مسعود بهبهانینیا: سکانسهای خارج از کشور را نمینویسیم چون پولش را نداریم
بهبهانینیا با اشاره به نبود ساز و کار مناسب حقوقی برای خرید حق رایت کتاب و همچنین بودجه مناسب برای تولید آثار اقتباسی، گفت: تولیدات تصویری ما مشتری خارجی ندارد و تمام آثار صرفا مصرف داخلی دارند. در رمان و ادبیات هم کمتر شاهد خلق فضاهای فانتزی و خلاقانه هستیم.
مسعود بهبهانینیا (فیلمنامهنویس) که سابقه نگارش سریالهایی همچون «خاک سرخ»، «کیمیا» و «نرگس» را در کارنامهی خود دارد، در گفتگو با خبرنگار ایلنا، با اشاره به نبود فضای کار روی فیلمنامههای اقتباسی گفت: بخشی از مشکل به این موضوع سختی کار نوشتن فیلمنامه اقتباسی برمیگردد. ادبیات داستانی با ادبیات نمایشی تفاوتهای ماهوی زیادی دارد. در ادبیات داستانی ساختمان قصه بر اساس توصیف و واژگانی شکل میگیرد که ذهنیت قهرمان را نشان میدهد اما در ادبیات نمایشی و فیلمنامه باید به سراغ تفسیر برویم. رمانها حاصل ذهنیت نویسنده از فضای پیرامون هستند که تبدیل آن به نمادهای تصویری با سختیهایی روبرو است. نویسنده باید ما به ازای تصویری ذهنیت نویسنده رمان را در فیلمنامه خلق کند. مثلا کتابی مثل «دالان بهشت» نوشته نازی صفوی که کتاب مفصل و خوبی است، بیشتر از دو یا سکانس تصویری در آن وجود ندارد و بیشتر بر اساس ذهنیت قهرمان داستان پیش رفته و حدیث نفس راوی است.
وی با اشاره به مشکلات اقتباس در تلویزیون ایران به دلیل محدودیتهای ممیزی گفت: در رماننویسی با گستره بازتری از خطوط قرمز روبرو هستیم و نویسنده راحتتر میتواند به مسائلی اشاره کند که در زبان تصویر جزو خطوط قرمز به شمار میرود. مثلا رمان «بامداد خمار» نوشته فتانه حاجسیدجوادی که یک رمان پرفروش هم هست اگر بخواهد تبدیل به فیلمنامه شود به لحاظ سانسور و خطوط قرمز و نشان دادن برخی از توصیفات کتاب به مشکل میخورد و امکان تبدیل به فیلمنامه در مدیوم تلویزیون و یا سینما را ندارد. یا مثلا رمانهایی هستند که از لحاظ سیاسی به نکاتی اشاره میکنند که در مدیوم تصویری جزو خطوط قرمز هستند.
وی در ادامه گفت: در واقع هم به لحاظ مضمون هم به لحاظ دست بازی که نویسنده دارد، اگر بخواهیم تقسیمبندی کنیم، رماننویس به مراتب از نمایشنامهنویس دستش بازتر است در خلق فضاهای ممیزی شده و همینطور تئاتر از سینما و سینما از تلویزیون فضای بازتری دارد. در واقع تلویزیون محدودترین رسانه به حساب میآید.
بهبهانینیا درباره حقوق نویسنده و مشکلات حقوقی خرید رایت نیز گفت: مشکلاتی همواره از لحاظ حقوقی برای خرید رایت کتاب و پرداخت حق مولف وجود دارد و هیچ گاه هم ساز و کار مشخصی برای آن تعریف نشده است که باعث میشود امکان اقتباس از ادبیات ایران کم شود. مثلا یکی از مشکلاتی که در خرید حق رایت کتاب است امکان دخل و تصرف فیلمنامهنویس در زمان نگارش فیلمنامه از روی رمان است. بسیاری از نویسندهها راضی نیستند که رمانشان را بدون نظارت خودشان بنویسند و یکی از شروط واگذاری حق مولف را نوشتن مشترک فیلمنامه میگذارند. چون این باور را دارند که فضای ذهنیای که خلق کردم را تنها خودم میتوانم تبدیل به فیلمنامه کنم و اگر بدون نظارت نویسنده باشد، آن چیزی که مدنظر او است شکل نمیگیرد.
وی افزود: متاسفانه در طول سالیان گذشته شاهد رشد رمانهای زرد و عامیانه هستیم و کمتر رمان فاخر نوشته و منتشر میشود. گسترش رمانهای زرد باعث میشود حق انتخاب برای نگارش فیلمنامه اقتباسی پایین بیاید و فیلمنامهنویس قید نوشتن یک فیلمنامه بر اساس یک رمان را بزند.
