درخواست قصاص چشم برای میوهفروش خشمگین
مردی که متهم است در یک درگیری با واردکردن ضربهای با میخ مرد دیگری را کور کرده است، در دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفت.
مردی که متهم است در یک درگیری با واردکردن ضربهای با میخ مرد دیگری را کور کرده است، در دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفت.
به گزارش شرق، در جلسه رسیدگی به این پرونده ابتدا کیفرخواست علیه متهم خوانده شد. براساس کیفرخواست صادره دو سال قبل در بیمارستانی دولتی در تهران شکایتی به مأموران پلیس داده شد که در آن مردی جوان مدعی شده بود از سوی یک میوهفروش مورد حمله قرار گرفته است. این مرد چند روز بعد از شکایت اولیه و خروج از شرایط بحرانی به مأموران مراجعه کرد و درباره آنچه اتفاق افتاده بود، گفت: مدتی بود من در محلهای در سعادتآباد میوه میفروختم. روی چرخدستی این کار را میکردم. صبح خیلی زود به بازار ترهبار میرفتم و میوه میآوردم و میفروختم. از این راه خرج زن و بچهام را درمیآوردم. وقتی من برای شروع دستفروشی رفتم، یک میوهفروش دیگر هم در آنجا بود. وقتی دید تعدادی از مشتریان به سراغ من آمدند، عصبانی شد و از من خواست که از آنجا بروم. من قبول نکردم. گفتم تو کار خودت را بکن و من هم کار خودم را میکنم؛ اما توجهی نکرد.
او مدام دنبال این بود که من را اذیت کند. میگفت حاضر نیست قبول کند کسی دیگر در آن منطقه میوه بفروشد. هرچه گفت برو، من قبول نکردم و نرفتم، تا اینکه روز حادثه چوبی برداشت و به سمت من حمله کرد. گفت اگر نروی میزنم. گفتم نمیتوانی بزنی، به تو ربطی ندارد من کجا کار میکنم. خیابان یک مکان عمومی است و تو حق نداری به من بگویی کجا بروم. میخی روی چوب بود. همان را به چشم من کوبید. من بیهوش شدم و دیگر متوجه چیزی نشدم. وقتی به هوش آمدم در بیمارستان بودم. مرد جوان گفت: در بیمارستان پزشکان تلاش زیادی کردند که چشم من را درمان کنند؛ اما همه اجزای چشمم آسیب دیده و از بین رفته بود. بههمینخاطر دیگر نمیتوان کاری کرد. من شکایت دارم و خواستار مجازات مرد میوهفروش هستم.
با توجه به این شکایت بود که مرد جوان بازداشت شد. او قبول کرد با مرد درگیر شده؛ اما مدعی شد قصدی برای کورکردن او نداشت. این در حالی بود که چشم مرد جوان به طور کلی تخلیه شده بود و امکان بهبود آن وجود نداشت. دادسرا از پزشکی قانونی خواست تا دراینباره اظهار نظر کند. پزشکی قانونی نیز در گزارشی کوری مطلق یک چشم مرد جوان را تأیید و اعلام کرد با توجه به اینکه کره چشم به طور کامل تخلیه شده، امکان بهبود بههیچوجه وجود ندارد.
با صدور کیفرخواست پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران رفت. در جلسه رسیدگی به این پرونده که در شعبه 7 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد، ابتدا کیفرخواست علیه متهم خوانده شد و سپس شاکی در جایگاه قرار گرفت. او گفت: من درخواست قصاص دارم. از وقتی این اتفاق افتاده است وضعیت من بسیار دشوار شده و دیگر نمیتوانم کار کنم. زندگیام نابود شده و همسر و فرزندانم در شرایط سختی به سر میبرند. من هیچ کار خلافی در آنجا نمیکردم. من هم مانند متهم داشتم کار میکردم؛ اما او با میخ و چوب به من حمله و من را کور کرد. او باید تقاص این کارش را پس بدهد.
