جستجو
رویداد ایران > رویداد > مردم سیاستی را می‌پذیرند که مشکلات را حل کند

مردم سیاستی را می‌پذیرند که مشکلات را حل کند

تغییرات سیاسی و اجتماعی در جهان با سرعت و شتاب در حال شکل گیری و جامعه ایرانی نیز از این قاعده، تغییر و تحولات مستثنی نبوده و نخواهد بود. در این راستا جامعه سیاستی را از حاکمان مطالبه می‌کند که برای آنها آزادی، آگاهی، امنیت، رفاه و آسایش به دنبال داشته باشد. از این رو هر اندازه حکومت‌ها بتوانند در تحقق این مسائل کوشا باشند بهتر و بیشتر می‌توانند به مطالبات جامعه پاسخ دهند.

                  

                                                       

محمدرضا تاجیک نظریه‌پرداز و تئوریسن اصلاح‌طلب معتقد است: «باید اجازه بدهیم جامعه در یک مسیر طبیعی رشد سیاسی قرار بگیرد و یک مسیر رشد مدنی و بصیرت اجتماعی را طی کند و بدون افراط تفریط در امور سیاسی مشارکت داشته باشد. مردم دیگر از سیاستی با بیانات و گزاره‌های صرفا زیبا و آرمانی و انسانی عبور کرده‌اند. امروز سیاستی مورد قبول مردم قرار می‌گیرد که بتواند راه‌‌حل مشکلات روزمره جامعه را ارائه کند و برای همین شعار «زندگی روزمره؛ سیاست روزمره» را شاهد هستیم».

لزوم انتخاب آزادانه و آگاهانه

محمدرضا تاجیک در ارتباط با تقلیل امر سیاسی به امر مدیریتی و کارکرد آن در سیاست‌زدایی اظهار داشت: سیاست‌زدایی از سیاست خودش نوعی سیاست است. سیاست‌زدایی می‌خواهد جامعه به ما و آنها و خودی و غیرخودی (از منظر قدرت و دیگری) تبدیل نشود و به نوعی همه در یک کمپ و ذیل یک گفتمان و با یک زبان واحد و آمال و آرزوهای واحد قرار بگیرند. ایلنا نوشت، محمدرضا تاجیک گفت: این سیاست‌زدایی جامعه را به همان تعریف ابتدایی یک ملت؛ یک مردم که بارها در کتاب‌های درسی خوانده‌ایم، بازمی‌گرداند. تعریف جامعه یا ملت مردمی هستند با تاریخ، فرهنگ، زبان مشترک و تاریخ مشترک و سرنوشت مشترک. چنین سیاستی نمی‌خواهد یک منطقه فراغی را باقی بگذارد و یک فضایی را جا بگذارد که به اصطلاح نیروهای متفاوت در آن بازیگری داشته باشند. می‌خواهد تمام فضا را توسط خودش اشغال کند و همه جا حضور داشته باشد و اجازه ندهد نیروی دیگری و صدای دیگری و امکان دیگری و گفتمان دیگری به نقش‌آفرینی مشغول باشد. وی ادامه داد: با این تعریف از سیاست‌زدایی، دیربازی‌ است که چنین سیاستی در برنامه کار سیاست قرار گرفته است که شکل نوین و مدنی و فوق مدرنش را شاید ما در نئولیبرالیسم ببینیم. این فعال سیاسی ابراز داشت: سیاست توزیع امر محسوس است و اینکه ما چگونه می‌توانیم توسط گفتمان مسلطی که در عرصه فرهنگی؛ معرفتی و اعتقادی و هنری جامعه پیاده می‌شود و همه چیز انسان‌ها را به قاعده می‌کند یا به تعبیر فوکو به‌هنجار می‌کند، این امر محسوس را توزیع کنیم. حتی وقتی یک آلترنانیو توزیع این امر محسوس را بهم می‌ریزد به شکل دیگری آن را بازتولید می‌کند و اینجاست که سیاست شکل می‌گیرد و معنا پیدا می‌کند. اگر این امکان بازتوزیع وجود نداشته باشد و آلترناتیو دیگری فرصت بروز و ظهور پیدا نکند ما شاهد یک شرایط پلیسی خواهیم بود که در آن از دگراندیشی و دگربودگی و پورالیسم خبری نیست. تاجیک سیاست زمانی معنا دارد که دیگرانی هم وجود دارند که با تو وارد یک رابطه نافی و عدوی می‌شوند، رابطه‌ای که می‌توانند تو را نفی کنند و می‌توانند به عنوان آلترناتیو تو عمل کنند و بک بازی تکثرها و تفاوت‌ها را برپا کنند. اگر چنین بازی تفاوت‌ها و تکثرها نباشد سیاست هم از بین می‌رود و چیزی اتفاق می‌افتد که در صورت عدم وجود بازی تکثر و تفاوت در سیاست خلأ و جایش با پلیس پر می‌شود. وقتی هم که پلیس به میان آمد دیگر سیاستی در کار نیست.

