مرد به صورت همسرش سیلی زد؛ زن هم با چاقو او را کشت
شامگاه دوشنبه ۱۶ شهریور ساعت از ۱۰ گذشته بود که صدای تلفن اورژانس به صدا درآمد. زن جوانی گریان و وحشتزده درخواست کمک کرد و گفت همسرم با چاقو زخمی شده خون زیادی از بدنش میرود هرچه سریعتر خودتان را به اینجا برسانید.
به گزارش ایران؛دقایقی بعد مأموران اورژانس وارد خانه مرد ۴۰ ساله شدند، نخستین بررسیها نشان میداد وی بر اثر اصابت چاقو به قلبش مجروح شده است. بلافاصله وی به بیمارستان منتقل شد، اما بر اثر شدت خونریزی جان باخت. بدین ترتیب موضوع به مأموران کلانتری ۱۹۰ مجیدیه اعلام شد.
در حالی که مأموران هنوز از علت این حادثه اطلاعی نداشتند، به تحقیق از همسر وی و همسایهها پرداختند. نخستین بررسیها نشان میداد ساعتی قبل از این حادثه صدای دعوا و درگیری زوج جوان در خانه شنیده شده بود؛ بنابراین احتمال ارتکاب قتل از سوی زن جوان قوت گرفت.
شکیلا که شوکه و وحشتزده بود در بازجوییها به قتل شوهرش اعتراف کرد و گفت: من همسر دوم بابک بودم. او چند سال قبل همسر اولش را طلاق داده بود و حدود ۲ سال قبل با من که از همسایههایشان بودم ازدواج کرد. بابک و همسر اولش بچهدار نمیشدند و سر همین موضوع اختلاف داشتند تا اینکه مدتی بعد یک نوزاد پسر را به فرزندی گرفتند، با این حال زندگیشان به سامان نرسید و طلاق گرفتند. الان پسرشان ۷ ساله شده و بعد از جدایی با مادرش زندگی میکند.
زن جوان با گریه ادامه داد: مدتی بود که بابک اصرار داشت پسرخواندهاش را نزد خودش بیاورد و با ما زندگی کند، اما من از این موضوع ناراحت بودم و راضی به این کار نمیشدم. شب حادثه، داخل آشپزخانه در حال آماده کردن غذا بودم که بابک به آشپزخانه آمد و دوباره موضوع بچه را و اینکه باید با ما زندگی کند، پیش کشید خیلی عصبانی شدم و با پرخاش جواب منفی دادم.
اما او وقتی مخالفت مرا دید، ناگهان با عصبانیت سیلی محکمی به گوشم زد. من که از این برخورد بابک شوکه شده بودم و انتظار چنین برخوردی را نداشتم، یک لحظه چنان عصبانی شدم که انگار خون به مغزم نرسید و با چاقویی که در دست داشتم، ضربهای به قلب همسرم زدم. بابک ناگهان روی زمین افتاد و زمانی که خون را دیدم به خودم آمدم و متوجه شدم چه اشتباه بزرگی مرتکب شدهام.جیغ کشیدم و از همسایهها کمک خواستم. حتی خودم با اورژانس تماس گرفتم و به همراه همسرم به بیمارستان رفتم، فکر نمیکردم یک لحظه عصبانیت چنین فاجعهای رقم بزند.
زن جوان به اتهام مباشرت در قتل روانه اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت شد. بازپرس مرادی از شعبه دوم دادسرای امور جنایی تهران، دستور انتقال زن جوان به پزشکی قانونی برای بررسی صحت روانی متهم را صادر کرد.
در حالی که مأموران هنوز از علت این حادثه اطلاعی نداشتند، به تحقیق از همسر وی و همسایهها پرداختند. نخستین بررسیها نشان میداد ساعتی قبل از این حادثه صدای دعوا و درگیری زوج جوان در خانه شنیده شده بود؛ بنابراین احتمال ارتکاب قتل از سوی زن جوان قوت گرفت.
شکیلا که شوکه و وحشتزده بود در بازجوییها به قتل شوهرش اعتراف کرد و گفت: من همسر دوم بابک بودم. او چند سال قبل همسر اولش را طلاق داده بود و حدود ۲ سال قبل با من که از همسایههایشان بودم ازدواج کرد. بابک و همسر اولش بچهدار نمیشدند و سر همین موضوع اختلاف داشتند تا اینکه مدتی بعد یک نوزاد پسر را به فرزندی گرفتند، با این حال زندگیشان به سامان نرسید و طلاق گرفتند. الان پسرشان ۷ ساله شده و بعد از جدایی با مادرش زندگی میکند.
زن جوان با گریه ادامه داد: مدتی بود که بابک اصرار داشت پسرخواندهاش را نزد خودش بیاورد و با ما زندگی کند، اما من از این موضوع ناراحت بودم و راضی به این کار نمیشدم. شب حادثه، داخل آشپزخانه در حال آماده کردن غذا بودم که بابک به آشپزخانه آمد و دوباره موضوع بچه را و اینکه باید با ما زندگی کند، پیش کشید خیلی عصبانی شدم و با پرخاش جواب منفی دادم.
اما او وقتی مخالفت مرا دید، ناگهان با عصبانیت سیلی محکمی به گوشم زد. من که از این برخورد بابک شوکه شده بودم و انتظار چنین برخوردی را نداشتم، یک لحظه چنان عصبانی شدم که انگار خون به مغزم نرسید و با چاقویی که در دست داشتم، ضربهای به قلب همسرم زدم. بابک ناگهان روی زمین افتاد و زمانی که خون را دیدم به خودم آمدم و متوجه شدم چه اشتباه بزرگی مرتکب شدهام.جیغ کشیدم و از همسایهها کمک خواستم. حتی خودم با اورژانس تماس گرفتم و به همراه همسرم به بیمارستان رفتم، فکر نمیکردم یک لحظه عصبانیت چنین فاجعهای رقم بزند.
زن جوان به اتهام مباشرت در قتل روانه اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت شد. بازپرس مرادی از شعبه دوم دادسرای امور جنایی تهران، دستور انتقال زن جوان به پزشکی قانونی برای بررسی صحت روانی متهم را صادر کرد.