جستجو
رویداد ایران > رویداد > اجتماعی > درگذشت جوان ۳۲ساله در پی خودسوزی در رودبار

درگذشت جوان ۳۲ساله در پی خودسوزی در رودبار

درگذشت جوان ۳۲ساله در پی خودسوزی در رودبار
فرماندار رودبار گفت: جوان ۳۲ ساله رودباری که چند روز پیش اقدام به خودسوزی کرده بود صبح امروز درگذشت.
هوشنگ عباسقلی زاده، فرماندار رودبار گفت: جوان ۳۲ ساله اهل روستای گنجه از توابع شهرستان رودبار که در مقابل یک شرکت معدنی اقدام به خودسوزی کرده بود، صبح امروز در بیمارستان ولایت رشت درگذشت.
عباسقلی زاده افزود: این جوان به مدت ۶ ماه از تیرماه ۹۸ به صورت روزمزد و غیر مستمر در قسمت دیوارچینی یک شرکت معدنی مشغول به کار بود و بعد از اتمام کار دیوارچینی به دلیل اختلافاتی که در کارگاه به وجود می‌آید، این همکاری ادامه پیدا نمی‌کند.

وی با ابراز تأسف از حادثه تلخ به وجود آمده، عنوان کرد: این جوان می‌توانست اختلاف موجود بر سر ذیحق بودن مطالبات کارگری و برگشت به کار را از طریق مراجع قانونی همچون مراجع حل اختلاف اداره کار پیگیری کند اما شکایتی به اداره کار شهرستان ارائه نکرده بود.
طی روزهای اخیر جوان ۳۲ ساله اهل روستای گنجه رودبار در استان گیلان خودسوزی کرد. بر اساس شنیده‌ها این جوان به دلیل مشکلات مربوط به اشتغال خودسوزی کرده است.
رئیس اداره تعاون، کار و رفاه اجتماعی رودبار گفت: (ح. ب پ) جوان اهل روستای گنجه، رو به روی شرکت معدنی در نزدیکی روستای گنجه خودسوزی کرد. محمد حیدری افزود: بنا به ادعای مدیران شرکت، این فرد به صورت روزمزد تا 8 ماه پیش در قسمت ساختمانی فعالیت موقت داشت و با اتمام کار نیز همکاری وی با این شرکت قطع شد.
جزئیات خودسوزی یک کارگر معدن در رودبار گیلان
روزنامه «شهروند» نوشت: حمیدرضا بهبودی معروف به صابر اهل روستای گنجه روز پنجشنبه در مقابل شرکت معدن شباب خودش را سوزاند؛ ماجرایی که خیلی از اهالی روستا را تحت‌تأثیر قرار داد. پسر جوانی که برای تأمین هزینه‌های زندگی خانواده‌اش قصد بازگشت به محل کار قبلی‌اش را داشت اما با پاسخ منفی مواجه شد. دیگر نتوانست دوام بیاورد. در مقابل چشم مردم خودش را سوزاند؛ اتفاقی که حواشی زیادی در پی داشت.
آغاز تحقیقات پلیسی
سرهنگ حمیدرضا فیضی، فرمانده نیروی انتظامی رودبار در استان گیلان با اشاره به خودسوزی این کارگر معدن گفت: «تحقیقات از علت دقیق خودسوزی یک کارگر در مقابل معدنی که از آن اخراج  شده بود و اکنون در بیمارستان بستری است، ادامه دارد. بنا بر اطلاعات رسیده، این کارگر معدن سوابق درگیری و تنش با کارگران دیگر را داشته است. از این‌رو با اتمام قراردادش، پیمانکار این معدن شن و ماسه، دیگر قرارداد او را تمدید نکرده است. در تحقیقات اولیه مشخص شد که این جوان چندین‌بار برای ادامه کار به مدیر اجرایی این معدن مراجعه کرده اما به دلیل سوابق کاری‌اش در آن معدن قراردادش تمدید نشده است تا اینکه او صبح روز پنجشنبه اقدام به خودسوزی کرد.»
او درباره وضعیت معیشت این جوان ۳۲ ساله گفت: «بنا به گفته مدیر این معدن، تاکنون چندین‌بار نیز با او مساعدت شده اما به دلیل ایجاد تنش و ناسازگاری با دیگر کارگران سرانجام از کار برکنار شده است. تحقیقات پلیس برای بررسی دقیق این حادثه آغاز شده است.»
مشکلات معیشتی صابر
