هادی ساعی:لقبم زیدان تکواندو بود
«هادی ساعی» پرافتخارترین ورزشکار المپیکی ایران از مسیر موفقیتش، دنیای تکواندو، تاثیرات تکواندو بر سبکزندگیاش میگوید.
۱۲ سال پیش در چنین روزی، دارنده بیش از ۲۰ مدال رنگارنگ جهانی، المپیک و آسیایی که عنوان بهترین ورزشکار تاریخ المپیک ایران را در اختیار داشت و البته هنوز هم دارد، از دنیای قهرمانی خداحافظی کرد.
ورزشکاری که در گزارش آماری سال ۲۰۱۰ سایت رسمی آمار و ارقام تکواندوی جهان در رده دومین تکواندوکار برتر جهان قرار گرفت.
صحبت از هادی ساعی است، مرد طلایی تکواندوی ایران که در بازیهای المپیک ۲۰۰۰ سیدنی با کسب نشان برنز برای اولین بار، کشورمان را در رشتهای به غیر از کشتی و وزنهبرداری در المپیک صاحب مدال کرد. او در سالهایی که روی تاتامی با حریفانش مبارزه میکرد، با دو نشان طلا و یک برنز در بازیهای المپیک، پرافتخارترین ورزشکار ایرانی در تمام ادوار این بازیها شد و بالاتر از جهان پهلوان غلامرضا تختی، حسین رضازاده، حسین نصیری، رسول خادم و ... قرار گرفت و همچنان هم در صدر این فهرست قرار دارد.
۱۸ آبان ۱۳۸۷ بود که مراسم خداحافظی «هادی ساعی» از دنیای قهرمانی تکواندو با حضور بزرگان ورزش در محل خانه تکواندو برگزار شد، مراسمی با شکوه که او بعد از یک مبارزه نمادین در حالیکه اشک میریخت با بوسیدن چهار گوشه زمین مسابقه برای همیشه با دنیای قهرمانی تکواندو خداحافظی کرد. حالا بعد از ۱۲ سال به سراغ او رفتیم تا در پرونده امروز زندگیسلام درباره دنیای ورزش تکواندو، مسیر پر پیچ و خمی که خودش طی کرده، تاثیر فعالیت در رشته تکواندو بر زندگیاش و ... گپوگفتی داشته باشیم.
مدیون دعای خیر مادرم هستم
هادی ساعی امروز ۴۴ ساله است و دقیقا ۱۲ سال میگذرد از روزی که در ۳۲ سالگی از دنیای قهرمانی تکواندو خداحافظی کرد.
به عنوان اولین سوال از او میپرسم این تصمیمتان تلخ بود یا شیرین که میگوید: «آن زمان ۲۳ سالی شده بود که همه فکر و زندگیام تکواندو و عشق به این ورزش شرقی بود. با این حال و از نظر خودم، تصمیم شیرینی بود، چون من در دنیای ورزش تکواندو به همه آن هدفها و افتخاراتی که میخواستم، رسیده بودم؛ بنابراین از این تصمیمم راضی بودم که در اوج و در بهترین زمان ممکن خداحافظی کردم. این را هم بگویم که مدالها و عناوین من در تمام این سالها بدون دعای خیر مادرم و درسهایی که از رقبا و دوستانم در صحنه رقابت آموختم، شکل نمیگرفت.»
او درباره اشکهایش در مراسم خداحافظیاش از دنیای قهرمانی میگوید: «آن روز قرار بود من یک بازی نمادین برگزار کنم. بازی هم در مسابقات بینالمللی دههفجر بود و علاوه بر بهترین بازیکنان داخلی، بازیکنان و مربیان خارجی هم در سالن حضور داشتند. یادم هست تعدادی از مسئولان فدراسیون جهانی هم بودند و طبیعتا داورها. در روز خداحافظی، من با امید غلامزاده که حریف من بود، رفتیم روی شیاپچانگ. او وسط بازی مدام گریهاش میگرفت و نمیتوانست به رقابت ادامه بدهد. یک سری از بازیکنان دیگر هم که با هم دوست و حتی رقیب بودیم، خیلی ناراحت بودند و اتفاقات آن روز در این سالها، بارها جلوی چشمم آمده و آن صحنهها از یادم نمیرود.»