بهبهانینیا یکی از مشکلات نوشتن فیلمنامه اقتباسی را مشکلات مدیریتی در تلویزیون دانست و گفت: یکی از مشکلاتی که بر سر راه اقتباس است به شیوه نظارت و مدیریت بازمیگردد. چند سال پیش پیشنهاد نگارش فیلمنامه بر اساس کتاب «منِ او» به من داده شد. من به سفارش دهنده گفتم باید اول مدیر گروه و مدیر شبکه تلویزیون این کتاب را بخوانند و مجوز صادر کنند چراکه نمیشود برای نگارش یک فیلمنامه وقت بسیاری گذاشت و در نهایت به دلیل همسو نبودن با نگاه مدیریت شبکه تمام آن زحمات از بین برود.
این فیلمنامهنویس در ادامه یادآور شد: بخشی از عدم استقبال از فیلمنامههای اقتباسی هم برمیگردد به تنبلی نویسندگان ما و آشنا نبودن با ادبیات داستانی و پایین بودن سطح مطالعه میان فیلمنامهنویسان. ضمن اینکه نگاههای متکثر در مدیریت تلویزیون و نگاههای سلیقهای در خلق یک اثر باعث میشود نویسندگان نتوانند تکلیف مشخصی نسبت به نگارش یک فیلمنامه داشته باشند. مثلا من سریال نرگس را اگر بخواهم امروز بنویسم به هیچ عنوان امکان ساختش را نمیدهند. یا سریال فاصلهها و خاک سرخ را با شرایط امروز مدیریت صداوسیما نمیتوان نوشت و ساخت. متاسفانه سیستم مدیریتی برخلاف جریان جامعه که هر روز بازتر و نگرش بهتری به جامعه دارد؛ بستهتر و سختگیرانهتر نگاه میکند و کار را برای فیلمسازان و نویسندگان سختتر میکند.
وی در پایان با اشاره به ضعف در تولید به واسطه نبودن بودجه مناسب گفت: در نوشتن فیلمنامه گاهی ضرریات تولید و امکانات را باید طوری سنجید که بتوان تمامی آن چیزی که نوشته شده است را به تصویر کشید. خاطرم هست در سریالی قرار بود در یک تصادف دو ماشین آتش بگیرند که تهیهکننده به من گفت پول آتش زدن دو ماشین را ندارم و امکان خلق این تصویر وجود ندارد. این موضوع هم برمیگردد به اینکه تولیدات تصویری ما مشتری خارجی ندارد و تمام آثار مصرف داخلی دارد. اگر در سینمای آمریکا «گیم آو ترونز» ساخته میشود بازار هدف آن متجاوز از ۲۰۰ کشور است اما ما چنین صنعت پولسازی را برای عرصه سریالسازی خود تصور نکردیم. تلویزیون ایران فقیر است و امکان ساخت آثار پرخرج را ندارد. الان دستور آمده که نویسندهها دیگر لوکیشن خارج را در سریالهایشان ننویسند چون پول تصویربرداری در کشورهای خارجی را نداریم. در رمان و ادبیات ما هم کمتر شاهد خلق فضاهای فانتزی هستیم. برخلاف ادبیات جهان که شاهد خلق رمانهایی مانند هری پاتر و ارباب حلقهها هستیم، چنین خلاقیتی در نویسندگان ایرانی نیست و کمتر به سمت خلق چنین داستانهایی میروند.
وی با اشاره به مشکلات اقتباس در تلویزیون ایران به دلیل محدودیتهای ممیزی گفت: در رماننویسی با گستره بازتری از خطوط قرمز روبرو هستیم و نویسنده راحتتر میتواند به مسائلی اشاره کند که در زبان تصویر جزو خطوط قرمز به شمار میرود. مثلا رمان «بامداد خمار» نوشته فتانه حاجسیدجوادی که یک رمان پرفروش هم هست اگر بخواهد تبدیل به فیلمنامه شود به لحاظ سانسور و خطوط قرمز و نشان دادن برخی از توصیفات کتاب به مشکل میخورد و امکان تبدیل به فیلمنامه در مدیوم تلویزیون و یا سینما را ندارد. یا مثلا رمانهایی هستند که از لحاظ سیاسی به نکاتی اشاره میکنند که در مدیوم تصویری جزو خطوط قرمز هستند.
وی در ادامه گفت: در واقع هم به لحاظ مضمون هم به لحاظ دست بازی که نویسنده دارد، اگر بخواهیم تقسیمبندی کنیم، رماننویس به مراتب از نمایشنامهنویس دستش بازتر است در خلق فضاهای ممیزی شده و همینطور تئاتر از سینما و سینما از تلویزیون فضای بازتری دارد. در واقع تلویزیون محدودترین رسانه به حساب میآید.