پنج‌ماه پیش بود که این جوان اخراج شد. اعتیاد داشت. او را به خاطر اعتیادش از کار بیرون کرده بودند. در شرکت معدن شباب در روستای گنجه کار می‌کرد اما دیگر او را نمی‌خواستند. با این حال، حمیدرضا معروف به صابر رفت و اعتیادش را ترک کرد تا بتواند دوباره سر کارش برگردد. پسرخاله صابر، وقتی اینها را می‌گوید، اشک می‌ریزد. صحبت درباره وضعیت زندگی پسرخاله‌اش، او را به‌شدت تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. روایت بستگان این جوان متفاوت‌تر از مسئولان است.
او چنین می‌گوید: «صابر زندگی بسیار سختی داشت. پدرش ۱۷ سال پیش ورشکست شد. او وضع مالی بسیار خوبی داشت. ساختمان‌سازی می‌کرد اما مشکلات مالی برایش به وجود آمد و در نهایت ورشکست شد. از همان سال‌ها صابر کار کرد. ۱۳ ساله بود که برای کار به تهران رفت. مادرش مریض بود. خواهرش معلولیت داشت. برای آنها حاضر بود جانش را هم بدهد. برای همین به تهران رفت. درسش را رها کرد تا بتواند کار کند. می‌خواست خرج خانواده‌اش را تأمین کند اما در تهران به خاطر سن کمش گرفتار اعتیاد شد. با این حال، هیچ‌وقت دست از کار کردن نکشید. کار کرد و هزینه‌های زندگی خانواده‌اش را تأمین کرد.»
مرگ تلخ مادر
صابر از ۷ سال پیش به شهرستانش برگشت. در این مدت مرتب کار کرد اما مرگ مادرش او را بیش از اندازه تحت‌تأثیر قرار داد: «یک‌سال پیش بود که مادر صابر به خاطر بیماری قند هر دو پایش را از دست داد، در نهایت هم فوت کرد. صابر عاشق مادرش بود اما نتوانست هزینه‌های درمان او را تأمین کند. به خاطر ناتوانی در هزینه‌های درمان مادرش، او را از دست داد. برای همین بیشتر از گذشته روحیه‌اش را باخت. با این حال به خاطر خواهر معلولش کار کرد. دو برادر دیگر هم داشت که آنها نیز فوق لیسانس هستند. خواهر معلولش لیسانس دارد. اما هر سه بیکارند. هر دو برادر صابر به خاطر بیماری اعصاب و روان خانه‌نشین هستند.»
تامین هزینه‌های زندگی
او در ادامه صحبت‌هایش می‌گوید: «با این حال، برای کار به فرمانداری مراجعه کرده بودند ولی نتیجه‌ای نگرفتند. صابر یک‌تنه کار کرد و هزینه‌های تحصیل آنها را تأمین کرد. اگر از هر کس در این روستا بپرسید، شهادت می‌دهند که این پسر حتی آشغال هم جمع می‌کرد؛ یعنی برای دهیاری کار می‌کرد. آشغال‌جمع‌کن بود. بعد از آن‌ هم به این شرکت معدن رفت. کارگر ساختمانی بود. روزی ۶۰ هزار تومان به او پول می‌دادند تا اینکه به خاطر اعتیادش او را بیرون کردند. صابر نمی‌توانست بدون حقوق و درآمد باشد. برای همین قول داد که ترک کند. تمام دوستان و بستگان دست به دست هم دادند، به او کمک کردند.»
طاقتی که طاق شد
در نهایت صابر پاک شد. اعتیادش را ترک کرد. به محل کار قبلی‌اش برگشت. می‌خواست دوباره کارش را شروع کند ولی دست رد به سینه او زدند: «صابر به هر دری زد تا دوباره به شرکت برگردد. ما به او اجازه ندادیم به تهران برود. تازه ترک کرده بود. نمی‌خواستیم دوباره آلوده شود. برای همین باید در نزدیکی محل زندگی‌اش سر کار می‌رفت اما او را قبول نمی‌کردند. حتی به شورای روستا هم رفت ولی باز هم نشد. جوان بود و غرور داشت. برای همین حتی درگیر هم شد ولی باز هم فایده‌ای نداشت. به اداره کار نرفت چون می‌دانست فایده‌ای ندارد. یک روز پیش از آن اتفاق با من حرف زد. گفت دیگر طاقت ندارد. می‌گفت نمی‌تواند با این مشکلات کنار بیاید. کلی با او حرف زدم و سعی کردم آرامش کنم. بعدازظهر روز حادثه، باز هم به شرکت رفت. به او گفتند هیچ‌وقت دیگر اینجا نیا. صابر هم دوستانش را صدا زد. با آنها خداحافظی کرد. در یک لحظه بنزین روی خودش ریخت و خودش را سوزاند. هیچ‌کس فکرش را نمی‌کرد. آنقدر سریع اتفاق افتاد که کسی نتوانست جلوی او را بگیرد.

برچسب ها
نسخه اصل مطلب