هم تنیسباز هستم و هم سوارکار
عکس پروفایل تلگرامی این روزهای ساعی و تعدادی از پستهای اینستاگرامیاش، حاکی از فعالیت او به صورت حرفهای در رشته اسبسواری است. خودش در این باره میگوید: «دوتا اسب دارم، یکی من و یکی پسرم. گاهی تنیس هم بازی میکنم. اینها ورزشهایی است که بعضیهایش را تفریحی و بعضیها را حرفهای دنبال میکنم. آدمهایی که در یک رشته قهرمان جهان میشوند، در رشتههای دیگر هم حرفی برای گفتن دارند. الان من به طور جدی سوارکاری میکنم. به طور کلی، آدمی هستم که در هر زمینهای علاقهمند بودم، کموبیش فعالیت کردم.»
در فرانسه به من گفتند: «زیدان تکواندو»
«ساعی» قبل از خداحافظیاش و زمانی که برای رقابتهای انتخابی به فرانسه رفته بوده، دید که یکی از مجلات رزمی آنها عکسش را چاپ کرده و زیر آن نوشته بودند: «زیدان تکواندو وارد فرانسه شد». او در این باره توضیح میدهد: «دقیقا همینطور بود. خارجیها قهرمانان رشتههای رزمی را خیلی دوست دارند.
حتی یک بار «پارک کی وون»، سرمربی کرهای تیمملی والیبال کشورمان در سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۵ که برای اولین بار مرا دید، گفت که همیشه دوست داشتم ببینم این هادی ساعی کیست و چطور در حضور ما کرهایها که ابداع کننده تکواندو هستیم، در صدر رنکینگ جهانی قرار دارد، دوست دارم بدانم رمز موفقیت تو چیست که من هم گفتم تمرین، تمرین و باز هم تمرین. این خاطره هم هیچگاه از ذهنم پاک نمیشود.»
شهر ری، خطهای قهرمانپرور است
قهرمان داستان ما در محله معروف «چشمه علی» شهرری در نزدیکی تهران و در روز بیستم خرداد سال ۱۳۵۵ متولد شد، منطقهای در جنوب پایتخت.
ساعی درباره منطقهای که کودکیاش را در آنجا گذرانده است، میگوید: «شهر ری، خطهای قهرمانپرور است. من در شهر ری به دنیا آمدم و اینجا قهرمانان بزرگی داشته و دارد. استعدادهای ورزشی زیادی در رشتههای مختلف ورزشی در این منطقه هستند و من راحت میتوانم بگویم که در تیمملی تمام رشتههای ورزشی، بچههای شهر ری حضور دارند و افتخارآفرینی میکنند. درست است که شهر ری، منطقهای در جنوب شهر تهران و امکاناتش کمتر است، اما همان محدودیتها باعث میشود انگیزهها و تلاشها برای به دست آوردن موفقیت و افتخارات بزرگ بیشتر شود.»
در ۲۲ سالگی هم درس میخواندم، هم تمرین و هم کار
سال ۷۷ تا ۷۹، تلخترین دوره زندگی ساعی بوده است. از دست دادن پدر و دو برادر در یک زمان کوتاه، دردی است که تحملش به گفتن آسان است و بس.
ساعی در این باره میگوید: «سال ۷۷ پدرم را از دست دادم؛ سال ۷۸ برادر بزرگتر از خودم را و سال ۷۹ برادر کوچکتر از خودم را. شاید باورتان نشود، ولی من در همان شرایط هم تمرین میکردم، هم درس میخواندم و هم کار میکردم. هر کاری که برای پول درآوردن میشد، تلاش میکردم تا انجام بدهم. به نوعی سرپرست خانواده شده بودم و باید همه اهدافم را با هم پیش میبردم. یادم هست از خرید و فروش خودرو یا موتور بگیرید تا سیمکارت، تلفن همراه و ... را انجام میدادم. حتی یک زمانی شکر میخریدم و میفروختم تا برای امرار معاش به خانواده ام کمک کنم. در آن سالها، خدا خیلی کمکم کرد که ورزش را کنار نگذاشتم. بارها در زندگی احساس میکردم که خودم توان انجام و پیگیری کارها را برای رسیدن به موفقیت ندارم و اینها نشانههایی است که خدا به من کمک میکرد و البته هر فرد دیگری هم که تلاش کند، خدا به او برکت خواهد داد و موفقیت را خواهد چشید.»
