جستجو
رویداد ایران > خبرها > فتح دماوند با دو پاي مصنوعي

فتح دماوند با دو پاي مصنوعي

گفت‌و‌گو با کوهنوردی که به کمک مرکز توانبخشی هلال احمر سرپا شد و حالا در فکر صعود به اورست است

 براي يك كوهنورد حرفه‌اي كه علاوه بر ايستادن بر بام قلل مرتفع ایران، عضو تيم‌ملي اميد كوهنوري كشور است و تجربه فتح قله‌هاي مرتفع خارجي را هم در کارنامه دارد، از دست دادن هر دوپا تلخ‌ترين اتفاق ممكن است. سجاد سالاروند ٣٦ ساله كه از كودكي با كوهپيمايي و كوهنوردي خو گرفته و از مربيان اين رشته ورزشي محسوب مي‌شود، با از دست دادن پاهايش هم نااميد نشد. او در ميان شگفتي هم‌نوردان و پزشكان معالجش تنها ٢ ماه پس از دريافت پروتز از مركز جامع توانبخشي جمعيت هلال‌احمر، با دوپاي مصنوعي يكبار ديگر روي قله ايستاد. ركوردها را يكي پس از ديگري شكست، دماوند را از سخت‌ترين مسير صعودش فتح كرد و اميدوار است روزي با امدادگران كوهستان هلال‌احمر نيز همراه شود. در ادامه با اين كوهنورد با انگيزه كه اين روزهاي هواي ايستادن بر بام جهان را با دو پاي مصنوعي‌اش در سر دارد، گفت‌وگو كرده‌ايم.

