لیلاز: مصلحت نیست یک اقتصاددان رئیس جمهور ۱۴۰۰ شود
عضو حزب کارگزارن سازندگی معتقد است، داشتن تخصص صرف برای اداره امور اجرایی کشور کافی نیست و همواره باید یک سیاستمدار در مقام ریاست جمهوری فعالیت کند.
سعید لیلاز عضو حزب کارگزارن سازندگی در خصوص نیاز کشور به روی کار آمدن یک رئیس جمهور اقتصاددان و یا سیاستمدار در سال ۱۴۰۰ و همچنین چالشهای احتمالی رئیس جمهور بعدی، اظهار داشت: همواره باید یک سیاستمدار در جایگاه ریاست جمهوری قرار بگیرد، بنده معتقدم هیچگاه صلاح نیست که یک اقتصاددان کابینه تشکیل دهد، و این موضوع در دنیا نیز مرسوم نیست.
وی ادامه داد: با وجود این که هر رئیس جمهوری دارای یک تخصص است، اما الزما داشتن تخصص ماهیت اصلی این فرد را تشکیل نمیدهد؛ بلکه ریاست جمهوری یک شغل است و باید یک سیاستمدار آن را اداره کند.
این فعال سیاسی با اشاره به برتری سیاست بر اقتصاد، بیان داشت: اقتصاد بر این امر تأکید میکند که باید سرمایهگذاری صورت بگیرد، اما نوع سرمایهگذاری، طبقه اجتماعی دریافت کننده، روابط بین المللی در حوزه اقتصاد و حتی نوع برخورد با طبقات بورژوا را سیاست تعیین میکند.
وی در پاسخ به این پرسش که بزرگترین گره اقتصادی که باید به دست رئیس جمهور بعدی باز شود چه مسألهای است؟، اظهار داشت: من در ارائه تحلیلهای خود، با دو واژه «باید» و «اگر» بیگانه هستم. عواملی همچون «نوسانات درآمد نفتی»، «مهاجرت»، «رشد جمعیت» و حتی «تطلامات سیاسی بین المللی» در یک قرن اخیر؛ موجب تغییرات در تصمیمگیریهای اقتصادی ایران شده است، به نظر میرسد که این عوامل ریشهای در حال کم فروغ تر شدن هستند.
این کارشناس مسائل سیاسی - اقتصادی تصریح کرد: اگر ثبات سیاسی و اجتماعی در کشور حاکم نشود، یک دولت نمیتواند تصمیمات اقتصادی خود را به عنوان یک سیاست راهبردی به پیش ببرد. هرچند جامعه ما در حال حرکت به سمت ثبات است و همین امر مبنای امیدواری من به آینده است.
وی ادامه داد: یکی از عناصر مهم ایجاد کننده تلاطم در روابط خارجی ایران در صد سال گذشته، محوریت «نفت خام» بوده است، البته همین محوریت نیز در حال کمرنگ شدن است. امروز مشاهده میکنیم که رفتارهای آمریکا نیز در منطقه خاورمیانه در حال تغییر است، برای مثال حضور نظامی آمریکا در عراق و افغانستان روند کاهشی پیدا کرده حتی آنها سیاست خروج تدریجی از خلیج فارس را در پیش گرفتهاند.
لیلاز با تحلیل این سیاست جدید آمریکاییها، گفت: کمرنگ شدن نقش نفت در جهان، عاملی شده تا آمریکا نیز نگاه خود به این منطقه (خاورمیانه) را تغییر دهد. تصویر و نقشه «تولید و توزیع» انرژی جهان به خصوص در بخش سوختهای فسیلی در ده سال گذشته به طور کل دستخوش تغییر شده است. آمریکا در این فضا از یک وارد کننده نفت، تبدیل به تولیدکننده و صادر کننده شده و به همین دلیل منطقه خاورمیانه نقش اولیه و محوری را دیگر برای آنها نخواهد داشت. در این فضا لازم است اقتصاددان ها و استراتژیستهای داخل کشور به خوبی این رویکرد جدید آمریکا را تبیین کنند.
لیلاز گفت: درآمد نفتی باعث شده که دیگران چشم طمع به ایران و خاورمیانه داشته باشند و رفتارهای دولتها و حکومتها در این منطقه غیرعقلانی باشد.
وی اضافه کرد: اشکانیان پانصد سال در این سرزمین حکومت داشتند، اما کمترین آثار تاریخی از آنها به جا مانده است، زیرا ساسانیان پس از قدرت گرفتن، سیاست انهدام آثار حکومت قبل را به پیش گرفتند، همین نگاه را میتوان به دولتهای کنونی نیز تعمیم داد.
وی ادامه داد: با وجود این که هر رئیس جمهوری دارای یک تخصص است، اما الزما داشتن تخصص ماهیت اصلی این فرد را تشکیل نمیدهد؛ بلکه ریاست جمهوری یک شغل است و باید یک سیاستمدار آن را اداره کند.
گرههای اقتصادی کشور راه حل سیاسی دارند
لیلاز تأکید کرد: بسیاری از مشکلات اقتصادی راه حل سیاسی دارند. اقتصاد امروز ایران نیز با گرههایی مواجه است که باید با روشهای سیاسی آنها را حل کرد.این فعال سیاسی با اشاره به برتری سیاست بر اقتصاد، بیان داشت: اقتصاد بر این امر تأکید میکند که باید سرمایهگذاری صورت بگیرد، اما نوع سرمایهگذاری، طبقه اجتماعی دریافت کننده، روابط بین المللی در حوزه اقتصاد و حتی نوع برخورد با طبقات بورژوا را سیاست تعیین میکند.