استعداد و تلاش مکمل هم هستند
هادی که کارشناسی ارشد تربیت بدنی دارد از کودکی اهل جنبوجوش و به اصطلاح، شلوغ کاری بوده است. وقتی او را در دبستان نام نویسی کردند، مرتب به پدر و مادرش میگفته که علاقهمند به ورزش تکواندوست و سرانجام والدینش در مقابل سماجتش تسلیم شدند و او را در ۹ سالگی در کلاس ورزشهای رزمی ثبتنام کردند.
خودش در این باره میگوید: «من در سن بسیار خوبی وارد رشته تکواندو شدم، اما اینطور نبود که فردی باشد تا استعداد من را کشف کند. من به شخصه علاقه زیادی به این رشته داشتم و این مسیر را با تلاش و پشتکار، طی کردم وگرنه این همه مدال به دست نمیآوردم. تمرینات مستمری که داشتم باعث موفقیتم شد. استعداد و تلاش در کنار یکدیگر باعث شد تا این همه مدال خوش رنگ کسب کنم. همه آدمها استعداد دارند و بعد از شناسایی، با استمرار و ممارست برای شکوفایی آن، به همه جا خواهند رسید. این دو چیز یعنی استعداد و تلاش مکمل هم هستند و باعث موفقیت میشوند.»
تکواندو کلاس درس زندگی است
پرافتخارترین ورزشکار المپیکی ایران درباره تاثیرات فعالیت در این رشته رزمی بر سبک زندگیاش میگوید: «تکواندو کلاس درس زندگی است و هر فردی که به صورت حرفهای یا حتی تفریحی در این رشته فعالیت داشته باشد، تاثیراتش را بر سبک زندگیاش خواهد دید. به طور کلی، رشتههای رزمی در مرحله اول، نظم و انضباط را به ورزشکارها یاد میدهند. واضح است هر فردی که در زندگی شخصیاش نظم داشته باشد، مطمئنا موفق خواهد شد. یکی دیگر از مهمترین تاثیرات فعالیت در این رشتهها، سختکوش شدن آدمهاست. یک ورزشکار رشته تکواندو یاد میگیرد که مسیر موفقیت، شانسی نیست و فقط از راه تلاش میگذرد. بالا رفتن روحیه جنگندگی و ضرورت احترام گذاشتن به بزرگتر و پیش کسوت که ورزشکار از همان روزهای اول ورود به این رشته یاد میگیرد، از دیگر آموزشهایی است که تکواندوکارها به صورت ناخودآگاه فرا میگیرند.»
تکواندو گران نیست و پرهیجان است
از ساعی درباره پیشنیازهای این رشته ورزشی برای موفق شدن در آن میپرسم که میگوید: «تکواندو رشته گرانی نیست و این یک امتیاز مثبت برای آن محسوب میشود. همچنین رشتهای است که هم امکان فعالیت خانمها در آن فراهم است و هم آقایان. جزو معدود رشتههایی است که خانمها پا به پای آقایان در همه رویدادهای مهم حضور دارند و موفق هم هستند. تنها رشتهای هم هست که بانوان در آن در المپیک مدال کسب کردهاند. از هیجانش هم که بهتر است چیزی نگویم که یکی از چاشنیهای جذابیتش محسوب میشود. البته باید توجه داشت که داشتن قد بلند و انعطاف بدنی زیاد، اصلیترین فاکتورهایی است که برای موفق شدن در این رشته ورزشی لازم است.»
