما هیچ نگهبان یا دورپایی را در آنجا نگماشتهایم که برای مردم از ارزش این گونه یادمانها سخن بگوید، دیگر نباید بیش از این انتظاری داشته باشیم. در کل، کسی وجود ندارد تا درباره ارزش این یادگارهای باستانی به مردم آگاهی داده و به آنها آموزش دهد. هر چند که این کوتاهی از ما و همکارانمان نیز است. همچنین بخشی از آسیبها نیز به نابودی گوشهای از این یادمان ملی انجامیده است و سودجویان اَموال فرهنگی، بخشهایی از این بنای بیهمتا را شکستهاند که امیدوارم بتوان جلو آنها را گرفت. برای پیشگیری از این آسیبها، تنها فعالیتهای امنیتی- فیزیکی کافی نیست. باید با برنامه ریزی و انجام تمهیدات ویژه و آموزش به مردم و آشنا سازی آنان با پیشینه و فرهنگ پُربار ایرانی، بتوان ازخود مردم برای نگاهبانی از یادمانهای تاریخی بهره برد تا از اقدام های سوداگرانه پیشگیری شود».
این یادمان باستانی ارزشمند را با نگرش به موقعیت راهبردی و جایگاه قرارگیری آن در کنار سازه های آبی و چشمه های آب، می توان اقامتگاه فصلی اَشرافی دانست که وابسته به یکی از بزرگان یا فرمانروایان بومی قدرتمند و ثروتمند بوده است که از دید زیبایی شناسانه و آرایش های معماری به بهترین روش ممکن در ساخت آن بهره برده شده است. این مجموعه را بیگمان میتوان یکی از شاهکارهای هنر و معماری یادمانهای تاریخی استان و حتي کشور دانست که خویشکاری ما را در برابر پاسداری و حفاظت از آن، بیش از پیش سنگین تر و دشوارتر خواهد کرد.