نهادینه کردن هنجارهای قدرت

این استاد دانشگاه در خصوص سیاست‌زدایی در حوزه فرهنگ و تبدیل امر اجتماعی به امر خصوصی افزود: هنر، رسانه و سینما و موسیقی و تئاتر هم می‌توانند ابزار دست قدرت باشند و هم می‌توانند ابزار مقاومت شوند. وی در خصوص تمایز میان فرهنگ، ادبیات و هنر گفت: هنر، رسانه و سینما و موسیقی و تئاتر چهره‌ای پرومته‌ای دارند و مثل آب و آتش‌اند. تاجیک تصریح کرد: به تعبیر آلتوسر فرهنگ و هنر هم می‌توانند به صورت آپاراتوس قدرت عمل کنند و قدرت هم طبیعتا به این ابزار متوسل می‌شود و هم به تعبیر فرانکفورتی‌هایی مثل آدورنو و گادامر از این رهگذر وارد ذهنیت و روان انسان‌ها می‌شوند و سوژه منقاد ایجاد کنند و یا به تعبیری که فوکو به کار می‌برد به صورت دیسپوزیتیو عمل می‌کنند با نوعی آپاراتوس نرم که می‌تواند چشم انسان‌ها را بشوید تا جور دیگری ببیند و قدرت را پذیرا باشند و حتی از سوژه منقاد بودن قدرت لذت ببرند و رضامند باشند و اصلا خودشان بخواهند که یوغ قدرت بر گردنشان باشد و شبانکارگی و رابطه شبان و رمگی را بازتولید کنند.

همزیستی خرده‌فرهنگ‌ها

این استاد دانشگاه افزود: هنر می‌تواند رهایی‌بخش هم باشد. وقتی رانسیر صحبت از هنر و زیباشناسی و سیاست می‌کند از همین منظر وارد می‌شود. هنر در نزد او سیاست است، اما همانگونه سیاست توزیع و بازتوزیع امر محسوس می‌کند هنر هم می‌کند. پس بنابراین هنر می‌تواند در چهره مقاومت شکل بگیرد و حجاب را کنار بزند و به زبان‌های مختلف چهره‌های پنهان را آشکار و زمختی‌ها را برجسته کند و نهان قدرت را در مقابل نور بگیرد تا مردم آن را ببینند. پس هم قدرت می‌خواهد از این ابزار استفاده کند و هم مقاومت. نباید فراموش کنیم که هرکجا قدرتی هست مقاومتی هم قطعا وجود دارد و شکل می‌گیرد. بنابراین وقتی قدرت تلاش دارد تا هنجارهای خود را به صورت یک فرهنگ در جامعه نشت و رسوب بدهد که به لایه‌های پایین‌ جامعه و عمق جان و روان انسان‌ها هم برسد در همین لحظه مقاومت مقابل خودش را هم می‌سازد. همیشه می‌بینیم که یک فرهنگ رسمی یک فرهنگ غیررسمی و مخفی را هم با خود به همراه می‌آورد و لایه‌های خرد فرهنگ‌ها را شاهد هستیم. فعال سیاسی اصلاح‌طلب افزود: قدرت می‌خواهد هنجارهای خودش را به صورت رفتارهای اولیه هم در انسان‌ها نهادینه کند و انسان بهنجار تولید کند. انسانی که در خفای خودش هم از این قواعد و هنجارها عبور نمی‌کند. اینجاست که انسانی مدنی و شهروند تعریف می‌شود که از این قواعد پیروی کند یا به‌اصطلاح به‌هنجار باشد. این همان قدرت دیسیپرنی فوکو است و قدرت انتطامی که او مطرح می‌کند همین است که قدرت‌ها به قدرت انتظامی متوسل می‌شوند تا انسان‌ها را هنجارمند کنند و آنها در هر شرایطی از لباس پوشیدن تا سبک زندگی و اوقات فراغتشان و گوش دادن به موسیقی و روابط اجتماعی‌شان با دیگران همه و همه تحت شعاع یک سری قاعده و هنجار مشخص قرار بدهند که مطلوب قدرت است و قدرت این نوع جامعه و انسان را می‌پسندند. تاجیک اضافه کرد: اگر نظام و قدرتی می‌خواهد بقا و بالندگی و شکوفایی داشته باشد باید اجازه بدهد که نوعی همزیستی مسالمت‌آمیز میان خرده‌فرهنگ‌ها برپا شود، باید اجازه بدهد که انسان‌ها بتوانند در یک دنیای آزاد سبک زندگی خودشان را آگاهانه و آزادانه انتخاب کنند. این نظریه پرداز سیاسی خاطر نشان کرد: حقنه یک نوع خاص رفتار و کردار و گفتار اجتماعی و سیاسی و فرهنگی در طول تاریخ هم میسر نشده و علت خیزش‌ها و شورش‌های اجتماعی هم همین بوده که در صاحت گفتمان مسلط امکان بازیگری برای هویت‌های متفاوت و دگراندیش وجود نداشته و آنها لاجرم به حرکت‌های رادیکال دست زده‌اند تا بتوانند یک فضا و صحنه بازیگری برای خودشان مهیا کنند. رانسیر هم تاکید دارد که تا ابد نمی‌توان از یک جامعه خواست که بیننده منفعل تئاترهای قدرت باشند. همواره در این صحنه تئاتر سناریوی قدرت برپاست و بازیگرانش اصحاب و اربابان قدرت هستند و مردم هم همین تماشاگران منفعل هستند. منتها به سرعت این تماشاگران منفعل به تماشاگر بازیگر تبدیل می‌شوند و صحنه را اشغال می‌کنند و بازی را تحت شعاع خودشان قرار می‌دهند و حتی صحنه دیگری برپا می‌کنند که نگاه‌ها را خودشان جلب می‌کنند.