روزی ۴ تا ۵ ساعت با پسرم هستم
ساعی زندگی شلوغی داشته، از ورودش به دنیای سیاست بگیرید تا بازیگری و دنیای حرفهای ورزشی اش. آیا او با این همه مشغله، حواسش به پسر نوجوانش هم هست یا نه؟
ساعی پاسخ میدهد: «همانطور که اشاره کردید، یک پسر دارم که هر روز از ساعت ۴ یا ۵ بعدازظهر تا ۹ شب، در کنارش هستم. با هم ورزش میکنیم، سوارکاری میکنیم، بازی میکنیم، حرف میزنیم و بهطور کلی خوش میگذرانیم. او بیشتر سوارکاری را دوست دارد، اما کم و بیش، تکواندو هم تمرین میکند. درباره بازیگری هم که به آن اشاره کردید، این را بگویم که برای من، بازیگری از تکواندو سختتر بود، چون این رشته ورزشی از بچگی در خون من بود، اما بازیگری اینطور نبود. در سریال آمین که به کارگردانی منوچهر هادی در سال ۹۳ ساخته شد، برای نقش من از بدلکار استفاده نشد که خیلی مورد توجه قرار گرفت و حقیقتا هم اگر قرار بود یک بدلکار بیاورند که دیگر نیازی به من نبود.»
بر عکس چهرهام اهل شوخی هستم
شاید این طور تصور شود افرادی که در رشتههای رزمی به صورت حرفهای و مدام مشغول فعالیت هستند، بعد از مدتی خشن میشوند و تحملشان سخت خواهد شد! ساعی بعد از شنیدن این ادعا، میخندد و میگوید: «واقعا اینطور نیست. به شخصه خودم کلا آدم شوخ و سر زندهای هستم. بر عکس چهرهام، اهل شوخی هستم و اگر در یک جمعی نباشم، مطمئنم که آنجا ساکت و آرام است.»
پول در تکواندو هست یا نه؟
این روزها دغدغه اول و آخر بسیاری از افراد، درست یا غلط، پول و مسائل مالی شده است. از ساعی درباره اینکه بعد از ۱۲ سال آیا پاداش همه مدالهایش را گرفته یا نه، میپرسم که میگوید: «پاداشها را معمولا پایان هر سال میدادند، اما الان چند وقت است پاداش ورزشکارها را علاوه بر اینکه خیلی دیر میدهند، خیلی هم از آن کم میکنند که علنا ارزش آن نابود میشود. به طور مثال، اگر قرار بوده که برای قهرمانی مسابقات جهانی ۸۰ سکه به یک ورزشکار بدهند، الان به ورزشکار میگویند که قیمت سکهها را دو میلیون تومان حساب میکنیم که مربوط به زمان افتخارآفرینی آن ورزشکار بوده است. امروز قیمت سکه ۶ یا ۷ برابر شده و این ظلم بزرگی در حق ورزشکارهاست؛ بنابراین جایزهشان را ۲ یا ۳ سال دیرتر میدهند و آن هم به این شکل!»
ورزشکاری که در گزارش آماری سال ۲۰۱۰ سایت رسمی آمار و ارقام تکواندوی جهان در رده دومین تکواندوکار برتر جهان قرار گرفت.
صحبت از هادی ساعی است، مرد طلایی تکواندوی ایران که در بازیهای المپیک ۲۰۰۰ سیدنی با کسب نشان برنز برای اولین بار، کشورمان را در رشتهای به غیر از کشتی و وزنهبرداری در المپیک صاحب مدال کرد. او در سالهایی که روی تاتامی با حریفانش مبارزه میکرد، با دو نشان طلا و یک برنز در بازیهای المپیک، پرافتخارترین ورزشکار ایرانی در تمام ادوار این بازیها شد و بالاتر از جهان پهلوان غلامرضا تختی، حسین رضازاده، حسین نصیری، رسول خادم و ... قرار گرفت و همچنان هم در صدر این فهرست قرار دارد.
۱۸ آبان ۱۳۸۷ بود که مراسم خداحافظی «هادی ساعی» از دنیای قهرمانی تکواندو با حضور بزرگان ورزش در محل خانه تکواندو برگزار شد، مراسمی با شکوه که او بعد از یک مبارزه نمادین در حالیکه اشک میریخت با بوسیدن چهار گوشه زمین مسابقه برای همیشه با دنیای قهرمانی تکواندو خداحافظی کرد. حالا بعد از ۱۲ سال به سراغ او رفتیم تا در پرونده امروز زندگیسلام درباره دنیای ورزش تکواندو، مسیر پر پیچ و خمی که خودش طی کرده، تاثیر فعالیت در رشته تکواندو بر زندگیاش و ... گپوگفتی داشته باشیم.
