نقد فیلم سقوط (Drop)؛ بُکُش تا کشته نشی!
تریلر یا ژانر تعلیق که زیرژانر سینمای جنایی بهحساب میآید، همیشه مورد قبول مخاطب بوده است. فیلمهایی که از هیجان و اضطراب بهعنوان سوخت برای ایجاد کشش در بیننده استفاده میکنند. تریلرها معمولا با ژانرهای دیگر تلفیق میشوند تا به خود عمق بهتری ببخشند. تریلرها را میتوان در همه جا یافت از آثار کمدی گرفته تا جنایی، سیاسی و علمیتخیلی. حتی درامها نیز میتوانند از خصوصیات این ژانر استفاده کنند و به داستان خود تعلیقی ظریف و جذاب ببخشند. تریلرها طبق ویژگیهای خودشان تعریف میشوند، المانهایی که شاید هماکنون شبیه یک کلیشه بهچشم بیایند، بههمین دلیل است که فیلمسازان امروزی سعی دارند تا برای ساخت فیلمشان به یک ترکیب ژانری برسند.
فیلم سقوط یا Drop هم یک تریلر است. یک تریلر عاشقانه و روانشناختی که البته سینمای ملودرام و روانشناسانه در آن کمتر به چشم میآید. این فیلم بیشتر روی خصوصیات ژانر تریلر تمرکز دارد تا اینکه بیاید و داستان عاشقانهاش را بسط دهد. فیلم سقوط سعی دارد که اثری بینقص باشد، فیلمی که بلندپروازی میکند اما نمیتواند همهی آنچه که در سطرهای فیلمنامه دارد را بهدرستی اجرا کند. سقوط اثری است که بیشتر روی شانههای بازیگر اصلیاش سوار است تا اینکه به فیلمنامه و کشمکشهای دراماتیکی متکی باشد.
در ادامه داستان فیلم لو میرود
در این فیلم همه چیز خیلی تخت پیش میرود و ویولت قهرمان قصه تلاش خاصی برای رفع نیازهای دراماتیکیاش انجام نمیدهد
یکی دیگر از دلایلی که تعلیق خودش را نشان نمیدهد، تک لوکیشن بودن اثر است. فیلمهای تک لوکیشنی روی لبهی تیغ راه میروند. درست است که بسیاری از این فیلمها، فیلمساز و تهیهکننده را در صرفهجویی بودجه همراهی میکنند اما اگر کارگردان نتواند داستاناش را در این تک لوکیشن بهدرستی بچیند فیلم شکست خواهد خورد. در فیلمهایی با یک لوکیشن، محدودیت مکان باعث میشود که کارگردان آزادی عمل چندانی نداشته باشد و عناصر زیر دستاش محدود شوند. در این شرایط او مجبور است که شخصیتاش را در یک مکان محدود بچرخاند. درواقع تک لوکیشنها داستانهای کمی دارند و نمیتوان برایشان چندان پیرنگسازی کرد.
این فیلم نیز دقیقا دچار همین مشکل شده است. برای قهرمان قصه در این محیط داستان زیادی وجود ندارد و همین اتفاق باعث میشود تعلیق بهطرز چشمگیری اثرگذاری خودش را از دست بدهد ویولت به جز رفتن به سرویس بهداشتی و بار کار زیادی از دستش برنمیآید همهی اینها کنشهای کمرنگی هستند که باعث خفه شدن تعلیق خواهند شد. همیشه ضدقهرمانهای قدرتمند، قهرمانهایی قدرتمند میسازند، اگر شخصیت اصلی داستان در اینجا تخت و منفعل است مقصر ضدقهرمانهایی هستند که او را تنها با چند پیام و تصویر تهدید میکنند. درواقع هم ضدقهرمانها و هم قهرمانان فیلم همهشان بویی از کنشهای دراماتیک نبردهاند. آنها یک گوشه سر جایشان نشستهاند و تنها گهگداری واکنشی از خود نشان میدهند.
شخصیت اصلی قصه مسیر تبدیل قربانی به قهرمان را از نظر دراماتیکی بهخوبی طی نمیکند اتفاقی که باعث شده فیلمنامه از نظر ساختاربندی کم بیاورد
ویولت نیاز دارد که در بخشهایی از فیلم با خودش بجنگد، با ضعفهایش، گذشتهاش و تروماهایش. او باید گاهی تسلیم شود و گاهی نیز به دنبال رفع نقطه ضعفهایش باشد. اما در عوض هیچ جنگی در این میان شکل نمیگیرد و آنچه که در ذهن فیلمساز است به نقطهی نمایش نمیرسد. این فیلم در سطح ایدهی ابتداییاش، قهرمانی دارد که از خشونت خانگی رنج برده و آدم ضعیفی است. حالا همین آدم قرار است تبدیل به یک قهرمان شجاعی شود که هم فرزندش را نجات میدهد و هم از تنها شاهد یک پروندهی سیاسی محافظت میکند. خب البته که چنین چیزی درنیامده است و ما عملا چنین قهرمانی را در فیلم نمیبینیم.
مشکل دیگر این فیلم نحوهی گرهگشایی آن است. ویولت خیلی راحت ضدقهرمان را پیدا میکند و باهاش روی یک میز مینشیند. او بهسرعت با کسی که در حال تهدید کردناش است وارد بحث و گفتگو میشود و همه چیز بدون تعلیق عمیقی به نقطهی پایان میرسد. از همه بدتر اینکه مردی که تمام سعیاش را کرده تا مو لای درز نقشهاش نرود به یکباره عصبی میشود و روی همه اسلحه میکشد. او که تا این لحظه از دوربینها میترسید چه شد که به یکباره جلوی این همه آدم دست به کاری بهشدت خطرناک زد و نقشهاش را خراب کرد؟ میتوانست آنجا را ترک کند و بهدنبال پادزهر و یا دارویی برای خودش باشد. با این تفاسیر فیلم سقوط، اثری ماندگار نیست با اینکه آمار تماشای بالایی داشته است.
منبع: خبرآنلاین
منبع: faradeed-244887