امداد به امدادگران پس از حادثه!
درجه امدادي و نوع فعاليت: ايثار و عضو تيم واكنش سريع استرس
قبل از عمليات شرايط كاري را دشوار ميكند
ميلاد پيران ٢٨ ساله سابقه فعاليت: ١١سال
فعاليتهاي تيم واكنش سريع فراتر از تمام بخشهاي هلالاحمر است. هر روز نگران هستيم با يك اتفاق ناگوار روبهرو شويم. اين استرس شرايطكاري را دشوار ميكند و باعث ميشود ذهنمان هميشه درگير موضوعات منفي باشد. البته به اين وضع عادت كردهايم و با تكنيكهاي مختلف كنترلش ميكنيم. اما بايد اعتراف كرد امدادگران حتي در شرايط خوب هم وضع مساعدي ندارند. چون هميشه يك نگراني همراهمان است. ٢سال پيش اعلام كردند بچه ٦سالهاي در كوهستان گم شده است. بلافاصله خودمان را به محل موردنظر رسانديم. همه اعضاي خانواده بيتاب بودند. آنقدر حالشان نامساعد بود كه حتي نميتوانستند اطلاع دقيقي درباره فرزندشان بدهند. با همان اطلاعات ناقص عمليات را شروع كرديم. ١٦ساعت در سختترين شرايط جستوجو ميكرديم. لابه لاي صخرهها و مسير رودخانه وجب به وجب محدوده را گشتيم. تمام اين مدت نگراني و استرس رهايمان نميكرد. اما به لطف خدا بچه را در حالي كه گريه ميكرد لاي صخرهاي پيدا كرديم. بعد از زلزله كرمانشاه با ديدن تمام آن لحظهها سر كارمان برگشتيم. بعد از عملياتهاي بزرگي مثل كرمانشاه بهتر است براي امدادگران برنامههاي تفريحي گذاشته شود تا كمي از بار دشواريها و فشار رواني كاسته شود. وقتي يك امدادگر بعد از يك مأموريت سخت همراه با خانواده يك مسافرت چند روزه برود حال خوشي پيدا ميكند و مسلماً تأثير مثبتي در كارش ميگذارد. البته تمام امدادگران بايد تحت نظر مشاور باشند تا صدمه به زندگيشان وارد نشود. مسئولان بايد در اين رابطه برنامهريزي خاصي انجام دهند و آن را بخشي از الزامات كار امدادگري در هلالاحمر مدنظر داشته باشند.
درجه امدادي و نوع فعاليت: ايثار و عضو تيم امداد كوهستان
امدادگران را در هضم حوادث تنها نگذاریم
توحيد مرامي ٣٤ساله سابقه فعاليت: ١٢سال
زمانی دشواری كار امدادگري دوچندان میشود كه نميتوانيم كسي را نجات دهيم. به نظرم اين تلخیها و شيرينیها هستند كه به كار امدادگري معنا ميدهد. واقعیتش را بخواهید نميتوانم هيچكدام از عملياتهايم را فراموش كنم. چون حس ميكنم در تمام آنها با همه وجود حضور داشتهام و لحظهای دست از تلاش برنداشتهام. به همين دليل هم بعد از عمليات انرژي زيادي را از دست ميدهم. درست است كه بعضي روزها در چند عمليات حضور داريم اما ذرهاي دركاري كه بايد انجام شود كم نميگذاريم. تلخترين حادثهاي كه در طول اين سالها با آن روبهرو شدم عمليات نجات يك عروس و داماد بود. بعد از اينكه حادثه اعلام شد بلافاصله خودمان را به محله حادثه رسانديم. ماشين عروس به درهای سقوط كرده بود و تعدادي از اقوام آنان در حال امدادرساني خودسرانه بودند. آنها فكر ميكردند خودشان ميتوانند عروس و داماد را نجات دهند. به همين دليل دير اعلام كرده بودند و كار از كار گذشته بود. خيلي تلاش كرديم اما متأسفانه جان آن عروس و داماد از دست رفت. شب غمانگیزی بود. خانواده آنها بيقراري ميكردند. حال هيچكدام از بچههاي عمليات هم خوش نبود. از آن به بعد هر وقت ماشين عروس ميبينم ياد آن حادثه ميافتم. بحث آثار رواني براي امدادگران هلالاحمر موضوع مهمی است كه بايد به آن توجه ویژه كرد. برخی از حوادث در زندگي امدادگران اختلال ايجاد ميكند و تداوم آن شرايط را برای کار امدادگری دشوار ميكند. البته امدادگران بايد خودشان روانشناس خودشان باشند و اينگونه مسائل را در وجودشان حل كنند. اما از طرف مسئولان نيز بايد در اين باره بررسيهاي كارشناسي انجام شود. موضوع رسيدگي به سلامت روان بايد در روندكاري امدادگران قرار گيرد. بهطوري كه امدادگران بعد از اتمام شيفت با روانشناس صحبت كنند و قبل از خروج از محل خدمت مسائلي را كه ذهنشان با آن درگير شده است، حل كنند. اين روش بايد بهصورت اجباري براي همه امدادگران انجام شود.