مدیون دعای خیر مادرم هستم
هادی ساعی امروز ۴۴ ساله است و دقیقا ۱۲ سال میگذرد از روزی که در ۳۲ سالگی از دنیای قهرمانی تکواندو خداحافظی کرد.
به عنوان اولین سوال از او میپرسم این تصمیمتان تلخ بود یا شیرین که میگوید: «آن زمان ۲۳ سالی شده بود که همه فکر و زندگیام تکواندو و عشق به این ورزش شرقی بود. با این حال و از نظر خودم، تصمیم شیرینی بود، چون من در دنیای ورزش تکواندو به همه آن هدفها و افتخاراتی که میخواستم، رسیده بودم؛ بنابراین از این تصمیمم راضی بودم که در اوج و در بهترین زمان ممکن خداحافظی کردم. این را هم بگویم که مدالها و عناوین من در تمام این سالها بدون دعای خیر مادرم و درسهایی که از رقبا و دوستانم در صحنه رقابت آموختم، شکل نمیگرفت.»
او درباره اشکهایش در مراسم خداحافظیاش از دنیای قهرمانی میگوید: «آن روز قرار بود من یک بازی نمادین برگزار کنم. بازی هم در مسابقات بینالمللی دههفجر بود و علاوه بر بهترین بازیکنان داخلی، بازیکنان و مربیان خارجی هم در سالن حضور داشتند. یادم هست تعدادی از مسئولان فدراسیون جهانی هم بودند و طبیعتا داورها. در روز خداحافظی، من با امید غلامزاده که حریف من بود، رفتیم روی شیاپچانگ. او وسط بازی مدام گریهاش میگرفت و نمیتوانست به رقابت ادامه بدهد. یک سری از بازیکنان دیگر هم که با هم دوست و حتی رقیب بودیم، خیلی ناراحت بودند و اتفاقات آن روز در این سالها، بارها جلوی چشمم آمده و آن صحنهها از یادم نمیرود.»
هم تنیسباز هستم و هم سوارکار
عکس پروفایل تلگرامی این روزهای ساعی و تعدادی از پستهای اینستاگرامیاش، حاکی از فعالیت او به صورت حرفهای در رشته اسبسواری است. خودش در این باره میگوید: «دوتا اسب دارم، یکی من و یکی پسرم. گاهی تنیس هم بازی میکنم. اینها ورزشهایی است که بعضیهایش را تفریحی و بعضیها را حرفهای دنبال میکنم. آدمهایی که در یک رشته قهرمان جهان میشوند، در رشتههای دیگر هم حرفی برای گفتن دارند. الان من به طور جدی سوارکاری میکنم. به طور کلی، آدمی هستم که در هر زمینهای علاقهمند بودم، کموبیش فعالیت کردم.»
در فرانسه به من گفتند: «زیدان تکواندو»
«ساعی» قبل از خداحافظیاش و زمانی که برای رقابتهای انتخابی به فرانسه رفته بوده، دید که یکی از مجلات رزمی آنها عکسش را چاپ کرده و زیر آن نوشته بودند: «زیدان تکواندو وارد فرانسه شد». او در این باره توضیح میدهد: «دقیقا همینطور بود. خارجیها قهرمانان رشتههای رزمی را خیلی دوست دارند.
حتی یک بار «پارک کی وون»، سرمربی کرهای تیمملی والیبال کشورمان در سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۵ که برای اولین بار مرا دید، گفت که همیشه دوست داشتم ببینم این هادی ساعی کیست و چطور در حضور ما کرهایها که ابداع کننده تکواندو هستیم، در صدر رنکینگ جهانی قرار دارد، دوست دارم بدانم رمز موفقیت تو چیست که من هم گفتم تمرین، تمرین و باز هم تمرین. این خاطره هم هیچگاه از ذهنم پاک نمیشود.»
شهر ری، خطهای قهرمانپرور است
قهرمان داستان ما در محله معروف «چشمه علی» شهرری در نزدیکی تهران و در روز بیستم خرداد سال ۱۳۵۵ متولد شد، منطقهای در جنوب پایتخت.