وقتی نوبت به متهم رسید، او اتهام ضرب و جرح را قبول کرد؛ اما گفت قصدی برای کورکردن مرد شاکی نداشت. متهم توضیح داد: سالها بود که من در منطقهای در سعادتآباد کار میکردم و میوه میفروختم. همه دارایی من چرخدستیاي بود که داشتم. روی آن میوه میفروختم و زندگیام را اداره میکردم. من مدتها تلاش کردم تا مشتری به دست بیاورم؛ اما مرد شاکی آمد و بهراحتی داشت مشتریها را از من میگرفت. به او گفتم برو جای دیگر کار کن. حتی گفتم چند خیابان پایینتر هم میتوانی کار کنی؛ اما توجهی نکرد. او هر بار میخواست درگیری راه بیندازد و من را وادار کند از آن منطقه بیرون بروم و آنجا را مال خودش بکند؛ اما من قبول نمیکردم. روز حادثه هم او درگیری را آغاز کرد. من هم از خودم دفاع کردم؛ اما با چوب به چشم شاکی نزدم.
متهم گفت: این مرد آمده بود نان من را آجر کند. بارها گفتم جای دیگری هم میتوانی کار کنی؛ اما توجه نکرد. دقیقا همان میوههایی را میآورد که من میفروختم و همان جایی میایستاد که جای من بود. بعد هم با فحاشی سعی میکرد من را دور کند و مشتریانم را بگیرد. اگر او درگیری را آغاز نمیکرد، من هم درگیر نمیشدم. من او را کور نکردم. ممکن است کسی دیگر در آن شلوغی ضربهای به او زده باشد.
در این هنگام مرد شاکی که عصبانی شده بود، گفت: من بههیچوجه حاضر به گذشت نیستم. زندگیام به دست این مرد خراب شده و تنها چیزی که من را آرام میکند، قصاص است. حالا که مدعی است من دروغ میگویم و حاضر نیست عذرخواهی کند، هیچ راهی به جز قصاص نمیماند و من درخواست قصاص دارم؛ ضمن اینکه همه خسارتی را که به من وارد شده، هم میخواهم. بعد از گفتههای متهم و شاکی وکیلمدافع متهم در جایگاه قرار گرفت. او گفت: موکل من درگیری را قبول دارد؛ اما با توجه به شلوغی که در محل وجود داشته، نمیتوان گفت ضارب هم او بوده است. ضمن اینکه موکل من هم یک فرد ضعیف به لحاظ طبقه اقتصادی در جامعه است. او تلاش میکرد خرجی زن و بچهاش را بدهد. ما درخواست مصالحه داریم. بعد از اخذ آخرین دفاع از متهم و پایان گفتههای وکیل او هیئت قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.
به گزارش شرق، در جلسه رسیدگی به این پرونده ابتدا کیفرخواست علیه متهم خوانده شد. براساس کیفرخواست صادره دو سال قبل در بیمارستانی دولتی در تهران شکایتی به مأموران پلیس داده شد که در آن مردی جوان مدعی شده بود از سوی یک میوهفروش مورد حمله قرار گرفته است. این مرد چند روز بعد از شکایت اولیه و خروج از شرایط بحرانی به مأموران مراجعه کرد و درباره آنچه اتفاق افتاده بود، گفت: مدتی بود من در محلهای در سعادتآباد میوه میفروختم. روی چرخدستی این کار را میکردم. صبح خیلی زود به بازار ترهبار میرفتم و میوه میآوردم و میفروختم. از این راه خرج زن و بچهام را درمیآوردم. وقتی من برای شروع دستفروشی رفتم، یک میوهفروش دیگر هم در آنجا بود. وقتی دید تعدادی از مشتریان به سراغ من آمدند، عصبانی شد و از من خواست که از آنجا بروم. من قبول نکردم. گفتم تو کار خودت را بکن و من هم کار خودم را میکنم؛ اما توجهی نکرد.
او مدام دنبال این بود که من را اذیت کند. میگفت حاضر نیست قبول کند کسی دیگر در آن منطقه میوه بفروشد. هرچه گفت برو، من قبول نکردم و نرفتم، تا اینکه روز حادثه چوبی برداشت و به سمت من حمله کرد. گفت اگر نروی میزنم. گفتم نمیتوانی بزنی، به تو ربطی ندارد من کجا کار میکنم. خیابان یک مکان عمومی است و تو حق نداری به من بگویی کجا بروم. میخی روی چوب بود. همان را به چشم من کوبید. من بیهوش شدم و دیگر متوجه چیزی نشدم. وقتی به هوش آمدم در بیمارستان بودم. مرد جوان گفت: در بیمارستان پزشکان تلاش زیادی کردند که چشم من را درمان کنند؛ اما همه اجزای چشمم آسیب دیده و از بین رفته بود. بههمینخاطر دیگر نمیتوان کاری کرد. من شکایت دارم و خواستار مجازات مرد میوهفروش هستم.
