طالع بد یک سوپراستار ایرانی در دایره مینا
بعضیها انگار قرار نیست آب خوش از گلویشان پایین برود. انگار با مصیبت زاده شدهاند و وجودشان با ناکامی و بدطالعی سرشته شده. کسانی که تا میخواهند نفسی به آرامش بکشند سایه شوم مصایب را همیشه نفسبهنفس و پابهپاشان حس میکنند. کسانی مثل سعید کنگرانی؛ که روزگار –حداقل به ظاهر- هیچگاه با او خوب تا نکرد.
همین چند روز پیش بود که با اشاره به خبر حضور این بازیگر در سریال رقص روی شیشه در همین صفحه نوشتیم که کنگرانی که یکبار دیگر بعد از ١٤ سال آغازی دوباره را در حرفه نمایش تجربه میکند، با آگاهی نسبت به اینکه دیگر فرصتی برای از دستدادن و مجالی برای شروعی دیگر ندارد، با اشتیاق، انرژی و انگیزهای بیشتر از همیشه پا در این کار گذاشته. نقل همکارانش در این سریال نیز جز این نبود و صحبتها بیشتر در این مورد بود که سعید کنگرانی دوباره جوان شده.اما...
بعضیها انگار قرار نیست آب خوش از گلویشان پایین برود. مثل سعید کنگرانی که دیروز درگذشت.
کتاب راهنمای موفقیت!
سعید کنگرانی کارنامه قطوری ندارد. تعداد فیلمهای کارنامهاش شاید از انگشتان دو دست فراتر نرود. اما همین آثار کمشمار تقریبا تکتک جزو بهترینهای تاریخ سینما و تلویزیون ایران هستند. فیلمها و سریالهایی چون رضا موتوری، دایره مینا، سرایدار و در امتداد شب و البته سریالی چون داییجان ناپلئون که با هر متر و معیاری جزو آثار برگزیده تاریخ این مرز و بوم به شمار میآیند.
تجسم ناکامی
سعید کنگرانی مظهر ناکامی بود. تجسم مطلق ناکامی در لحظهای که بهنظر میآید کامروا شدهای. جلوه باختن در آخرین لحظه پیش از برد. گل خوردن در دقیقه ٩٤ وقتی دیگر فرصتی برای جبران هم نیست.
آغاز درخشان کارنامه کنگرانی با رضا موتوری، دایره مینا، سرایدار، در امتداد شب و داییجان ناپلئون هیچگاه نتوانست به نقطه اوج برسدو زمانی که نوبت موفقیتش فرا رسید بهیکباره همهچیز را از دست داد.
بعد از آن چند فیلم باپرستیژ اولیه سریال داییجان ناپلئون و فیلم در امتداد شب توانستند برای سعید کنگرانی شهرت و درآمدی رویایی به ارمغان آورند. اما وقتی انقلاب شد، شاید سعید کنگرانی به این فکر میکرد که کاش در سینمای پیش از انقلاب چهره نشده بود تا میتوانست از خوان سینمای نوپای بعد از انقلاب سهمی داشته باشد. اما او در امتداد شب را بازی کرده بود. فیلمی که نامش انگار ترجمانی بود بر وضعوحال سعید کنگرانی. این نخستین ناکامی کنگرانی بود در روزگاری که موفقیت برایش نزدیکتر از حد تصور بود.
بعد از انقلاب این بازیگر کوشید با حضور در فیلمهایی چون پرواز در قفس و فصل خون به حضورش در سینما ادامه دهد. اما وقتی فیلم گرداب علیرغم تهیهکنندگی بنیاد مستضعفان توقیف شد، عمر حضور کنگرانی در سینمای انقلاب نیز سر آمد. این دومین ناکامی او در متن سینما بود. اتفاقی که با ممنوعیت چهره او آغاز شد و بعد از چندسال متوالی بازخواست از سوی نهادهای گوناگون در نهایت در سال ٦٧ به مهاجرتی حدودا دو دههای انجامید.
دوری سعید کنگرانی حدود ٢٠سال بعد با فیلم ازدواج به سبک ایرانی سرآمد. فیلمی آبرومند که البته کنگرانی در آن چندان دیده نشد. این دوباره یک دوری ١٤ساله دیگر را نیز برای او موجب شد.
اینبار کنگرانی برای موفقیت آمده بود. برای حضور در کنار ستارگان رقص روی شیشه. او که روند ناکامیهایش باعث شده بود موقعیتهای خوبی چون بازی در فیلم مادر علی حاتمی و فرزند صبح را از دست دهد، اینبار آمده بود تا مسیری را که در موقعیتهای گوناگونی با انقطاع مواجه شده بود، تا انتها ادامه دهد. راستش ابزارش را هم داشت. سعید کنگرانی هم هنوز حداقل برای سینمادوستانی که سنوسالی ازشان گذشته و از سینمای پیش از انقلاب خاطره دارند، نامی خاطرهانگیز بهشمار میآمد و هم اینکه بهنظر میآمد با مصاحبهای که یکی دو سال پیش کرده و در آن سینمای پیش از انقلاب را به نقد کشیده بود، دل مدیران و مسئولان را نرم کرده و اینبار دیگر میتواند بدون مانع و رادعی در سینمای ایران ترکتازی کند. اما...
بعضیها انگار با مصیبت زاده شدهاند و وجودشان با ناکامی و بدطالعی سرشته شده. کسانی مثل سعید کنگرانی که در زمانی که موفقیت دوباره در دسترسش بود، درگذشت. بههمین راحتی...
کنگرانی اخیرا در تئاتری به نام نیرنگ اورنگ نیز در تماشاخانه سنگلج به روی صحنه رفته بود.
ظاهرا مصاحبه تندوتیز کنگرانی بهرغم اینکه دل مدیران را نرم کرده بود، دل خیلی از همکارانش را شکسته بود. این را از برخوردهای همکارانش در مواجهه با خبر مرگ این بازیگر میگویم. همکارانش که بزرگانی چون بهمن فرمانآرا، داریوش مهرجویی و حتی حسن فتحی را شامل میشوند که به هر بهانه از سخن گفتن درباره سعید کنگرانی طفره رفتند.
کنگرانی که هر زمان موفقیت را در دسترس دید، همچون یک ماهی لغزنده آن را رهیده یافت، این بدطالعی را در زمان مرگ نیز به چشم دید. بازیگری که همهمان تصاویری خاطرهانگیز از تاریخ سینمایمان را به او مدیونیم، اما با انتخابی که در سالهای آخر کرد و درخشش در صفحات روزنامههای جریانی خاص را به جان خرید، به فرجامی آموزنده رسید.
تکرار تاریخ
آیا اگر تاریخ تکرار میشد، سعید کنگرانی دوباره آن سخنانش را در گفتوگو با پیام فضلینژاد تکرار میکرد؟ صحبتهایی که حتی هنرمندی چون آربی آوانسیان و فیلمی محترم چون چشمه را هم بینصیب نگذاشته و به فساد سازمانیافته متهم کرده بود. مثل کلیت سینما و جامعهای که برای هر کسی هم اگر بد باشند، بیشک برای سعید کنگرانی بد نکرده بودند و او را به مقام سوپراستاری رسانده بودند.