جستجو
رویداد ایران > رویداد > ورزشی > یک مسئولیت تاریخی بر دوش مترجم کی‌روش/دیاسپوراها چطور وارد تیم‌ملی ایران شدند؟

یک مسئولیت تاریخی بر دوش مترجم کی‌روش/دیاسپوراها چطور وارد تیم‌ملی ایران شدند؟

آرین قاسمی مترجم کارلوس کی‌روش مقدمه‌ای از یک کتاب را نگارش کرده است.

ایمان گودرزی؛ در فوتبال ایران، نام آرین قاسمی بیشتر از آن‌که در تیتر رسانه‌ها دیده شده باشد، در قلب اتفاقات مهم سال‌های اخیر جریان داشته است. او بیش از یکدهه مترجم، دستیار فرهنگی و پل ارتباطی میان تیم ملی ایران و سرمربی پرتغالی‌اش، کارلوس کی‌روش بود؛ مردی که ساختار و ذهنیت فوتبال ایران را متحول کرد. اما نقش قاسمی فراتر از ترجمه کلمات بود؛ او واسطه‌ای بود میان زبان‌ها، فرهنگ‌ها، هویت‌ها و نسل‌ها. کسی که از نزدیک شکل‌گیری پدیده‌ی بازیکنان دورگه و دیاسپورا در تیم ملی را لمس کرد و آن را نه فقط به چشم یک روند فنی، بلکه به عنوان یک جریان انسانی و فرهنگی نگریست.

وقتی جواد رستم‌زاده پروژه‌ی نگارش کتاب دیاسپورا؛آوازهای سرزمین پدری در جام جهانی را آغاز کرد، شاید کمتر کسی به اندازه‌ی قاسمی صلاحیت نوشتن مقدمه‌ی آن را داشت. کسی که نه‌ فقط روایتگر، بلکه بخشی از روایت بود. او در مقدمه‌ای احساسی و پر از تجربه‌های زیسته، از بازیکنانی گفت که با دو هویت رشد کردند، در غربت بالیدند و با پیراهن تیم ملی ایران اشک ریختند. از نگاه جهانی کی‌روش گفت که چگونه با شجاعت، دروازه‌های تیم ملی را به روی فرزندان دوردست وطن گشود، و از فرهنگی نو در فوتبال ایران سخن گفت که در آن تعلق، نظم، و اعتماد به نفس، هم‌پایه تکنیک و تاکتیک ایستادند.

در این گفت‌وگو، با آرین قاسمی نه فقط درباره‌ی کارلوس کی‌روش، نه فقط درباره‌ی دیاسپوراها، که درباره‌ی مفهومی عمیق‌تر حرف زدیم. پیوندهای ناپیدا اما پابرجای میان انسان و سرزمین؛ حتی وقتی هزاران کیلومتر میان‌شان فاصله افتاده باشد. این مصاحبه، در ادامه همان صدایی‌ست که در مقدمه‌ی کتاب شنیده‌ایم؛صدایی از درون، صادق، تجربه‌شده و گاه حتی اشک‌آلود.

* در کتاب "دیاسپورا؛ آوازهای سرزمین پدری در جام جهانی"، شما مقدمه‌ای نوشته‌اید درباره نقش کلیدی کارلوس کی‌روش در دعوت از بازیکنان دو رگه و ایرانیان مقیم خارج. بیایید از خودتان شروع کنیم. شما چرا برگشتید؟

برای من، بازگشت به ایران تنها یک تصمیم حرفه‌ای یاجغرافیایی نبود؛ بلکه یک انتخاب عاطفی، انسانی و ریشه‌دار بود. پدرم در ایران زندگی می‌کرد، و همین موضوع قلبم را همیشه به سوی وطن می‌کشاند.خانه‌ی پدری، برایم چیزی فراتر از یک عنصر معماری بود؛ نماد پیوندی بود میان گذشته و حال، میان کودک درون من و مردی که امروز هستم.  خانه پدر جاییست که در آن آرامش را در صدا و نگاه پدر می یافتم. عشق به وطن، عشقی عمیق و ناگسستنی است که حتی اگر هزاران کیلومتر دور باشی، باز هم تو را به آغوش خود می‌خواند.

*چه شد که مترجم کی‌روش شدید؟

من از ۲۵ سالگی وارد کادر تیم ملی شدم و به بیش از ده سال، افتخار همکاری نزدیک با کارلوس کی‌روش را داشتم. این فقط یک شغل نبود. واقعاً شبیه یک سفر آموزشی و انسانی بود. کی‌روش صرفاً یک مربی فوتبال نبود؛ او معلمی بود که به ما انضباط، جنگندگی، تفکر استراتژیک و ایمان تا لحظه آخر را یاد داد.

*و امروز، وقتی به آن دوران نگاه می‌کنید...

با غرور نگاه می‌کنم. ما فقط به جام جهانی نرفتیم، بلکه یک تعریف تازه از «تیم ملی» ساختیم؛ تیمی که فقط از داخل مرز نمی‌آید، بلکه از دل خاطرات، مهاجرت، و حس بازگشت شکل می‌گیرد. و فکر می‌کنم کتاب دیاسپورا بهترین سندی است که می‌تواند این نگاه تازه را ثبت و منتقل کند.

* درباره فلسفه‌اش زیاد شنیده‌ایم؛ اما شما از نزدیک شاهدش بودید. نقطه تمایز او برای شما چه بود؟

باور به جنگندگی تا لحظه آخر. کی‌روش همیشه می‌گفت: «بازی تا زمانی که سوت پایان نزده، تموم نشده.» این فقط یک شعار نبود. در جلسات فنی،روانشناسی، تمرینات، حتی در لحظات شکست، این روحیه را تزریق می‌کرد. برای او فقط برد مهم نبود، شخصیت بازیکن هم مهم بود؛ اینکه چه‌طور با چالش‌ها برخورد می‌کند، چه‌طور در سخت‌ترین شرایط می‌جنگد.

251 251

منبع: khabaronline-2072072

برچسب ها
نسخه اصل مطلب