جستجو
رویداد ایران > رویداد > اجتماعی > سارقان زورگیر باعث نابودی اطلاعات شرکت دانش‌بنیان پزشکی شدند

سارقان زورگیر باعث نابودی اطلاعات شرکت دانش‌بنیان پزشکی شدند

سارقان زورگیر حین سرقت از یک پزشک، حافظه جانبی را که حاوی اطلاعات محرمانه یک شرکت دانش‌بنیان در زمینه پزشکی بود، سرقت کردند و از بین بردند.

سارقان زورگیر حین سرقت از یک پزشک، حافظه جانبی را که حاوی اطلاعات محرمانه یک شرکت دانش‌بنیان در زمینه پزشکی بود، سرقت کردند و از بین بردند.

به گزارش اعتمادآنلاین، متهمان هنگام سرقت، پیشنهادهایی را که پزشک میانسال داد نپذیرفتند و با وارد کردن ضربات سنگینی بر بدن او و شکستن دستانش، گوشی او را که حاوی اطلاعات بسیار محرمانه شرکت پزشکی دانش‌بنیان بود، سرقت کردند و حالا از سرنوشت حافظه جانبی‌ای که این اطلاعات روی آن بود، خبری نیست.

یک سال پیش، سرقت‌های پراکنده‌ای در شهر تهران اتفاق می‌افتاد و شهروندان نیز گزارش‌هایی را مطرح می‌کردند، تا اینکه تیرماه سال گذشته، دکتر میانسالی به پلیس مراجعه کرد و گفت سرقت بزرگی از او رخ داده است. سارقان تلفن همراه این شاکی را دزدیده بودند و یکی از سیم‌کارت‌های روی گوشی که آلمانی بود، همچنان فعال بود.

با ردیابی‌هایی که از کشور آلمان انجام گرفت، اعضای باند سرقت شناسایی و بازداشت شدند. همچنین سایر شکات این باند نیز شناسایی شدند.

با تکمیل تحقیقات از شش عضو این باند، کیفرخواست علیه آنها صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه ۱۳ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.

در جلسه رسیدگی که امروز برگزار شد، ابتدا شکات یک به یک در جایگاه قرار گرفتند.

اولین شاکی مردی بود که تلفن همراه او را از ماشینش سرقت کرده بودند. او گفت: من در خیابان بودم که تلفنم زنگ خورد. همین‌طور که صحبت می‌کردم، در ماشین را باز کردم و سوار شدم. تلفن را روی صندلی گذاشتم و بعد هم خودم نشستم. در همین حین سارقان در را از سمت شاگرد باز کردند و تلفن را برداشتند و فرار کردند. آنها سوار موتور بودند ولی من صورت پرهام، متهم اصلی پرونده، را دیدم. مهرداد هم روی گردنش تتو داشت که او هم در دادگاه نشسته است.

سپس دختر جوانی شکایت خود را مطرح کرد. او گفت: من در آریاشهر نزدیک محل کارم بودم که دو موتورسوار خیابان را خلاف آمدند، روی من قمه کشیدند و تلفنم را گرفتند.

سپس شاکی دیگر در جایگاه قرار گرفت. او گفت: من و دوستم سوار موتور بودیم. دو موتورسوار به موتور ما کوبیدند. آنها می‌خواستند درگیری صوری راه بیندازند. سعی کردیم از دست‌شان فرار کنیم اما قمه کشیدند. آنها تلفنم را گرفتند و سه میلیون تومان هم از من پول گرفتند. وادارم کردند که پول را به حساب‌شان بریزم.

در ادامه، پسر جوان دیگری در جایگاه قرار گرفت. او گفت: من و دو دوستم در ایستگاه اتوبوس بودیم که پرهام و دوستش به ما نزدیک شدند. آنها به من گفتند، چرا به ما فحش دادی؟ جواب دادم اصلاً شما را نمی‌شناسم. با قمه به کتف من کوبیدند و گفتند گوشی‌هایتان را بدهید. آنها گوشی من و یکی دیگر از دوستانم را گرفتند. دوست دیگرم گوشی‌اش آیفون بود، به همین خاطر آن را وسط چمن‌ها پرت کرد و دیگر نتوانستند پیدا کنند و فرار کردند.

در ادامه مردی که پسر ۱۵ ساله‌اش مورد سرقت قرار گرفته بود در جایگاه قرار گرفت. او گفت: من برای پسرم گوشی خریده بودم. به مغازه‌ام آمد و گوشی را گرفت. در راه خانه، سارقان به او حمله کردند و با تهدید چاقو گوشی را از او گرفتند.

سپس شاکی دیگر در جایگاه قرار گرفت. او گفت: من شب‌هنگام داشتم از خانه دوستم به خانه خودم می‌رفتم. این دزدان با موتور راهم را سد کردند و قمه را روی شاهرگم گذاشتند و گوشی و پول و هر چه را داشتم، بردند. اینها من را به بیماری اضطراب مبتلا کردند و تحت درمان هستم. آنها کاری کردند که من در جیبم یک چاقو گذاشته‌ام و هر کسی به من نزدیک شود، می‌زنم.

