جستجو
رویداد ایران > رویداد > اجتماعی > ایستگاه مترو پارک لاله ، آسیب‌زا یا ضروری؟

ایستگاه مترو پارک لاله ، آسیب‌زا یا ضروری؟

حوالی خیابان‌های مرکز پایتخت هستم. باید با مترو بروم تا از نزدیک و دقیق‌تر شرایط را درک کنم. حالا سوژه مگر چه هست که باید با مترو بروم؛ بله سوژه سر درآوردن یکی از ایستگاه‌های مترو در دل یک پارک قدیمی و جذاب است که حالا گویی دستخوش تغییراتی شده است.

به گزارش گروه رسانه ای شرق؛ بعد از یک بار عوض کردن خط مترو و چند ایستگاه نسبتاً شلوغ به مقصد می‌رسم. آن خانم، با آن صدای معروف وقتی گفت ایستگاه بوستان لاله شال و کلاه کردم و از ایستگاه مترو آمدم بیرون. البته آرام آرام. حالا آرام، به خاطر تامل بیشتر روی سوژه.

اما ماجرا از چه قرار است؟ ساده و یک خطی آن را با چند سوال مطرح می‌کنم. آیا مترو تهران به هر قیمتی، هر چه ایستگاه بیشتر داشته باشد بهتر است؟ اصلاً نیاز است ایستگاه‌های مترو با بافت فرهنگی آن منطقه همسو شود یا نه؟ همه ایستگاه‌ها باید به یک شکل باشند؟ اینکه خدمات شهری آیا نیاز به پیوست فرهنگی دارد؟ و سوالاتی از این دست و البته فعلاً قصد داریم تنها یک ایستگاه از متروی پایتخت را بررسی کنیم آن هم بوستان لاله که حالا ۲ سالی می‌شود که در گوشه از پارک قدیمی لاله سر از خاک درآورده و برای خود جا خوش کرده است.

بعد از این مقدمه‌ جغرافیایی برای برگشتن به سوژه باید از مسیر مترو کارگر برمی‌گشتم به سمت بوستان لاله و در راه برگشت ذهنم را جمع و جور کردم تا با افراد داخل پارک و محلی‌های اطرف بوستان لاله درباره باز شدن ایستگاه مترو در کنار بوستان لاله صحبت کنم. خانم و آقای جوانی که از پیاده‌روی چسبیده به پارک لاله در حال حرکت به سمت شمال خیابان کارگر بودن را به گفت‌وگو دعوت کردم. البته به آنها گفتم یک چالشی را بررسی می‌کنم با این مضمون که ضرورت وجود ایستگاه بوستان لاله در این نقطه از شهر چقدر جدی بود؟

خانم بدون مکث و خیلی سریع پاسخ داد که پرسیدن دارد. معلوم است که هر چه ایستگاه مترو بیشتر باشد مردم راحت‌تر به مقصد خود می‌رسند. گفتم یعنی بدون توجه به هیچ موضوعی هر قدر ایستگاه مترو بیشتر باشد بهتر است. برای بار دوم پاسخ مثبت داد و گفت که حالا مگر تهران چند تا ایستگاه دارد. متروی پاریس یا مثلاً مسکو را ببینید اصلاً روی‌تان نمی‌شود به متروی تهران بگویید مترو. وقتی دیدم این خانم هنوز سر حرف باز نشده انقدر آتشش تند است و شروع کرد به خودتحقیری و از این دست بحث‌ها گفتم اجازه می‌دهید با آقا هم چند کلامی حرف بزنم.

در ادامه به این پسر جوان گفتم که منظور اصلی‌ام از ایستگاه متروی بوستان لاله این است که انگار بعضی وقت‌ها دسترسی ساده به برخی مکان‌ها آسیب‌زا است. تاملی کرد و گفت نمی‌دانم چرا باید یکی در قرن بیست‌ویک از وجود ایستگاه مترو ناراحت باشد. فقط برایشان توضیح دادم که نارحت نیستم و از ادامه بحث با این ۲ جوان صرف‌نظر کردم چون به نظرم کلاً موضوع را درنیافتن.

اشتباه‌ترین ایستگاه مترو کل شهر تهران!

فقط یک مستندساز حرفه‌ای یک روز به بوستان لاله بیاورید تا از آسیب‌هایی که ایستگاه متروی برای این بوستان ایجاد کرده است فیلم بسازد.

تصمیم گرفتم به داخل پارک برود. تقریباً سمت شمال غربی پارک یک آقای میانسالی نشسته بود که اجازه هم‌صحبتی را به من داد، نشستم کنارش و درباره سوژه‌ام با او گفت‌وگو کردم. آقای میانسال که از قضا هم اسم من یعنی علیرضا بود گفت نه اینکه شما گفته باشید اما واقعاً به این موضوع فکر کرده بودم و همیشه برایم سوال بود که چرا باید دسترسی به یک پارک آن هم با این وسعت اینقدر راحت باشد. شاید باورتان نشود اما این اشتباه‌ترین ایستگاه مترو کل شهر تهران است. فقط یک مستندساز حرفه‌ای بیاورید یک روز اینجا تا از آسیب‌هایی که ایستگاه متروی بوستان لاله برای این منطقه ایجاد کرده است فیلم بسازد و ببینید که چقدر این اقدام اشتباه بوده است.

