تصاویر؛ 10 فیلم بسیار بد از بهترین کارگردانان تاریخ سینما
فرادید| درخشانترین نامها هم در تاریخ سینما بینقص نیستند. حتی غولهایی مثل فرانسیس فورد کوپولا، استیون اسپیلبرگ و جیمز کامرون که با آثارشان نسلها را تحت تأثیر قرار دادهاند. اما در کارنامهی پرزرق و برقشان فیلمهایی دارند که خودشان هم شاید ترجیح میدادند هرگز ساخته نمیشدند. گاهی این اشتباهها در آغاز راه و زیر سایهی استودیوها رخ میدهند، گاهی نیز در اوج شهرت و با تصمیمهایی عجیب.
به گزارش فرادید؛ اینجا از شاهکارهایی مثل اینک آخرالزمان، بیگانه و نجات سرباز رایان حرف نمیزنیم، بلکه به سراغ همان فیلمهایی رفتهایم که تماشایشان حتی برای طرفداران دوآتشهی سازندگانشان هم دشوار است. در اینجا نگاهی میکنیم به ۱۰ اشتباه بزرگ از کارگردانانی بزرگ که ثابت میکنند حتی بهترینها هم گاهی میلغزند.
1. قلبهای تصادفی- سیدنی پولاک (Random Hearts 1999)
نمیتوان به طور عادلانه جیمز کامرون را به خاطر آشفتگی وحشتناک فیلم «پیرانا 2: تخمریزی» که در سال 1982 منتشر شد، سرزنش کرد. این اولین فیلم سینمایی او بود. بودجه آن بسیار کم بود. او هیچ نقشی در نوشتن فیلمنامه احمقانه آن نداشت. از همه مهمتر، او کسی نبود که تصمیمات نهایی را میگرفت. در واقع تهیهکننده ایتالیایی، اویدیو جی بر همه تصمیمات نظارت داشت و تنها به دلیل مسائل قراردادی نام کامرون به عنوان کارگردان ذکر شد.
کامرون همچنین نقشی در تدوین نهایی فیلم نداشت. اما او در تمام مدت فیلمبرداری حضور داشت و به عنوان تنها کارگردان این فیلم در نظر گرفته شد، بنابراین ما این فیلم را هم در کارنامه او به حساب میآوریم. او پس از این فیلم، با یک فیلم کوچک به نام «ترمیناتور» وارد عرصه شد. او در این پروژه مسئولیت کامل داشت و توانست توانایی خود را به نمایش بگذارد.
3. سیاره میمونها- تیم برتون (Planet of the Apes Tim Burton 2001)
بعد از موفقیت فیلم «ویل هانتینگ نابغه»، گاس ون سنت میتوانست هر فیلمی که میخواست را کارگردانی کند. در این مرحله هیچکس نمیتوانست به او نه بگوید. اما به دلایلی که هنوز برای بسیاری غیرقابل درک است، او این فرصت گرانبها در هالیوود را صرف ساخت یک بازسازی دقیقاً تکبهتک از فیلم کلاسیک ترسناک آلفرد هیچکاک، «روانی» کرد که در آن وینس وان در نقش نورمن بیتس بازی میکند.
منظور ما از «تکبهتک» به معنای دقیقترین و وفادارترین بازسازی ممکن است. او هر زاویه دوربین و دیالوگ از این فیلم ترسناک 1960 را به دقیقترین شکل ممکن بازسازی کرد. واقعاً نمیتوان درک کرد چرا او فکر میکرد که چنین بازسازیای مورد توجه واقع شود. نسخه اصلی فیلم هنوز موجود است و بینقص است. شما میتوانید نقاشی «گلهای آفتابگردان» وینسنت ون گوگ را برای سرگرمی رنگآمیزی کنید، اما هیچ موزه هنری آن را به نمایش نخواهد گذاشت.