در ادامه، مردی که صاحب یک شرکت دانش‌بنیان پزشکی است، شکایت خود را مطرح کرد. او گفت: من در خیابان می‌رفتم که دزدها به من حمله کردند. پرهام و دوستش بودند. آنها راهم را بستند و قمه کشیدند. گفتم هر چه بخواهید می‌دهم. ساعتم ده‌ها میلیون ارزش دارد. پول هم زیاد دارم. کارت بانکی را بگیرید یا شماره کارت بدهید، خودم به شما پول می‌دهم اما گوشی را نمی‌دهم. گفتم روی این گوشی اطلاعات مهم مربوط به کارم ذخیره است. پرهام به من چند ضربه زد. قصدش تهدید بود. نمی‌خواست بکشد، با قمه به پایم و دستم ضربه زد اما دوستش میثم من را روی میله‌ها کوبید، طوری که بازویم شکست و دیگر نتوانستم مقاومت کنم. آنها ساعت و گوشی را از من گرفتند و رفتند. خیلی وضعم بد بود. به بیمارستان رفتم و بعد هم به پلیس گزارش دادم. پلیس گفت تا ۴۸ ساعت امکان ردیابی دارد اما من گفتم گوشی آیفون مدل خاصی است و می‌توان تا دو هفته هم ردیابی کرد، به هر حال امکانش نبود در ایران ردیابی کنند. من یک سیم‌کارت آلمانی هم روی آن گوشی داشتم. از دوستان در آلمان کمک گرفتم و موقعیت مکانی دزدها را پیدا کردیم و به پلیس ایران گفتیم. به پلیس ایران توضیح دادم اطلاعاتی که روی گوشی دارم، مربوط به یک پروژه دانش‌بنیان است که مساله بسیار مهمی را در کشور حل می‌کند.

این شاکی گفت: من پزشک هستم و بیش از ۲۵ سال است که کار دانش‌بنیان در زمینه تجهیزات پزشکی می‌کنم. اطلاعاتی داشتیم که بسیار مهم بود. من سال‌هاست تجهیزات پزشکی را دانش‌بنیان ارائه می‌دهم. هاردی روی گوشی من بود که همه اطلاعات یک مساله بسیار مهم را جمع‌آوری کرده و روی آن کار می‌کردم و به همین دلیل با خود حمل می‌کردم. اطلاعاتی که روی آن هارد بود می‌توانست پزشکی کشور را به طور غیرقابل باوری متحول کند. وقتی دزدها دستگیر شدند، گفتم هیچ چیز نمی‌خواهم، فقط هارد را به من بدهید. حالا هم به شما می‌گویم، فقط هارد را می‌خواهم. از دستگاه قضایی خواهش می‌کنم هارد را به من برگرداند. این هارد را یک فرد فوق حرفه‌ای از گوشی بیرون آورده است. من در شرکتم مهندس امنیت دارم، وقتی گوشی‌ای را که از دزدها پس گرفته بودم به آنها دادم، گفتند باز کردن بدون ضربه و درآوردن هارد فقط از شرکت اپل برمی‌آمد. این دزد فوق حرفه‌ای است. یکی از متهمان به نام میثم، سارق فوق حرفه‌ای است. او می‌گوید هارد را دور انداخته ولی دروغ می‌گوید. آنها حتی با من تماس گرفتند تا گوشی را برگردانند ولی بعد پشیمان شدند. من قول دادم اگر پرهام دیپلمش را بگیرد، خودم هزینه تحصیل دانشگاهش را بدهم. ما وظیفه داریم این کارها را بکنیم. من دارم برای این مردم کار می‌کنم. این پسر هم بچه من است. من نمی‌خواهم سخت بگیرم، فقط هارد را می‌خواهم.

سپس پرهام در جایگاه قرار گرفت. او گفت: من از ۱۰ سالگی کار می‌کنم و از روزی ۸۰ هزار تومان تا چند میلیون تومان درآمد داشتم. نمی‌خواستم دزدی کنم و آن روزی که دزدی کردم، قرص خورده بودم. اشتباه کردم. من قبول دارم گوشی آقای دکتر را سرقت کردیم. من گوشی را به میثم دادم. هاردش را درآورد، بعد هم داد به سعید که مال‌خر بود. من بجز این مورد، اتهام دیگری را قبول ندارم.

او در پاسخ به این سوال که درباره سرقت‌های دیگر چه می‌گوید، گفت: قبول ندارم. من فقط سرقت آیفون را قبول دارم. گوشی‌هایی که می‌گویند سرقت شده، ارزشی ندارد.

در این هنگام، دختر جوان که در آریاشهر مورد سرقت قرار گرفته بود، گفت: من برای پول درآوردن کار می‌کنم و زحمت می‌کشم. هر هزار تومانی که به دست می‌آورم ارزش دارد. شما دزدی می‌کنید و می‌گویید گوشی‌های ۱۰ میلیونی که ارزش ندارد.

سپس سایر متهمان در جایگاه قرار گرفتند. آنها هم اتهام سرقت را قبول نکردند. جوانی که به عنوان مال‌خر به دادگاه آمده بود هم گفت: من کاری نکردم. وقتی فهمیدم گوشی آیفون دزدی است، می‌خواستم پس بدهم اما ترسیدم. من در جریان سرقت‌ها نبودم.

در پایان، هیات قضات شعبه ۱۳ برای تصمیم‌گیری وارد شور شدند.

 

 

منبع: etemadonline-711700

برچسب ها
نسخه اصل مطلب