با توجه به این شکایت بود که مرد جوان بازداشت شد. او قبول کرد با مرد درگیر شده؛ اما مدعی شد قصدی برای کورکردن او نداشت. این در حالی بود که چشم مرد جوان به طور کلی تخلیه شده بود و امکان بهبود آن وجود نداشت. دادسرا از پزشکی قانونی خواست تا دراینباره اظهار نظر کند. پزشکی قانونی نیز در گزارشی کوری مطلق یک چشم مرد جوان را تأیید و اعلام کرد با توجه به اینکه کره چشم به طور کامل تخلیه شده، امکان بهبود بههیچوجه وجود ندارد.
با صدور کیفرخواست پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران رفت. در جلسه رسیدگی به این پرونده که در شعبه 7 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد، ابتدا کیفرخواست علیه متهم خوانده شد و سپس شاکی در جایگاه قرار گرفت. او گفت: من درخواست قصاص دارم. از وقتی این اتفاق افتاده است وضعیت من بسیار دشوار شده و دیگر نمیتوانم کار کنم. زندگیام نابود شده و همسر و فرزندانم در شرایط سختی به سر میبرند. من هیچ کار خلافی در آنجا نمیکردم. من هم مانند متهم داشتم کار میکردم؛ اما او با میخ و چوب به من حمله و من را کور کرد. او باید تقاص این کارش را پس بدهد.
وقتی نوبت به متهم رسید، او اتهام ضرب و جرح را قبول کرد؛ اما گفت قصدی برای کورکردن مرد شاکی نداشت. متهم توضیح داد: سالها بود که من در منطقهای در سعادتآباد کار میکردم و میوه میفروختم. همه دارایی من چرخدستیاي بود که داشتم. روی آن میوه میفروختم و زندگیام را اداره میکردم. من مدتها تلاش کردم تا مشتری به دست بیاورم؛ اما مرد شاکی آمد و بهراحتی داشت مشتریها را از من میگرفت. به او گفتم برو جای دیگر کار کن. حتی گفتم چند خیابان پایینتر هم میتوانی کار کنی؛ اما توجهی نکرد. او هر بار میخواست درگیری راه بیندازد و من را وادار کند از آن منطقه بیرون بروم و آنجا را مال خودش بکند؛ اما من قبول نمیکردم. روز حادثه هم او درگیری را آغاز کرد. من هم از خودم دفاع کردم؛ اما با چوب به چشم شاکی نزدم.
متهم گفت: این مرد آمده بود نان من را آجر کند. بارها گفتم جای دیگری هم میتوانی کار کنی؛ اما توجه نکرد. دقیقا همان میوههایی را میآورد که من میفروختم و همان جایی میایستاد که جای من بود. بعد هم با فحاشی سعی میکرد من را دور کند و مشتریانم را بگیرد. اگر او درگیری را آغاز نمیکرد، من هم درگیر نمیشدم. من او را کور نکردم. ممکن است کسی دیگر در آن شلوغی ضربهای به او زده باشد.
در این هنگام مرد شاکی که عصبانی شده بود، گفت: من بههیچوجه حاضر به گذشت نیستم. زندگیام به دست این مرد خراب شده و تنها چیزی که من را آرام میکند، قصاص است. حالا که مدعی است من دروغ میگویم و حاضر نیست عذرخواهی کند، هیچ راهی به جز قصاص نمیماند و من درخواست قصاص دارم؛ ضمن اینکه همه خسارتی را که به من وارد شده، هم میخواهم. بعد از گفتههای متهم و شاکی وکیلمدافع متهم در جایگاه قرار گرفت. او گفت: موکل من درگیری را قبول دارد؛ اما با توجه به شلوغی که در محل وجود داشته، نمیتوان گفت ضارب هم او بوده است. ضمن اینکه موکل من هم یک فرد ضعیف به لحاظ طبقه اقتصادی در جامعه است. او تلاش میکرد خرجی زن و بچهاش را بدهد. ما درخواست مصالحه داریم. بعد از اخذ آخرین دفاع از متهم و پایان گفتههای وکیل او هیئت قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.