جستجو
رویداد ایران > رویداد > ورزشی > فرماندهی با چشمان بسته

فرماندهی با چشمان بسته

فرماندهی با چشمان بسته
مهره‌ها و صفحه شطرنج را نمی‌بیند، فقط می‌تواند با دستانش مهره‌ها و صفحه شطرنج را لمس کند، اما قواعد بازی شطرنج را خیلی حرفه‌ای‌تر و خوب‌تر از شطرنج‌بازهای بینا می‌فهمد و برای خودش در این رشته نخبه‌ای است. این قهرمان نابینا موفق شده با تکیه به تلاش‌ها و مهارت‌هایش طی چند سال مقام و مدال‌های بسیاری بدست آورد. او همچنین پس از سال‌ها تمرین، پنج ساعت بی‌وقفه راه رفت تا رکورد بازی همزمان با 15شطرنج‌باز بینا و نابینا را در کشور به نام خودش ثبت کند و خیلی زود راهی مسابقات بین‌المللی شود. عرفان محمدعلیزاده لشکری، یکی از همان افرادی است که زندگی‌اش رنگ و بوی زندگی‌های روزمره را نمی‌دهد.
در جاکارتا مصاحبه ما کلید میخورد. او یکی از اعضای تیم ملی شطرنج نابینایان کشورمان است و این روزها سخت سعی میکند حریفان قدرش را یکی پس از دیگری از میدان مسابقه خارج کند تا اینگونه به همه ثابت کند که معلولیت محدودیت نیست. او در زندگی شخصیاش هم هیچوقت به نابینایی اجازه نداد سد راه موفقیتهایش شود. عرفان محمدعلیزاده لشکری اولین و تنها شطرنجباز نابینای ایرانی است که رکورد شطرنج سیمولتانه ـ بازی همزمان ـ را به نام خودش ثبت کرده است.

نامش بیماری شبکیه بود

وقتی میخواهد داستان زندگیاش را تعریف کند به 14سالگیاش برمیگردد و میگوید: «نامش بیماری شبکیه بود، این بیماری زندگی من را تغییر داد. بله من مبتلا شده بودم، اما حتی خودم هم فکر نمیکردم یک روز نابینا شوم. وقتی به دکتر رفتم پزشکان برایم توضیح دادند این بیماری با کاهش دید تدریجی اما پیشرونده همراه است، من بعد از مراجعه به چند دکتر چشم پزشک متوجه شدم درصد بالایی از افراد مبتلا به آر.پی یا همان بیماری شبکیه دید خود را به طورکامل از دست میدهند و البته در برخی موارد هم مقداری از دید مفید تا کهنسالی حفظ میشود به همین خاطر همیشه امید داشتم که دید کامل را از دست ندهم، اما شانس همراهم نشد.»

بیماری عرفان ژنتیکی بود. او تازه چند روزی بود که به دنیا آمده بود که اعضای خانوادهاش متوجه شدند پسرشان دید خوبی ندارد و به دکتر مراجعه کردند. پزشک متخصص در نگاه اول متوجه شد عرفان بیماری شبکیه دارد: «پزشک به خانوادهام اطلاع داد و گفت شواهد نشان میدهد بیماری شبکیه دارم، والدینم هر کاری از دستشان برآمد برایم انجام دادند تا بیناییام از بین نرود، اما با گذشت زمان میشدم و هر سال بیناییام کمتر میشد، متاسفانه من خیلی سریع نابینا نشدم ؛ بلکه بتدریج کور شدنم را با تمام وجود لمس کردم.

یک روز در چهارده سالگی از خواب بیدار شدم و دیدم دیگر حتی از سایههای مبهم اجسام و افراد دور و اطرافش هم خبری نیست: باورم نمیشد. چشمهایم را با دست لمس میکردم و به خودم میگفتم شاید هنوز صبح نشده است. چند ساعت بعد زندگی من کاملا تغییر کرد و من یک پسر نوجوان نابینای مطلق شده بودم.»

من قهرمان زندگی خودم شدم

نابینایی افسردگی میآورد. این را همه کسانی که روزی چشمانشان را از دست دادهاند میگویند، اما این ندیدنها باعث نشد قهرمان گزارش ما افسرده شود و زندگی را به کام خودش و دیگران زهر کندواین اتفاق باعث شد هدفهایش در زندگی تغییر کند و برنامههای دیگری برای زندگیاش بریزد: «دلم میخواست قهرمان زندگی خودم باشم حتی با چشمان بسته، چند روزی گوشه خانه نشستم و ناراحت بودم چون میدانستم زندگی بدون دیدن خیلی سخت خواهد بود، اما بعد سعی کردم با اعتماد به نفس، مسیر زندگیام را تغییر دهم، با خودم میگفتم چیزی تغییر نکرده و نابینایی من تاثیری در طبیعت نخواهد داشت و هر روز خورشید طلوع خواهد کرد و مردم به زندگیشان ادامه خواهند داد پس من هم باید زندگی کنم.»

شطرنجباز روشندل سبک زندگیاش را با نابینا شدن تغییر داد.باید خواندن و نوشتن با خط مخصوص نابیناها را میآموخت. کتابهای مخصوص میخواند و در کلاسهای نابینایان شرکت میکرد: «خیلی زود احساس کردم نابینایان دور و اطرافم بیشتر من را میفهمند تا افرادی که بینا هستند به همین خاطر سعی کردم دوستان خوبی شبیه خودم پیدا کنم و البته موفق هم بودم. یک اعتماد به نفس خاصی در وجودم حس میشد این اعتماد به نفس به خاطر تصمیمهای درست و عکسالعملهای صحیح در من شکل گرفته بود و از بیرون به من تزریق نشده بود. فردی که با تشویق دیگران فکر کند که میتواند با نقد دیگران هم فکر میکند که نمیتواند من در وجودم خودم را ساختم. هر بار قدمی مثبت بر میداشتم بیشتراعتماد به نفسم بالا میرفت.»

