داستان جنگ «تروآ»؛ انسانهایی که میجنگیدند و خدایانی که تصمیم میگرفتند
فرادید| بر اساس شعر حماسی و افسانهای هومر، جنگ تروآ یکی از مخربترین جنگهای تاریخ یونان بود که تمام ایالتهای یونانی در آن شرکت کردند و ده سال شهر برج و بارودار تروآ در آسیای صغیر را محاصره کردند. اما منشأ این جنگ چه بود؟ بنا به روایت هومر، جنگ زمانی آغاز شد که شاهزاده جوان تروآ، پاریس، ملکه زیبای اسپارتا به نام هلن را ربود.
به گزارش فرادید، کار او فقط توهین شخصی به همسر هلن یعنی منلائوس نبود، بلکه شکستن قوانین مهماننوازی نیز به شمار میرفت. اما آیا این عشق بود که او را به چنین جنایتی سوق داد یا هوس؟ یا شاید پاریس فقط ابزاری برای عملی کردن اراده خدایان بود؟
تروآها چه کردند که یونانیان را خشمگین کرد؟
داوری پاریس، منسوب به نقاش سوئینگ، حدود ۵۴۰–۵۳۰ ق. م.
آنچه یونانیان نمیدانستند این بود که خدایان در این امر دخالت کردهاند. در واقع الهه آفرودیت که نگران جان پاریس بود او را از میدان نبرد به قصر منتقل کرد. سپس زئوس جلسهای در کوه المپ تشکیل داد تا تصمیم بگیرد آیا جنگ طبق توافق پایان یابد یا خیر. اما هرا، دشمن تروآییها، خواهان ادامه جنگ بود. در ازای این خواسته، زئوس توافق کرد اگر روزی خواست، شهر مورد علاقه هرا را نابود کند. او آتنا را فرستاد تا تروا را تحریک به نقض جنگ تن به تن کند. آتنا در قالب لاودوکوس، پانداروس را فریب داد تا به منلائوس حمله کند و جنگ از نو شعلهور شد.
مجسمه زئوس در معبد المپیا، طراحی آلفرد چارلز کنراد، ۱۹۱۳–۱۹۱۴ م.
اما در نهایت، بزرگترین مسئول آغاز جنگ تروآ، خود زئوس بود. اراده او مطلق بود. او هم داور سرنوشت و هم عامل تحقق آن بود. در آغاز ایلیاد آمده که تمام آنچه در داستان به وقوع پیوسته بنا به اراده زئوس بوده است:
بخوان، ای الهه از خشم ویرانگر آشیل، فرزند پلهئوس؛ خشمی که رنجی بیپایان بر آخاییان افکند و روان پاک پهلوانان بیشمار را به ژرفای هادس فرستاد، تنهاشان را طعمهی سگان و مرغان ساخت و خواست زئوس را به تمامی به انجام رساند. (ایلیاد، کتاب ۱، بندهای ۱–۵)
در این حماسه بهروشنی پیداست زئوس از پیش مقدر کرده بود تروآ نابود شود و هیچیک از اعمال انسانها نه در سپاه یونان و نه در جانب تروآ نمیتوانست سرنوشت را تغییر دهد. سرنوشت تروآ از دیرباز رقم خورده بود، چهبسا حتی پیش از آنکه پاریس قانون مقدس مهماننوازی را زیر پا گذارد. یونانیان بر این باور بودند که خدایان در این نبرد پشتیبان ایشانند و آگاممنون و منلائوس هر دو تردید نداشتند که زئوس، تروآ را بهخاطر بیاعتنایی آشکار پاریس به قانون مقدس مهماننوازی مجازات خواهد کرد. با این حال، خود زئوس هیچگاه نشان نداد از این ماجرا اندکی هم آزرده باشد. زئوس بارها از عشق عمیقش به تروآ و مردمش سخن گفت.
هنگام نبرد تنبهتن میان منلائوس و پاریس، زئوس پذیرفت که یونانیان پیروز شدهاند و چنان مینمود که آماده است جنگ را پایان دهد و به پاریس اجازه دهد بیآنکه تاوان نقض قانون مهماننوازی را بدهد، بگریزد. اما سپس، به هرا و آتنا اجازه داد پیمان صلح را که خود زئوس باید پاسدار و نگاهبان آن میبود، بشکنند.
لِکتیخوس با نقوش قرمز که منلائوس را در حال تعقیب هلن نشان میدهد، آتیکا، حدود سالهای ۴۵۰ تا ۴۴۰ پیش از میلاد.
طبق روایت هرودوت، مورخ قرن پنجم ق. م، پس از ربودن هلن، بادهای شدید پاریس را به جای تروآ به مصر بردند. برخی از همراهانش از او رویگردان شدند و به معبد هرکول پناه برده و به کاهنان گفتند پاریس چه کرده است. فرعون مصر، پروتئوس، هلن و گنجینه را ضبط کرد و قول داد تا زمانی که منلائوس برسد، از آنها محافظت کند.
اما یونانیان هرگز به مصر نرفتند. آنها مستقیم به تروآ حمله کردند و خواستار بازگرداندن هلن و گنجینه شدند. تروآییها توضیح دادند هیچکدام در شهر نیستند و در مصر هستند. ولی یونانیان حرفشان را باور نکردند و به شهر حمله کردند.
در متون کشفشده از پادشاهی هیتی، نامههایی بین شاه هیتی و شاهی به نام «آخییَوا» (که پژوهشگران آن را همان آکاییها یا یونانیان میدانند) وجود دارد. در این نامهها به شهری به نام ویلوشا اشاره شده که بیشتر محققان آن را همان تروآ میدانند.
در قرن سیزدهم ق. م، ویلوشا مورد حمله یک دزد دریایی به نام پیامارادو قرار گرفت که با پادشاه آخییَوا در ارتباط بود. شاه هیتی از پادشاه آخییَوا خواست تا جلوی این دزد را بگیرد. این ماجرا لزوماً با داستان هومر تطابق کامل ندارد، ولی نشان میدهد در آن دوره واقعاً درگیریهایی میان یونانیان و تروآییها رخ داده است.
پلاک برجستهای از یک شخصیت ریشدار که عصایی در دست دارد، متعلق به نوشتههای هیروگلیف هیتیها، حدود هزاره اول پیش از میلاد.
در ایلیاد، شخصیتها از ماجرای عروسی تتیس و پلهئوس بیخبرند. حتی پاریس و هلن هم آن را یاد نمیکنند. از نگاه فانیان، تنها دزدیده شدن هلن آغازگر جنگ بود. یونانیان باور داشتند خدایان با آنها هستند، ولی نمیتوانستند درک کنند انگیزههای واقعی خدایان چیست. بارها و بارها، خدایان برخلاف ارزشهایی که انسانها به آنها نسبت میدادند، رفتار میکردند. پاریس مسئول عملش بود، اما تنها ابزار اجرای خواست زئوس بود. زئوس بود که جنگ تروآ را طراحی کرد، تتیس را به پلهئوس داد و پاریس را برای داوری میان الههها برگزید. پس اگرچه پاریس گناهکار بود، اما تنها مجری اراده زئوس بهشمار میرفت.
مترجم: زهرا ذوالقدر
منبع: faradeed-242497