زندگی روزمره؛ سیاست روزمره

استاد دانشگاه شهید بهشتی: در این خصوص که بعضا قدرت؛ برای عدم پرداختن به امر اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی می‌گوید سیاسی نکنید اذعان کرد: اینکه ما بخواهیم تفکیک بگذاریم بین حجاب زنان و امر سیاسی، مساله جنسیت؛ زنان و ورودشان به ورزشگاه؛ موسیقی و امر سیاسی و... غیرممکن است. هرچیزی می‌تواند نوعی دلالت سیاسی داشته باشد. گاهی یک اخم ابرو پیچش مو هم دلالت سیاسی دارد. یعنی نوع آرایش یا لباس پوشیدن و از دید زیمل نوع پرسه زدن و خیابان‌گردی هم می‌تواند دلالت سیاسی داشته باشد. این حرف ناپخته‌ای‌ است که کسی بگوید ورود زنان به ورزشگاه و... را تبدیل به امر سیاسی نکنید. این‌ها ذاتا دلالت سیاسی دارند. این یک نوع سیاست‌زدایی از سیاست و تقلیل و تخفیف یک واقعه اجتماعی و سیاسی‌ است تا آنقدر آن را بسیط کنند که در قالب‌هایی که خودشان ترسیم کرده‌اند، قرار بگیرد و از آن فراتر نرود. استاد افتصاد و سیاست دانشگاه شهید بهشتی اضافه کرد: مضاف بر اینکه باید توجه داشته باشیم که در همان ابتدا و آغاز هم ممکن است علل و عوامل مختلف خودشان را در قالب یک عامل بروز و ظهور بدهند. این معنا و مفهومش این نیست که عامل مذکور به اصطلاح عمل می‌کند. در مورد وقایع اخیر جامعه خودمان جدا از مساله اقتصادی، خشم سیاسی و خشم اقلیت‌ها و خشم جنسیتی هم احتمالا در جامعه وجود دارد و نفرت‌های دیگری که توسط برخوردهای مختلف به صورت تاریخی ایجاد شده‌اند ممکن است انباشته شده باشند و همه اینها در یک کالبد خودشان را تجمیع می‌کنند و از یک مجرا بیرون می‌زنند. این‌طور نیست که فردای اعترضات به معیشت؛ صرفا کسانی که دچار مشکل اقتصادی هستند به خیایان بیایند. وی عنوان کرد: باید اجازه بدهیم جامعه در یک مسیر طبیعی رشد سیاسی قرار بگیرد و یک مسیر رشد مدنی و بصیرت اجتماعی را طی کند و بدون افراط تفریط در امور سیاسی مشارکت داشته باشد. بدون اینکه گاه دچار خمودگی شود و گاه به ورطه رادیکالیزم بیفتد. این فعال سیاسی اصلاح‌طلب اظهار کرد: فرهنگ سیاسی ما متاسفانه در اثر این سیاست‌زده و سیاست‌زدا کردن رادیکال جامعه به یک فرهنگ سیاسی دیجیتالی تبدیل شده است. ما در عرصه فرهنگ سیاسی هم کمتر در میانه قرار داریم و معمولا صفر و صدی برخورد می‌کنیم؛ یا سیاهیم یا سپید و خاکستری و معتدل در بین ما کمتر وجود دارد. حتی آن کسی که فریاد اعتدال می‌زند می‌تواند خیلی صفر و صدی عمل کند. سیستم‌ها و اصحاب قدرت هم به همین دلایل فهم نکرده‌اند که چگونه باید مدیریت کنند. رئیس سابق مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری در خصوص رویکرد مردم به سیاست و احزاب گفت: اصولگرایان هم پس از چهار دهه به این نتیجه رسیدند که اگر می‌خواهند حزب سیاسی هم داشته باشند باید قاب و قالب و عنوانش اقتصادی باشد. چون مردم با آن حزب سیاسی و آن سیاست هم از رهگذر اقتصاد ارتباط برقرار می‌کنند. یعنی سیاستی که انضمامی عمل می‌کند و در زندگی روزمره مردم می‌نشیند و در و پنجره‌ای را به سوی معیشت و رفاه مردم می‌گشاید. مردم دیگر از سیاستی با بیانات و گزاره‌های صرفا زیبا و آرمانی و انسانی عبور کرده‌اند. امروز سیاستی مورد قبول مردم قرار می‌گیرد که بتواند راه‌‌حل مشکلات روزمره جامعه را ارائه کند و برای همین شعار «زندگی روزمره؛ سیاست روزمره» را شاهد هستیم.

                    
برچسب ها
نسخه اصل مطلب