جستجو
رویداد ایران > رویداد > فرهنگی > اقتباس جدید «Devil May Cry» چگونه از آب درآمد؟

اقتباس جدید «Devil May Cry» چگونه از آب درآمد؟

انیمه Devil May Cry محصول همان رویکرد همیشگی نتفلیکس است. مدتها قبل از انتشار، رسانه‌ها از یک انیمهٔ جذاب جدید خبر دادند، بدون اینکه جزئیات تولید را فاش کنند. اما از همان نماهای اولیه تریلر مشخص بود که بینندگان با یک اثر نمونهٔ ژانر روبه‌رو هستند، استودیوی کره‌ای «Mir» مسئول انیمیشن بود و کارگردانی قسمتها بر عهدهٔ «هان سونگ‌وو» و «پارک سو یونگ» بود که پیش‌تر روی سریال اقتباسی «Dota 2» با نتفلیکس همکاری کرده بودند.

نسخهٔ انیمیشنی مجموعهٔ کالت «Devil May Cry» در نتفلیکس منتشر شد. آدی شانکار، که پیش‌تر با اقتباس «کاستلوانیا» شناخته شده بود، و استودیوی کره‌ای «Mir» که در ساخت ادامهٔ سریال «آواتار: افسانه آنگ» مشارکت داشت، مسئولیت تولید این اثر را بر عهده داشتند. ویجیاتو در این مقاله به بررسی موفقیت این اقتباس ژاپنی در پلتفرم استریمینگ آمریکایی، ظرافت‌های انیمیشن و پرداختن بیش از حد به برخی موضوعات می‌پردازد.

داستان: ترکیبی از اسطوره و مدرنیته

شاید نتفلیکس اولین شرکتی باشد که این جریان نو را درک کرد؛ جریانی که انیمه را از انحصار فرهنگی خارج کرده و به عرصه‌ی بین‌المللی می‌کشاند. این روزها خدمات استریمینگ تب اقتباس از بازی‌های ویدیویی را تجربه می‌کنند: پارامونت‌پلاس نسخه‌ی مورد انتظار خود از «هیلو» را منتشر کرده، «فال‌اوت» آمازون پرایم با رتبه‌ی درخشان بیش از ۹۰٪ رضایت در راتن‌ به چشم می‌خورد و فصل دوم اقتباس محبوب اچ‌بی‌او از «The Last of Us» نیز در راه است. نتفلیکس اگرچه از نظر تعداد اقتباس‌ها از رقبا عقب نمانده، اما با تمرکز بر قالب انیمیشن، از بسیاری جهات متمایز شده است.

شاید نتفلیکس اولین شرکت خارجی بود که این موج جدید را دریافت، موجی که انگ‌زدایی از انیمه را به همراه داشته و آن را به صحنه‌ی جهانی معرفی می‌کند. امروزه تماشای انیمه‌های ژاپنی دیگر تابو نیست؛ سینماها برای آن‌ها سانس‌های ویژه در نظر می‌گیرند (فرقی نمی‌کند فیلم سینمایی باشد یا سریال)، فروشگاه‌ها از محصولات مرتبط انباشته شده‌اند و مانگا با تمام مشتقاتش به‌تدریج بازار صنعت نشر را تسخیر کرده است.

نتفلیکس در طلوع این پدیده، شروع به تولید نمایش‌هایی با سبکِ انیمه کرد (به جز موارد نادری مثل «سایبرپانک: اِج رانرز» که با همکاری استودیوهای ژاپنی و در چارچوب استانداردهای این ژانر ساخته شد). حاصل این رویکرد، آثاری مثل «کستل‌ونیا»، «دگما دراگون»، «آرکین»، «ویچر: کابوس گرگ» و «دوتا: خون اژدها» بود. با پیچیدن محصولاتش در لفافه‌ی انیمه و بهره‌گیری از موفقیت آثار اصلی (به‌ویژه بازی‌های ویدیویی)، نتفلیکس توانسته هم رتبه‌های بالا را حفظ کند و هم گسترده‌ترین مخاطبان ممکن را جذب نماید.