بهبهانینیا درباره حقوق نویسنده و مشکلات حقوقی خرید رایت نیز گفت: مشکلاتی همواره از لحاظ حقوقی برای خرید رایت کتاب و پرداخت حق مولف وجود دارد و هیچ گاه هم ساز و کار مشخصی برای آن تعریف نشده است که باعث میشود امکان اقتباس از ادبیات ایران کم شود. مثلا یکی از مشکلاتی که در خرید حق رایت کتاب است امکان دخل و تصرف فیلمنامهنویس در زمان نگارش فیلمنامه از روی رمان است. بسیاری از نویسندهها راضی نیستند که رمانشان را بدون نظارت خودشان بنویسند و یکی از شروط واگذاری حق مولف را نوشتن مشترک فیلمنامه میگذارند. چون این باور را دارند که فضای ذهنیای که خلق کردم را تنها خودم میتوانم تبدیل به فیلمنامه کنم و اگر بدون نظارت نویسنده باشد، آن چیزی که مدنظر او است شکل نمیگیرد.
وی افزود: متاسفانه در طول سالیان گذشته شاهد رشد رمانهای زرد و عامیانه هستیم و کمتر رمان فاخر نوشته و منتشر میشود. گسترش رمانهای زرد باعث میشود حق انتخاب برای نگارش فیلمنامه اقتباسی پایین بیاید و فیلمنامهنویس قید نوشتن یک فیلمنامه بر اساس یک رمان را بزند.
بهبهانینیا یکی از مشکلات نوشتن فیلمنامه اقتباسی را مشکلات مدیریتی در تلویزیون دانست و گفت: یکی از مشکلاتی که بر سر راه اقتباس است به شیوه نظارت و مدیریت بازمیگردد. چند سال پیش پیشنهاد نگارش فیلمنامه بر اساس کتاب «منِ او» به من داده شد. من به سفارش دهنده گفتم باید اول مدیر گروه و مدیر شبکه تلویزیون این کتاب را بخوانند و مجوز صادر کنند چراکه نمیشود برای نگارش یک فیلمنامه وقت بسیاری گذاشت و در نهایت به دلیل همسو نبودن با نگاه مدیریت شبکه تمام آن زحمات از بین برود.
این فیلمنامهنویس در ادامه یادآور شد: بخشی از عدم استقبال از فیلمنامههای اقتباسی هم برمیگردد به تنبلی نویسندگان ما و آشنا نبودن با ادبیات داستانی و پایین بودن سطح مطالعه میان فیلمنامهنویسان. ضمن اینکه نگاههای متکثر در مدیریت تلویزیون و نگاههای سلیقهای در خلق یک اثر باعث میشود نویسندگان نتوانند تکلیف مشخصی نسبت به نگارش یک فیلمنامه داشته باشند. مثلا من سریال نرگس را اگر بخواهم امروز بنویسم به هیچ عنوان امکان ساختش را نمیدهند. یا سریال فاصلهها و خاک سرخ را با شرایط امروز مدیریت صداوسیما نمیتوان نوشت و ساخت. متاسفانه سیستم مدیریتی برخلاف جریان جامعه که هر روز بازتر و نگرش بهتری به جامعه دارد؛ بستهتر و سختگیرانهتر نگاه میکند و کار را برای فیلمسازان و نویسندگان سختتر میکند.
وی در پایان با اشاره به ضعف در تولید به واسطه نبودن بودجه مناسب گفت: در نوشتن فیلمنامه گاهی ضرریات تولید و امکانات را باید طوری سنجید که بتوان تمامی آن چیزی که نوشته شده است را به تصویر کشید. خاطرم هست در سریالی قرار بود در یک تصادف دو ماشین آتش بگیرند که تهیهکننده به من گفت پول آتش زدن دو ماشین را ندارم و امکان خلق این تصویر وجود ندارد. این موضوع هم برمیگردد به اینکه تولیدات تصویری ما مشتری خارجی ندارد و تمام آثار مصرف داخلی دارد. اگر در سینمای آمریکا «گیم آو ترونز» ساخته میشود بازار هدف آن متجاوز از ۲۰۰ کشور است اما ما چنین صنعت پولسازی را برای عرصه سریالسازی خود تصور نکردیم. تلویزیون ایران فقیر است و امکان ساخت آثار پرخرج را ندارد. الان دستور آمده که نویسندهها دیگر لوکیشن خارج را در سریالهایشان ننویسند چون پول تصویربرداری در کشورهای خارجی را نداریم. در رمان و ادبیات ما هم کمتر شاهد خلق فضاهای فانتزی هستیم. برخلاف ادبیات جهان که شاهد خلق رمانهایی مانند هری پاتر و ارباب حلقهها هستیم، چنین خلاقیتی در نویسندگان ایرانی نیست و کمتر به سمت خلق چنین داستانهایی میروند.