ساعی درباره منطقهای که کودکیاش را در آنجا گذرانده است، میگوید: «شهر ری، خطهای قهرمانپرور است. من در شهر ری به دنیا آمدم و اینجا قهرمانان بزرگی داشته و دارد. استعدادهای ورزشی زیادی در رشتههای مختلف ورزشی در این منطقه هستند و من راحت میتوانم بگویم که در تیمملی تمام رشتههای ورزشی، بچههای شهر ری حضور دارند و افتخارآفرینی میکنند. درست است که شهر ری، منطقهای در جنوب شهر تهران و امکاناتش کمتر است، اما همان محدودیتها باعث میشود انگیزهها و تلاشها برای به دست آوردن موفقیت و افتخارات بزرگ بیشتر شود.»
در ۲۲ سالگی هم درس میخواندم، هم تمرین و هم کار
سال ۷۷ تا ۷۹، تلخترین دوره زندگی ساعی بوده است. از دست دادن پدر و دو برادر در یک زمان کوتاه، دردی است که تحملش به گفتن آسان است و بس.
ساعی در این باره میگوید: «سال ۷۷ پدرم را از دست دادم؛ سال ۷۸ برادر بزرگتر از خودم را و سال ۷۹ برادر کوچکتر از خودم را. شاید باورتان نشود، ولی من در همان شرایط هم تمرین میکردم، هم درس میخواندم و هم کار میکردم. هر کاری که برای پول درآوردن میشد، تلاش میکردم تا انجام بدهم. به نوعی سرپرست خانواده شده بودم و باید همه اهدافم را با هم پیش میبردم. یادم هست از خرید و فروش خودرو یا موتور بگیرید تا سیمکارت، تلفن همراه و ... را انجام میدادم. حتی یک زمانی شکر میخریدم و میفروختم تا برای امرار معاش به خانواده ام کمک کنم. در آن سالها، خدا خیلی کمکم کرد که ورزش را کنار نگذاشتم. بارها در زندگی احساس میکردم که خودم توان انجام و پیگیری کارها را برای رسیدن به موفقیت ندارم و اینها نشانههایی است که خدا به من کمک میکرد و البته هر فرد دیگری هم که تلاش کند، خدا به او برکت خواهد داد و موفقیت را خواهد چشید.»
استعداد و تلاش مکمل هم هستند
هادی که کارشناسی ارشد تربیت بدنی دارد از کودکی اهل جنبوجوش و به اصطلاح، شلوغ کاری بوده است. وقتی او را در دبستان نام نویسی کردند، مرتب به پدر و مادرش میگفته که علاقهمند به ورزش تکواندوست و سرانجام والدینش در مقابل سماجتش تسلیم شدند و او را در ۹ سالگی در کلاس ورزشهای رزمی ثبتنام کردند.
خودش در این باره میگوید: «من در سن بسیار خوبی وارد رشته تکواندو شدم، اما اینطور نبود که فردی باشد تا استعداد من را کشف کند. من به شخصه علاقه زیادی به این رشته داشتم و این مسیر را با تلاش و پشتکار، طی کردم وگرنه این همه مدال به دست نمیآوردم. تمرینات مستمری که داشتم باعث موفقیتم شد. استعداد و تلاش در کنار یکدیگر باعث شد تا این همه مدال خوش رنگ کسب کنم. همه آدمها استعداد دارند و بعد از شناسایی، با استمرار و ممارست برای شکوفایی آن، به همه جا خواهند رسید. این دو چیز یعنی استعداد و تلاش مکمل هم هستند و باعث موفقیت میشوند.»
تکواندو کلاس درس زندگی است
پرافتخارترین ورزشکار المپیکی ایران درباره تاثیرات فعالیت در این رشته رزمی بر سبک زندگیاش میگوید: «تکواندو کلاس درس زندگی است و هر فردی که به صورت حرفهای یا حتی تفریحی در این رشته فعالیت داشته باشد، تاثیراتش را بر سبک زندگیاش خواهد دید. به طور کلی، رشتههای رزمی در مرحله اول، نظم و انضباط را به ورزشکارها یاد میدهند. واضح است هر فردی که در زندگی شخصیاش نظم داشته باشد، مطمئنا موفق خواهد شد. یکی دیگر از مهمترین تاثیرات فعالیت در این رشتهها، سختکوش شدن آدمهاست. یک ورزشکار رشته تکواندو یاد میگیرد که مسیر موفقیت، شانسی نیست و فقط از راه تلاش میگذرد. بالا رفتن روحیه جنگندگی و ضرورت احترام گذاشتن به بزرگتر و پیش کسوت که ورزشکار از همان روزهای اول ورود به این رشته یاد میگیرد، از دیگر آموزشهایی است که تکواندوکارها به صورت ناخودآگاه فرا میگیرند.»