5. ایندیانا جونز و قلمرو جمجمه بلورین- استیون اسپیلبرگ(Indiana Jones and the Kingdom of the Crystal Skull 2008)
دوره موفق دهه 70 فرانسیس فورد کاپولا با فیلمهای «پدرخوانده»، «مکالمه» و «پدرخوانده ۲» احتمالاً بزرگترین دوره او در تاریخ هالیوود است. اما اوضاع در دهه 80 و 90 به دلیل رسواییهای پر سروصدای فیلمهایی مانند «باشگاه پنبه» و «پدرخوانده ۳» به شدت تغییر کرد.
تا سال 1996، کاپولا به کارگردانی پروژههای کارمزدی مانند «جک» روی آورده بود. در این فیلم رابین ویلیامز نقش کودکی را ایفا میکند که بدنش چهار برابر سرعت طبیعی رشد میکند. این ایده برای یک درام جدی خوب است، اما در واقع این فیلم یک کمدی است.
او با دوستان مدرسهایاش درگیریهایی مربوط به بمب آبی دارد، برای آنها فیلمهای مستهجن میخرد و منتظر روزی است که به طور غمانگیزی جوان بمیرد. فیلم با هفت سال آینده به پایان میرسد، جایی که جک مسنتر سخنرانی فارغالتحصیلی میدهد و به وضوح در آستانه مرگ است.
این فیلم یک موفقیت متوسط در گیشه داشت، اما منتقدان آن را مورد انتقاد شدید قرار دادند. با گذر زمان، این فیلم به وضوح بدتر شده است، بهویژه از آنجا که بیل کازبی در نقش معلم جک بازی میکند.
7. نشان عقاب- جان فورد (The Wings of Eagles 1857)
در سال ۱۹۵۵، آلیک گینیس در کمدی سیاه فوقالعادهای به نام «قاتلین پیرزن» بازی کرد که داستان یک دزدی قطار پیچیدهای است که توسط یک زن سالخورده به هم میخورد.
در سال ۲۰۰۴، این فیلم توسط برادران کوئن با بازی تام هنکس در نقش اصلی بازسازی شد. با آن که برادران کوئن در نوشتن فیلمهای خود بسیار ماهر هستند، اما این بازسازی تنها یک کپی بیهدف است که داستان آن از لندن به میسیسیپی منتقل شده و به جای دزدی قطار، آنها یک کشتی رودخانهای را میدزدند. همچنین برادران کوئن در یک اشتباه حیاتی، فراموش کردند که فیلم را خندهدار کنند.
9. بیگانه3- دیوید فینچر (Alien 3 1992)
ریدلی اسکات زمانی در بهترین حالت خود قرار دارد که تصمیم میگیرد پروژهای بزرگ و جاهطلبانه را به تصویر بکشد؛ چه یک فیلم ترسناک درباره یک موجود فضایی قاتل در یک سفینه (Alien)، چه حماسهای تاریخی درباره یک جنگجوی رومی (Gladiator)، یا اثری علمیتخیلی و پادآرمانشهری درباره شکارچی اندرویدها (Blade Runner).
اما در سال ۲۰۰۶، او به طرز عجیبی سطح توقع را پایین آورد و با راسل کرو ، ستاره فیلم «گلادیاتور»، برای یک کمدی رمانتیک همکاری کرد. داستان درباره یک بانکدار سرمایهگذاری بریتانیایی است که ملکی در فرانسه را از عمویش به ارث میبرد و تصمیم میگیرد آن را بازسازی کند.
نتیجه فیلمی به طرزی باورنکردنی کسلکننده و بیرمق از نظر طنز است. استفن هولدن در نقدی برای نیویورک تایمز نوشت: «یک سال خوب مانند تورق یک بروشور براق برای تعطیلات لوکسی است که هرگز توان مالیاش را ندارید، در حالی که یک فروشنده پرمدعا (آقای کرو) که خیال میکند آدم باکلاسی است، شما را تحت فشار میگذارد تا هر چه زودتر برای این سفر تصمیم بگیرید. توصیه من این است: فریب این تبلیغ را نخورید.»
منبع: faradeed-242316