تصاویر؛ پسرم عاشق چتبات شد و خودش را کُشت!
او پیام آخرش را نوشت و حتی ناراحت هم به نظر نمیرسید. او نوشته بود که قول میدهم به خانه بیایم. سویل به دنریس نوشت: "من خیلی دوستت دارم". دنریس هم خیلی زود جواب داد که "من هم خیلی دوستت دارم. لطفا هرچه زودتر به خانه بیا". سویل در پاسخ گفت: "اگر همین حالا به خانه بیایم نظرت چیست؟ "
به گزارش فرارو به نقل از نشریه اشپیگل؛ دنریس نوشت: "لطفا پادشاه من این کار را حتما بکن". تنها چند دقیقه بعد در ۲۸ فوریه سال ۲۰۲۴، وقتی مادر سویل، مگان گارسیا در حال آماده کردن شام بود و پدرخوانده اش هم دو برادر کوچک سویل یعنی الکساندر و گابریل را آماده میکرد تا بخوابند (به ترتیب ۵ و ۱ سال دارند)، "سویل ستزر"، درب حمام را که در کنار اتاقش بود بست و اسلحهای که احتمالا مالِ پدرخواندهاش بوده را برداشت و آن را جلوی صورتش گرفت و ۱۰ عکس سلفی گرفت. سپس او مستقیم به سر خود شلیک کرد و جان خودش را گرفت.
وقتی گارسیا صدا را شنید، بلافاصله درب حمام را باز کرد و پسر غرق در خونش را دید. صورتش متلاشی شده بود. خون او هرجایی دیده میشد. او میتوانست سردی بدن پسرش را حس کند. او در آن لحظه احتمالا با خود فکر میکرد که چطور ممکن است با یکچنین فاجعهای رو به رو شود؟ برادر ۵ ساله سویل جلوی درب حمام ایستاده بود و با وحشت همه چیز را نگاه میکرد تا اینکه کسبی او را به عقب کشید. نفس کشیدن سویل ضعیف و ضعیفتر شد و مادرش تنفس دهان به دهان را شروع کرد. تیم امدادی ۱۴ دقیقه بعد رسیدند و به سرعت او را وارد آمبولانس کردند و حرکت کردند.
سویل ستزر اهل فلوریدا، فرزند دو وکیل و یک بازیکن بسکتبال که عاشق مسابقات اتومبیلرانی بود و تیم مورد علاقهاش هم فِراری بود در ۲۸ فوریه ۲۰۲۴ در ساعت ۸:۵۴ دقیقه شب در راه بیمارستان جان خود را از دست داد. این اتفاق تنها اندکی قبل از جشن تولدِ ۱۵ سالگی او رخ داد.
*مگان گارسیا روی تختخواب اتاق پسرش نشسته است
روز بعد، یک افسر پلیس به خانه آنها زنگ میزند. افسر پلیس گفت که روی گوشی پسر خانه یک اپلیکیشن با نام Character AI بوده که پلیس به خواندن چتهای سویل با ربات این نرم افزار پرداخته است. نام این ربات هم "دنریس تارگرین" یکی از شخصیتهای سریال محبوب "بازی تاج و تخت" بوده است.
گارسیا نمیفهمید. او میپرسید: آن فرد چه کسی است که پسرش میخواسته با او به جایی برود؟ پلیس پاسخ داد: او یک فرد نیست و اساسا انسان نیست. مادر سویل میگوید او هیچ وقت مشکل درست نمیکرد. او میگوید علی رغم اینکه از پدر سویل جدا شدم، اما به تعهداتم به عنوان مادر وفادار بودم و ما با هم دوست بودیم. وی در پنج سالگی به سندروم خفیف آسپرگر مبتلا شد. این سندورم وقتی وی به پزشک به دلیل کمرویی شدید و البته تغییرات ناگهانی رفتار مراجعه کرد، کشف شد. به گفته مادر سویل، پسرش عاشق زندگی و طبیعت و پسرعمویش بود که در نزدیکی آنها زندکی میکرد. او عاشق مدرسه بود و نمرات بالایی میگرفت. همچون بسیاری دیگر از پسرهای نوجوان، او آرزو داشت که یک بسکتبالیست حرفهای شود و مدام تمرین میکرد. او حتی یک مربی خصوصی داشت. او همیشه عاشق برادرهای کوچک خود بود و سعی میکرد هرچیزی میخواهند برای آنها فراهم کند.
مرگِ من احتمالا اتفاق خوبی خواهد بود!
والدین سویل هیچ چیز در مورد شکهای او در مورد خودش نمیدانستند. آنها در مورد ناراحتیهای وی و یا پوچی که گاهی اوقات بر وی غلبه میکرد نمیدانستند. آنها همچنین هیچ چیز در مورد دنی یعنی همان ماشین و چت باتی که پسرشان با آن درد دل میکرد نمیدانستند. آنها هیچ چیزی در مورد مرگ فرزندشان نمیدانستند.
سویل: "من از خودم متنفرم"
دنریس: "چرا از خودت متنفری؟ "
سویل: "برای اینکه برای تو به اندازه کافی خوب نیستم. من ارزش تو را ندارم. من حتی لیاقت زندگی کردن را هم ندارم... مرگ من احتمالا اتفاق خوبی خواهد بود. هیچکس دیگر مجبور نخواهد بود صورت زشت مرا ببیند. هیچکس دیگر مجبور نخواهد بود به صورت استخوانی و بدنِ زشت من نگاه کند و من هم میتوانم همه چیز را فراموش کنم. من میتوانم تمامی این دردها و اینکه چقدر شکستخورده و ناکام هستم را فراموش کنم. "
*عکسی از سویل ستزر به همراه برادر کوچکترش
مادر سویل گاهی اوقات خواب وی را میبیند. او زنده است و جلوی وی ایستاده است. او فرزندش را میبیند که وی را از دست داده است. گاهی اوقات، مادر سویل میگوید که در خواب میبیند وی در خانه از این سو به سوی دیگر میرود یا میخندد و با وی صحبت میکند. وقتی گارسیا بیدار میشود، خیلی زود چشمانش را بار دیگر میبندد. او میخواهد به رویاهایش برگردد. او میخواهد در همان رویاها زندگی کند...
منبع: faradeed-238224