از تفریح تا یک هدف

او بازی شطرنج را در خانه شروع کرد و پدرش اولین حریفش در بازی شطرنج بود. در آن دوران قهرمان کشورمان هیچ هدفی برای ادامه فعالیت در این رشته نداشت تا این که سال 87، یک برنامه جالب از صدا وسیما پخش شد که مسیر او را تغییر داد: «خبر را کاملا گوش دادم. در این اخبار درباره شطرنج نابینایان و کمبینایان صحبت میکردند. بعد از شنیدن آن خبر از خودم پرسیدم چرا من این ورزش را دنبال نکنم و همین پرسش، درهای جدیدی را به روی من باز کرد. اولین قدم من جمعآوری اطلاعات درباره این رشته ورزشی بود. بعد از کسب اطلاعات در این باره متوجه شدم در یکی از فرهنگسراها، کلاسهایی برای نابینایان این رشته دایرشده است، در این کلاسها ثبتنام کردم و خیلی زود به فدراسیون ورزشهای نابینایان و کم بینایان پا گذاشتم و اینگونه فعالیتم در فدراسیون بیشتر شد.»

عرفان در این مسیر با سختیها و دشواریهای زیادی روبهرو شد، اما با انگیزهای شکستناپذیر هر روز تلاشش را بیشتر کرد. شطرنجبازی کردن به صورت حرفهای ابتدا خیلی سخت بود، اما بعد از تمرینهای زیاد او توانست در همان سال اول ورودش به این رشته در مسابقه استانی از 13 امتیاز، پنج امتیاز کسب کند: «این امتیاز کمی بود، اما ناامید نشدم بلکه تمرینهایم را بیشتر کردم.»

پشت میز شطرنج

در رشته شطرنج کمبینایان و نابینایان، بازیکنان در کلاسها و درجهبندی خاصی مسابقه میدهد، خلاصهاش هم این است که افراد با معلولیتهای شبیه به هم در درجههای مختلف مقابل یکدیگر قرار میگیرند: «من در کلاس B1 در مسابقات شرکت میکنم، این کلاس برای افرادی است که نابینای مطلق هستند.»

شاید برای خیلی از افراد این سوال پیش بیاید که شطرنجبازان کم بینا و نابینا چگونه با صفحه و مهرههای شطرنج بازی میکنند، علیزاده برایمان توضیح میدهد که چطور مهرهها را از همدیگر تشخیص میدهند: «صفحه شطرنج و مهرههایی که توسط شطرنجبازان نابینا یا کم بینا استفاده میشود با صفحه شطرنج معمولی متفاوت است، این صفحهها قابلیت لمس کردن دارند، خانههای مشکی برجسته هستند و خانههای سفید فرو رفته، مهرههای سیاه برآمدگیهایی دارند که میشود آنها را تشخیص داد.»

آقای رکورددار

سال 87 برای این روشندل بیشتر سال آشنایی و تمرین بود و او شطرنج حرفهای را از سال 89 شروع کرد: « سال 90 موفق شدم یک بار نایبقهرمان جوانان کشور شوم. در سال 92-91 دوبار مدال طلای باشگاهی را بهدست آوردم و بعد هم قهرمان استان تهران شدم.»

بعد از کسب مقام و مدال عرفان تصمیم گرفت تا رکورد سیمولتانه ـ (بازی همزمان) ـ ایران را به نام خودش ثبت کند: «ابتدا جالب است بدانید اصلا چه شد که من به فکر ثبت این رکورد افتادم. در رشته سیمولتانه یک شطرنجباز که مقام استادی یا بازیکنی بالایی دارد به صورت همزمان با چند بازیکن بازی میکند. در یک سیمولتانه، صفحههای شطرنج معمولا در یک دایره بزرگ یا چهار گوش چیده میشود و بازیکن اصلی در حالی که راه میرود از تختهای به تخته دیگر میرود و در راه معلوم و ثابتی حرکت میکند. من خیلی وقت بود که دوست داشتم به مناسبت روز عصای سفید، در این رشته رکوردزنی کنم، مسؤولان نیز به من در این نمایش کمک کردند و همه چیز برای یک نمایش خوب آماده شد. من در این مسابقه با چند شطرنجباز نبرد کردم و توانستم همزمان با ده شطرنجباز دیگر بازی کنم، هشت برد و دو شکست نتیجه بازی همزمان من با ده ورزشکار دیگر بود، یعنی اینکه من 80 درصد امتیاز را گرفتم و این برای من که خیلی کمتجربه بودم امتیاز خوبی بود. این بازی حدود پنج ساعت طول کشید و من در این چند ساعت هم راه میرفتم و هم بازی میکردم. برای این رکوردزنی مقابل چشم کارشناسان حدود دو تا سه ماه به صورت ویژه تمرین کردم.»

یکی از استادانی که با او در این راه همراهی میکرد احسان قائممقامی بود: «آقای قائممقامی تجربیاتش را خیلی سخاوتمندانه در اختیار من گذاشت، او رکورد سیمولتانه را در جهان به نام خودش ثبت کرده بود. نامش در گینس نیز ثبت شده است، قائممقامی 56 کیلومتر برای رکوردزنی پیادهروی کرد تا صاحب 590 پیروزی شد و با کسب 90 درصد امتیاز، رکورددار مسابقات سیمولتانه شد و من سعی کردم شبیه او بازی کنم، اما واقعیت این است که تجربه در شطرنج بسیار مهم است. اگر تجربه نداشته باشی موفق نخواهیشد.»

برچسب ها
نسخه اصل مطلب