درجه امدادي و نوع فعاليت: ايثار و عضو تيم امداد جاده
مسئولان برنامهريزي کنند
بابك توحيدي ٣٧ساله سابقه فعاليت:١٦سال
تلاش کردهایم كار امدادگري را با عشق گره بزنیم تا با هيچ ضربهاي نشكند. خدمت به مردم حس خوشايندي را براي ما ايجاد ميكند كه با هيچ چيزي قابل مقايسه نيست. اما بالاخره همه ما انسان هستيم و عواطفي داريم كه با مواجهه با آسيبها صدمه ميبيند. به عنوان مثال حادثهاي ٦سال پيش در روز پدر رخ داد که خاطرهاش همچنان برایم آزاردهنده است. مه همه محدوده لاهرود را فرا گرفته بود بهطوري كه چشم چشم را نميديد. تصادف يك دستگاه سمند با يك كاميون اعلام شد. با حداكثر سرعت خودمان را به محل حادثه رسانديم. صحنه بسيار دلخراشي بود. هر سه سرنشين جانشان را از دست داده بودند. سر پدر خانواده از تنش جدا شده بود. وقتي در حال جابهجايي فوتشدگان بوديم مدام صداي پيامك و زنگ تلفن ميآمد. وقتي تلفن را جواب دادم فردي كه آن طرف خط بود گفت: «معلوم است كجاييد؟ بابا منتظر است.» گفتم: «من امدادگر هلالاحمر هستم.» همين كه خواستم ماجرا را برايش توضيح دهم گوشي را به يك مرد داد كه از صدايش مشخص بود سن و سالي دارد. براي يك لحظه زبانمبند آمده بود. نميدانستم چه بگويم. ولي آن بنده خدا نگران بود و بايد با او صحبت ميكردم. در آن سرما تا ماجرا را برايش توضيح دهم تمام بدنم خيس عرق شده بود. با اينكه سالها از اين ماجرا گذشته هنوز وقتي روز پدر ميشود یاد آن روز میافتم و حتي بعضي وقتها آن صحنه تلخ مثل كابوسي از مقابل چشمانم ميگذرد. توجه به سلامت روان امدادگران خيلي مهم است. چون حوادث ناگوار مثل زخمی کهنه در روح امدادگران باقي ميماند. متأسفانه درگيريهاي زندگي فرصتي براي برطرف كردن اين مشکلات فراهم نميكند. اكثر مواقع خود امدادگران براي بالا بردن يا فراموش كردن موضوعات تلخ با هم شوخي ميكنند. اگر مسئولان درباره سلامت روان برنامهريزي منظمي براي امدادگران انجام دهند ميتوانند از آسيبهاي ذهني آنها جلوگيري كنند.
درجه امدادي و نوع فعاليت: ايثار و عضو تيم واکنش سریع
حضور يك روانشناس در پايگاههاي امدادي ضروری است
محمدجواد عبديان ٢٨ساله سابقه فعاليت:٨سال
تعصب به كار نخستين ركن فعالیت در هلالاحمر است؛ ويژگي كه از عشق و خدمت صادقانه نشأت ميگيرد و حاصلش لبخند دلنشين رضايتمندي مردم آسيب ديده است. عمليات نجات جدا از صحنههاي دلخراش، رويدادهاي دلنشيني از جنس محبت و يكدلي هم دارد. اما اتفاقات ناگوار اثري روي ذهن ميگذارد كه با هيچ چيز نميتوان آن را پاك كرد. اصلاً دوست ندارم با اين حرفم بگويم كار امدادگري سخت است. بلكه ميخواهم جنبهاي منفی از كارمان را بازگو کنم كه ميتوان به راحتي آن را برطرف كرد. البته توان ذهني و جسمي امدادگران حتي براي بزرگترين حوادث هم آماده است. نگرشي كه براي آن در اين راه وارد شديم فراتر از آن چيزي است كه ميتوان تصور كرد. انسان دوستي و خدمت به بشر هدفي است كه همه ما برايش تلاش ميكنيم. مسلماً اينكه انسانها در شرايط عادي باشند نياز به امدادرساني و كمك ندارد. هنر كار ما آنجاست كه در سختترين شرايط روزنه اميد را در دلها باز کنیم. اما به هر حال مواجهه با اين صحنهها آسيبها و تأثيرات منفي دارد كه اين موضوع لزوم توجه به سلامت روان امدادگران را ضروري ميكند. هميشه وقتي در عملياتي موفق به نجات جان كسي نميشدم خودم را سرزنش ميكردم. يكبار بعد از يك عمليات سخت وقتي يكي از امدادگران كه روانشناس هم بود حال و روز مرا ديد گفت: «وسعت و اهميت كار تو آنقدر است كه بايد در برابر تمام مسائل صبورانه برخورد كني. همه ما با عشق پا به اين راه گذاشتهايم. پس به اميد نجات انسانها بايد حالت خوب باشد. بايد بداني همه چيز دست ما نيست و خدايي آن بالاست كه تقدير را مشخص ميكند.» اين حرفها خيلي روی من تأثيرگذار بود اما با اين حال هيچوقت حادثه تصادف كودكي را كه مادرش همچون پروانه بيتاب او بود فراموش نميكنم. نميتوانم فراموش كنم كه يك بيدقتي راننده اتوبوس جان تعدادي از انسانها را گرفت. اينها را نميتوانم فراموش كنم ولي سعي ميكنم هميشه در كنار مردم باشم. البته هيچوقت افرادي را كه نجات دادهايم و با دست گل و شيريني از ما تشكر كردهاند فراموش نميكنم. حضور روانشناس در پايگاههاي جادهاي لازم است و حضور امدادگری با این مهارت باعث تكميل كادر پايگاه ميشود و ميتوان از تخصص او براي خدمت به حادثهديدگان هم استفاده كرد. پيشنهادم اين است كه از دانشجويان توانمند اين رشته استفاده شود. البته اين پیشنهاد نيازمند بررسي دقيق و تحلیل نقاط قوت و ضعف آن است.