وی در پاسخ به این پرسش که بزرگترین گره اقتصادی که باید به دست رئیس جمهور بعدی باز شود چه مسألهای است؟، اظهار داشت: من در ارائه تحلیلهای خود، با دو واژه «باید» و «اگر» بیگانه هستم. عواملی همچون «نوسانات درآمد نفتی»، «مهاجرت»، «رشد جمعیت» و حتی «تطلامات سیاسی بین المللی» در یک قرن اخیر؛ موجب تغییرات در تصمیمگیریهای اقتصادی ایران شده است، به نظر میرسد که این عوامل ریشهای در حال کم فروغ تر شدن هستند.
اگر ثبات سیاسی حاکم نشود، دولت نمی تواند تصمیمات اقتصادی را پیش ببرد
لیلاز ادامه داد: کشور ما در حال حرکت به سوی عقلانی شدن و حتی ثبات در حوزه تصمیمگیریهای سیاسی - اقتصادی است. به نظر میرسد که رئیس جمهور بعدی ایران بر مبنای کم شدن برگشت ناپذیر درآمدهای نفتی، از نفس افتادن نرخ مهاجرت از روستا به شهر، و حتی کاهش نرخ رشد جمعیت؛ فرصت و آرامش بیشتری خواهد داشت تا «سیاستهای با ثبات اقتصادی» را در چارچوب کلیت «ثبات سیاسی نظام»، اتخاذ کند.این کارشناس مسائل سیاسی - اقتصادی تصریح کرد: اگر ثبات سیاسی و اجتماعی در کشور حاکم نشود، یک دولت نمیتواند تصمیمات اقتصادی خود را به عنوان یک سیاست راهبردی به پیش ببرد. هرچند جامعه ما در حال حرکت به سمت ثبات است و همین امر مبنای امیدواری من به آینده است.
بحران ایران و آمریکا آخرین چالش بین المللی کشور است
این عضو حزب کارگزاران سازندگی در پاسخ به این پرسش که آیا میتوان امیدوار بود که در کنار ثبات سیاسی – اجتماعی پیش رو، رئیس جمهور بعدی از معاهدات بین المللی نیز بهره بگیرد؟، بیان داشت: بحران اخیر در رابطه ایران و آمریکا، آخرین چالش بین المللی ایران خواهد بود. به نظر میرسد در کنار کمرنگ شدن چالشهای داخلی، کشور با مشکلات کمتری نیز در عرصه بین المللی مواجه شود.وی ادامه داد: یکی از عناصر مهم ایجاد کننده تلاطم در روابط خارجی ایران در صد سال گذشته، محوریت «نفت خام» بوده است، البته همین محوریت نیز در حال کمرنگ شدن است. امروز مشاهده میکنیم که رفتارهای آمریکا نیز در منطقه خاورمیانه در حال تغییر است، برای مثال حضور نظامی آمریکا در عراق و افغانستان روند کاهشی پیدا کرده حتی آنها سیاست خروج تدریجی از خلیج فارس را در پیش گرفتهاند.
لیلاز با تحلیل این سیاست جدید آمریکاییها، گفت: کمرنگ شدن نقش نفت در جهان، عاملی شده تا آمریکا نیز نگاه خود به این منطقه (خاورمیانه) را تغییر دهد. تصویر و نقشه «تولید و توزیع» انرژی جهان به خصوص در بخش سوختهای فسیلی در ده سال گذشته به طور کل دستخوش تغییر شده است. آمریکا در این فضا از یک وارد کننده نفت، تبدیل به تولیدکننده و صادر کننده شده و به همین دلیل منطقه خاورمیانه نقش اولیه و محوری را دیگر برای آنها نخواهد داشت. در این فضا لازم است اقتصاددان ها و استراتژیستهای داخل کشور به خوبی این رویکرد جدید آمریکا را تبیین کنند.
شرایط با ثباتی در انتظار ایران است؟
وی تأکید کرد: با خروج آمریکا از منطقه، احتمالا ایران در محیط آرام تر منطقهای و بین المللی قرار بگیرد و بر همین اساس میتواند روابط متعادلتری را نیز ایجاد کند. زیرا در فضایی که ایران درآمد نفتی ندارد، روابط عقلانی و غیر ایدئولوژیک با کشورهای خارجی ایجاد میکند.لیلاز گفت: درآمد نفتی باعث شده که دیگران چشم طمع به ایران و خاورمیانه داشته باشند و رفتارهای دولتها و حکومتها در این منطقه غیرعقلانی باشد.
در ایران گذشته را انکار میکنند
این عضو حزب کارگزاران سازندگی در مواجهه با این پرسش که چرا رؤسای جمهور در ایران پس از دوران مسئولیت خود به حاشیه رانده میشوند؟، پاسخ داد: این موضوع برآمده از ساختار سیاسی - اجتماعی ایران است. ما یک جامعه در حال گذار هستیم که تاریخ نداریم، به این معنا که هر زمان یک گروه در کشور به قدرت میرسد، تاریخ گذشته را به طور کل زیر سوال میبرد.وی اضافه کرد: اشکانیان پانصد سال در این سرزمین حکومت داشتند، اما کمترین آثار تاریخی از آنها به جا مانده است، زیرا ساسانیان پس از قدرت گرفتن، سیاست انهدام آثار حکومت قبل را به پیش گرفتند، همین نگاه را میتوان به دولتهای کنونی نیز تعمیم داد.