از آن حادثه بگوييد. اتفاقي كه باعث شد هر دوپايتان را از دست بدهید.
نيمه‌شب نخستين روز فروردين ماه ١٣٩٥ بود. با خودوري شخصي‌ام از كرج به تهران مي‌آمدم. خودروي ديگري كه سرعت زيادي داشت پس از تصادف، خودرو من را منحرف كرد و در نتيجه با سرعت زياد به گاردريل‌هاي كنار بزرگراه برخورد كردم. در اثر اين برخورد، گاردريل وارد خودرو شد و در همان لحظه اول هر دو پايم را قطع كرد. آن شب تنها بودم و تا رسيدن خودروهاي امدادي همين ورزش كوهنوردي بود كه به كمك من آمد تا زنده بمانم و آرزوهايم را دنبال كنم.
چطور كوهنوردي به كمك‌تان آمد؟
شب عيد نوروز بود و ترافيك بزرگراه كرج‌ـ تهران هم سنگين. به همين دليل خودروهاي امدادي یک ساعت پس از حادثه به محل تصادف رسيدند. خوشبختانه هوشياري‌ام را از دست نداده بودم و پاي چپم را كه از زانو قطع شده بود با كمربند و پاي راستم را هم با كش باربندي كه يكي از رانندگان به من داد، بستم. سپس پاهايم را به سمت بالا گرفتم تا از خونريزي جلوگيري شود. به‌عنوان يك مربي كوهنوردي، دوره‌هاي پزشكي كوهستان را گذرانده بودم و مي‌دانستم كه وقتي رگ‌هاي شرياني قطع مي‌شود اولين كار جلوگيري از خونريزي است.
به‌عنوان يك كوهنورد حرفه‌اي چگونه با اين موضوع كنار آمديد؟
تنها ٢٤ ساعت برايم طول كشيد. پس از عمل جراحي وقتي در بخش بستري شدم، تصميم گرفتم دوباره سراغ ورزش و كوهنوردي بروم. آنجا بود كه يكي از دوستانم مركز ساخت پروتز هلال‌احمر را به من معرفي كرد. ٦ ماه بعد هم براي ساخت پروتز به مركز جامع توانبخشي رفتم و همان اول كار گفتم مي‌خواهم با پروتزهايي كه برايم مي‌سازيد چند روز بعد به كوه بروم.
واکنش آنها چه بود؟
هنوز زخم پاهايم كاملاخوب نشده بود و آنها هم گفتند بايد تا التيام كامل زخم‌ها صبر كنم. اما با كمك كاركنان مركز ساخت پروتز تنها ٧٢ ساعت بعد از دريافت پاهاي مصنوعي توانستم بايستم و راه بروم كه براي خود آنها هم شگفت‌انگيز بود.
اما موفقيت‌ها و ركوردهاي جالب شما از همين‌جا شروع مي‌شود. از اولين صعود با پاهاي مصنوعي بگوييد.
كاركنان مركز پروتز گفته بودند ٨ ماه طول مي‌كشد تا بتوانم به‌صورت معمولي راه بروم و در بهترين حالت به يك كوهپيمايي ساده فكر كنم. اما تنها ٢ ماه بعد از دريافت پروتز به ارتفاعات دارآباد، توچال و كلكچال صعود كردم. ١٥ ماه بعد از تصادف بود كه در مدت زمان يك و نيم روز توانستم از جبهه جنوبي قله دماوند را فتح كنم. اين زمان صعود براي كوهنوردان حرفه‌اي است كه با سلامت جسمي كامل اقدام به فتح قله مي‌كنند و من توانسته بودم در همين مدت زمان و درست مثل روزهاي قبل از تصادف يكبار ديگر روي بام ايران بايستم.
  و اين صعود يك ركورد محسوب مي‌شود؟
بله. اكنون من نخستين ايراني هستم كه با دو پاي مصنوعي به قله دماوند صعود كرده است.
صعود با اين شرايط جديد و ايستادن روي قله دماوند آن هم فقط ١٥ ماه پس از آن تصادف چه حسي داشت؟
آن قدم‌هاي آخر نزديك قله، اشك شوق مي‌ريختم. يك نگاهم به پاهايم بود و يك نگاهم به نوك قله. تمام مسير خدايي را شكر مي‌كردم كه پا گرفت اما به رفتنم پا نداد. آن لحظات قدردان زحمات تمام كاركنان هلال‌احمر بودم كه من را براي رسيدن به اين هدف ياري كردند.
ركوردها و صعودهاي ديگري هم با اين پروتزها ثبت كرده‌ايد؟
بله. پيش از تصادف، به ديواره‌هاي مختلفي مانند علم كوه، بيستون و... صعود كرده بودم اما پس از قطع شدن پاهايم اولين ايراني شدم كه با دو پاي مصنوعي به ديواره بيستون از مسير‌هايروس صعود مي‌كند. همچنين يكبار ديگر هم با موفقيت قله دماوند را از جبهه شمالي كه سخت‌ترين مسير صعود به قله است در همان مدت زمان يك و نيم روز فتح كردم و جالب‌تر اينكه با وجود كمبود اكسيژن در آن ارتفاع و مشكلات عروقي كه افراد قطع عضو دارند، شب را هم پا به پاي ديگر كوهنوردان روي قله خوابيدم.
  هدف‌هاي ديگري هم در كوهنوردي داريد؟
بله. دو هدف مهم دارم. نخست صعود به بام جهان و فتح قله اورست است كه البته براي اين كار به حمايت اسپانسرها دارم. تا امروز تنها دو كوهنورد معلول در جهان توانسته‌اند با دو پاي مصنوعي روي قله اورست بايستند و اگر اين هدفم محقق شود من به‌عنوان يك ايراني و به نمايندگي از معلولان و جانبازان كشورم سومين نفر در جهان خواهم بود كه موفق به انجام اين كار مي‌شود.
شنیده‌ام یکی از آرزوهایتان پوشیدن لباس سرخ داوطلبی است؟
پيش از تصادف و در مسير صعود به قله‌هاي داخلي به‌ويژه در صعود به دماوند بارها با امدادگران و كوهنوردان هلال‌احمر روبه‌رو شدم كه براي امدادرساني به تيم‌ها و يا افراد دچار حادثه صعود مي‌كردند. همان موقع يكي از اهدافم اين بود كه يك روز من هم عضو داوطلب هلال‌احمر شوم و در عمليات‌هاي امداد و نجات كوهستان حضور داشته باشم. اما اكنون كه اين اتفاق برايم افتاده هنوز هم نااميد نيستم و مي‌دانم كه با همين دو پاي مصنوعي هم توانايي امداد و نجات در كوهستان را دارم.
اين آرزو با توجه به وضعيت‌تان چقدر عملي است؟
من همين حالا هم توانايي جابه‌جايي و امدادرساني به مصدومان و كمك به كوهنوردان را دارم. شبي كه روي قله دماوند خوابيديم با درست كردن نوشيدني گرم و قرار دادن بطري آب گرم در كيسه خواب همنورداني كه مشكل هم هوايي داشتند، ماساژ و بررسي مستمر شرايط فيزيكي و... كمك حال آنها بودم. در تمام صعودها همه تجهيزات فني و كوله پشتي ٣٠‌كيلوگرمي را هم خودم به تنهايي و بدون كمك حمل مي‌كنم. اعتقاد دارم وقتي معلولان وقتی  ببينند فردي مانند من كه از ناحيه دو پا قطع عضو است، علاوه بر صعود به قله‌ها و ديواره‌هاي مرتفع در عمليات‌هاي امداد و نجات هلال‌احمر هم نقش دارد، انگيزه مضاعفي براي بازگشت به زندگي و كسب موفقيت پيدا مي‌كنند.

برچسب ها
نسخه اصل مطلب