نگاهی به نمایشگاه آثار امیر منفرد در گالری تام
آثار امیر منفرد پرتره هایی هستند که از دل فرم های هندسی دوار ظاهر شده اند. این خطوط دوار همچون بافتی درهم تنیده لایه هایی را می سازد و تصویری را در عمق یا در سطح برای ما آشکار می کند. فاصله ی میان این خطوط اهمیت عنصر زمان را بیشتر می کند. آثار سرعت نگاه مخاطب را کم می کنند و نگاه ها را آرام به درون لایه های خود می خوانند. از این منظر میتوان گفت این آثار بازنمای عمل دیدن هستند.
ثنا ولدخانی: آثار امیر منفرد پرتره هایی هستند که از دل فرم های هندسی دوار ظاهر شده اند. این خطوط دوار همچون بافتی درهم تنیده لایه هایی را می سازد و تصویری را در عمق یا در سطح برای ما آشکار می کند. فاصله ی میان این خطوط اهمیت عنصر زمان را بیشتر می کند. آثار سرعت نگاه مخاطب را کم می کنند و نگاه ها را آرام به درون لایه های خود می خوانند. از این منظر میتوان گفت این آثار بازنمای عمل دیدن هستند.
اسکار وایلد می گوید هر پرتره ای که با احساسات کشیده شده باشد پرتره ی خود هنرمند است. فارغ از اینکه چقدر با این جمله موافق یا مخالف ایم، این را نمی توان انکار کرد که هر پرتره از دریچه ی ذهن و احساس هنرمند می گذرد و قطعا چیزی از وجود هنرمند در آن باقی می ماند. پرتره های امیر منفرد پرتره های زنانی است که مهم نیست چه هویتی داشته اند. آثار متمایز از هم به نظر نمی رسند و چهره ها می توانند بیان وضعیت یک فرد نوعی باشد. وضعیت "در لبه بودن".
فیگورها از دل انتزاع شکل گرفته اند. در یک لحظه، از ابهام و آستانگی عبور کرده و به تصویر مشخصی تبدیل شده اند. مخاطب با دیدن آثار تصاویری متحرک در ذهنش نقش می بندد. گویی تصاویر عینا در ذهن او بازتولید می شوند.
گرچه در این مرحله ی پسا_آستانگی موجودیت و هویت جدیدی خلق شده است، اما ساختار قدرتمند پدیدآورنده ی اثر هنری همچنان معلق است. مخاطب همچنان حسی از انتظار دارد. رسیدن از سرگشتگی به هم بستگی در همانجا ختم نمی شود. ممکن است تصویر ناگهان از هم بپاشد یا تبدیل به تصویر دیگری شود. این "لبه" است که تداعی "عبور" دارد. عبوری که هیچ گاه حاصل نمی شود.
اسکار وایلد می گوید هر پرتره ای که با احساسات کشیده شده باشد پرتره ی خود هنرمند است. فارغ از اینکه چقدر با این جمله موافق یا مخالف ایم، این را نمی توان انکار کرد که هر پرتره از دریچه ی ذهن و احساس هنرمند می گذرد و قطعا چیزی از وجود هنرمند در آن باقی می ماند. پرتره های امیر منفرد پرتره های زنانی است که مهم نیست چه هویتی داشته اند. آثار متمایز از هم به نظر نمی رسند و چهره ها می توانند بیان وضعیت یک فرد نوعی باشد. وضعیت "در لبه بودن".
فیگورها از دل انتزاع شکل گرفته اند. در یک لحظه، از ابهام و آستانگی عبور کرده و به تصویر مشخصی تبدیل شده اند. مخاطب با دیدن آثار تصاویری متحرک در ذهنش نقش می بندد. گویی تصاویر عینا در ذهن او بازتولید می شوند.
گرچه در این مرحله ی پسا_آستانگی موجودیت و هویت جدیدی خلق شده است، اما ساختار قدرتمند پدیدآورنده ی اثر هنری همچنان معلق است. مخاطب همچنان حسی از انتظار دارد. رسیدن از سرگشتگی به هم بستگی در همانجا ختم نمی شود. ممکن است تصویر ناگهان از هم بپاشد یا تبدیل به تصویر دیگری شود. این "لبه" است که تداعی "عبور" دارد. عبوری که هیچ گاه حاصل نمی شود.