سبک بصری: ترکیب سنت و مدرنیته

نفس تازه‌ و روح‌بخش در میان قسمت‌های یکنواخت، قسمت ششم است. این قسمت که با همکاری استودیوی فرانسوی «La Cachette» (سازندهٔ «Primal» و «Love, Death & Robots») ساخته شده، به‌طور خاص و ویژه در سبک و اجرا متفاوت است: خطوط منحنی و انیمیشن خط‌خطی، تناوب نماهای رنگارنگ با تصاویر تماشایی و کم‌بودی تقریباً کامل دیالوگ‌ها. اینجا دقیقاً جایی است که سریال شروع به انجام کاری می‌کند که از ابتدا باید انجام می‌داد: «نشان دادن» به جای «تعریف کردن».

واقعیت این است که انیمه Devil May Cry نقاط ضعف و قوت خاص خودش را دارد. آدی شانکار در مصاحبه‌های متعدد اعتراف کرده که از طرفداران پر و پا قرص سری بازی‌هاست. در طول داستان مشهود است که فیلمنامه با چه دقتی نوشته شده: بازی اصلی پنج قسمت دارد که به ترتیب زمانی منتشر نشده‌اند، بنابراین شورانر نه‌تنها باید خطوط داستانی مختلف را به هم پیوند می‌زد، بلکه می‌بایست پیش‌زمینه‌ای جامع برای دانته — ویژهٔ بینندگان ناآشنا — می‌ساخت. مشکل اینجاست که حجم زیاد مواد اولیه باعث شده شانکار در این کار به‌شدت ضعیف عمل کند.

بازی اصلی به‌خاطر فضای کلستروفوبیک وحشت، طراحی فوق‌العاده سبک، کورئوگرافی منحصربه‌فرد صحنه‌های نبرد، شخصیت‌های پیچیده و دیالوگ‌های عالی جذاب بود. در کل، همهٔ چیزهایی که اقتباس نتفلیکس فاقد آن‌هاست. در بازی هم اکشن اصلی در آمریکا اتفاق می‌افتاد، اما هیچ‌چیز به وضوح سریال، داستان را به مکان و زمان خاصی گره نمی‌زد. اگر در بازی آمریکا با خطوط نقطه‌چین آسمان‌خراش‌ها، تابلوهای نئونی، بارهای تاریک و کوچه‌های خلوت نشان داده می‌شد، در اقتباس، سازندگان به پس‌زمینهٔ سادهٔ دکورها بسنده نکرده و مستقیم وارد عمل شده‌اند.

شرایط سیاسی امروز در بافت داستان تنیده شده، کاریکاتورهای آشکار دونالد ترامپ و ایلان ماسک روی صفحه ظاهر می‌شوند، موضوع پناهندگان و جنگ‌های تهاجمی مطرح می‌شود و سپس همه‌چیز با آهنگ‌های راک دههٔ ۲۰۰۰ مانند ترانه‌های «Papa Roach» رقیق شده و با «American Idiot» از Green Day به اوج می‌رسد. اگر سازندگان فقط به کلیشه‌ها و سطحی‌ترین لایه‌ها نپرداخته بودند، این روش می‌توانست جواب دهد. در نهایت، از هر صد شوخی کند دربارهٔ واقعیت‌های مدرن که هیچ ربطی به داستان ندارند فقط یکی واقعاً جذاب است. و حتی آن هم به پیشبرد داستان کمکی نمی‌کند، داستانی که آشکارا در مقایسه با منبع اصلی ضعیف است.

آنتاگونیست اصلی در همان اپیزود اول حکم نهایی را صادر می‌کند: «آمریکایی‌ها قابل‌اعتمادترین نمایندگان بشریتند. هرچه خارج از درکشان باشد، بدون تردید بمباران می‌کنند، به آتش می‌کشند یا نابود می‌کنند.» این جمله به شکلی تلخ سرنوشت خود سریال را هم توصیف می‌کند. تنها نقطه‌ای که اقتباس نتفلیکس واقعاً به اصل وفادار مانده؟ این است که آنقدر ضعف دارد که شیطان هم ممکن است از دیدنش به گریه بیفتد!

منبع: ویجیاتو

منبع: faradeed-235963

برچسب ها
نسخه اصل مطلب