کمی توضیح بیشتری از او خواستم که گفت من آدم عصر تکنولوژی هستم و می‌فهمم تکنولوژی چقدر به کمک انسان آمده است اما هر اقدامی نیاز دارد تمامی جوانب آن بررسی شود. مطمئن هستم مدیران شهری و شهرداری برای آسایش بیشتر مردم ایستگاه مترو در اینجا تاسیس کرده‌اند اما آنها حتماً به آسیب‌های آمدن مترو در نزدیکی یک پارک آگاه بوده‌اند. اصلاً نمی‌پذیرم بگویید آنها نمی‌دانستند اما احتمالاً پی تمامی مشکلات آن را به تن مالیده‌اند.

البته که برای آنها فرقی نمی‌کند این همسایه‌های اطرف پارک و کسانی که سال‌ها با این محل و این پارک خاطره دارند آسیب می‌بینند و دود این مشکلات به چشمشان می‌رود. وقتی درباره منظورش از آسیب‌ها می‌پرسم، می‌گوید گفتم که اصلاً مستندساز هم نمی‌خواهد یک دوربین را بگذارید که مترو و اطراف آن را برای یک ۱۲ ساعت تصویربرداری کند خودتان متوجه انواع آسیب‌هایی که مترو به این محل تحمیل کرده است می‌شوید.

از علیرضا درباره محل زندگی‌اش می‌پرسم که می‌گوید در همین محل ساکن هستیم. می‌گوید من تمام امتحانات مدرسه و دانشگاه را در این پارک درس خواندم. تفاوت قبل از مترو و بعد از متروی این پارک را به خوبی درک کرده‌ام. قبلاً آدم‌های مشخصی از این بوستان استفاده می‌کردند. البته نه اینکه همه را من بشناسم چون بلاخره وسعت این پارک خیلی خیلی زیاد است اما واقعاً بعد از آمدن مترو حتی بوی پارک هم تغییر کرده است.

از این ۲ جوان که با من هم‌صحبت شدند تشکر کردم و در حالی که داشتم از آنها فاصله می‌گرفتم کونومترم را چک کردم و گفتم که من کرنومتر زدم بوده از ایستگاه کارگر تا بوستان لاله ۴ دقیقه و ۴۵ ثانیه پیاده‌روی است.

جمع‌بندی؛ وقتی توسعه، فرهنگ را زیر می‌گیرد

هوا رو به تاریکی گذاشته وارد مترو می‌شوم تا هم به سمت محل کار برگردم و هم در داخل مترو هم با چند نفری صحبت کنم. آقای کارمند مترو که کنار گیت روی صندلی بلند نشسته است را به صحبت می‌گیرم. حرف‌های آن دختر دانشجو را برایش تعریف کردم که گفته بود همین الان باید ایستگاه بوستان لاله را جمع کرد. با خنده می‌گوید آقا می‌خواهید ما را از نان خوردن بیندازید اما کمی تامل می‌کند و می‌گوید اصلاً تا به حال به این چیزها فکر نکرده بودم اما الان که شما می‌گویید به نظرم درست می‌آید. حالا از این ایستگاه که گذشت اما به نظرم شما بنویس، تند هم بنویس که مدیران شهری بخوانند و برای دیگر ایستگاه‌های مشابه، این اتفاق تکرار نشود.

در یک جمع‌بندی می‌توان گفت که موافقان ایستگاه معتقدند که هرچه تعداد ایستگاه‌های مترو بیشتر باشد، دسترسی مردم راحت‌تر می‌شود و این ایستگاه به بهبود حمل‌ونقل شهری کمک کرده است اما مخالفان بر این باورند که ایجاد این ایستگاه بدون توجه به پیوست فرهنگی و تأثیر آن بر اکوسیستم و اصالت منطقه، آسیب‌هایی به بوستان لاله و محیط اطراف آن وارد کرده است.

بنابراین جایی که توسعه زیرساختی بدون پیوست فرهنگی باشد، اکوسیستم و اصالت یک منطقه تاریخی را تغییر خواهد داد و این مساله امر واضح است. حالا هم انگار مترو تهران می‌تواند مثل شمشیر دولبه عمل کند؛ هم تسهیلات فراهم می‌کند و هم هویت فرهنگی مناطق را به خطر بی‌اندازد اما با یک تدبیر درست شاید بتواند این شمشیر را به یک لب موثر تبدیل کرد. باشد که مدیران شهری بخوانند. به امید خدا.

منبع: sharghdaily-990633

برچسب ها
نسخه اصل مطلب