تکواندو گران نیست و پرهیجان است
از ساعی درباره پیشنیازهای این رشته ورزشی برای موفق شدن در آن میپرسم که میگوید: «تکواندو رشته گرانی نیست و این یک امتیاز مثبت برای آن محسوب میشود. همچنین رشتهای است که هم امکان فعالیت خانمها در آن فراهم است و هم آقایان. جزو معدود رشتههایی است که خانمها پا به پای آقایان در همه رویدادهای مهم حضور دارند و موفق هم هستند. تنها رشتهای هم هست که بانوان در آن در المپیک مدال کسب کردهاند. از هیجانش هم که بهتر است چیزی نگویم که یکی از چاشنیهای جذابیتش محسوب میشود. البته باید توجه داشت که داشتن قد بلند و انعطاف بدنی زیاد، اصلیترین فاکتورهایی است که برای موفق شدن در این رشته ورزشی لازم است.»
روزی ۴ تا ۵ ساعت با پسرم هستم
ساعی زندگی شلوغی داشته، از ورودش به دنیای سیاست بگیرید تا بازیگری و دنیای حرفهای ورزشی اش. آیا او با این همه مشغله، حواسش به پسر نوجوانش هم هست یا نه؟
ساعی پاسخ میدهد: «همانطور که اشاره کردید، یک پسر دارم که هر روز از ساعت ۴ یا ۵ بعدازظهر تا ۹ شب، در کنارش هستم. با هم ورزش میکنیم، سوارکاری میکنیم، بازی میکنیم، حرف میزنیم و بهطور کلی خوش میگذرانیم. او بیشتر سوارکاری را دوست دارد، اما کم و بیش، تکواندو هم تمرین میکند. درباره بازیگری هم که به آن اشاره کردید، این را بگویم که برای من، بازیگری از تکواندو سختتر بود، چون این رشته ورزشی از بچگی در خون من بود، اما بازیگری اینطور نبود. در سریال آمین که به کارگردانی منوچهر هادی در سال ۹۳ ساخته شد، برای نقش من از بدلکار استفاده نشد که خیلی مورد توجه قرار گرفت و حقیقتا هم اگر قرار بود یک بدلکار بیاورند که دیگر نیازی به من نبود.»
بر عکس چهرهام اهل شوخی هستم
شاید این طور تصور شود افرادی که در رشتههای رزمی به صورت حرفهای و مدام مشغول فعالیت هستند، بعد از مدتی خشن میشوند و تحملشان سخت خواهد شد! ساعی بعد از شنیدن این ادعا، میخندد و میگوید: «واقعا اینطور نیست. به شخصه خودم کلا آدم شوخ و سر زندهای هستم. بر عکس چهرهام، اهل شوخی هستم و اگر در یک جمعی نباشم، مطمئنم که آنجا ساکت و آرام است.»
پول در تکواندو هست یا نه؟
این روزها دغدغه اول و آخر بسیاری از افراد، درست یا غلط، پول و مسائل مالی شده است. از ساعی درباره اینکه بعد از ۱۲ سال آیا پاداش همه مدالهایش را گرفته یا نه، میپرسم که میگوید: «پاداشها را معمولا پایان هر سال میدادند، اما الان چند وقت است پاداش ورزشکارها را علاوه بر اینکه خیلی دیر میدهند، خیلی هم از آن کم میکنند که علنا ارزش آن نابود میشود. به طور مثال، اگر قرار بوده که برای قهرمانی مسابقات جهانی ۸۰ سکه به یک ورزشکار بدهند، الان به ورزشکار میگویند که قیمت سکهها را دو میلیون تومان حساب میکنیم که مربوط به زمان افتخارآفرینی آن ورزشکار بوده است. امروز قیمت سکه ۶ یا ۷ برابر شده و این ظلم بزرگی در حق ورزشکارهاست؛ بنابراین جایزهشان را ۲ یا ۳ سال دیرتر میدهند و آن هم به این شکل!»