انتقام اسیدی از شوهرعمه
عاملان اسیدپاشی خیابان کارون دستگیر شدند. این دختر و پسر جوان چندی پیش در پی حمله اسیدی به سروصورت مردی شصت ساله او را مجروح کردند. آنها در بازجوییها ضمن اعتراف به جرمشان به پلیس گفتند که برای تنبیه و انتقام دست به این کار زدند و اصلا فکر نمیکردند که آسیب جدی به پیرمرد وارد شود. دختر جوان اسیدپاش با قربانی این حادثه نسبت خویشاوندی دارد. ظاهرا اذیت و آزارهای این مرد مسن باعث شده تا او تصمیم به چنین کاری بگیرد. با وجود اعتراف هر دو متهم این حادثه بازپرس جنایی پایتخت به تحقیقات ابتدایی در خصوص این پرونده پایان داد و با صدور کیفرخواست ادامه رسیدگی قضائی به این حادثه را به دادگاه کیفری تهران محول کرد.
صبح روز بیستوششم خرداد اهالی خیابان کارون صدای نالههای مردی را شنیدند که از آنها کمک میخواست. او فریاد «سوختم سوختم» سر داده بود و شواهد نشان میدهد که قربانی یک اسیدپاشی بیرحمانه شده است. نیروهای اورژانس بلافاصله این مرد لاغراندام را به بیمارستان منتقل کردند. این مرد چند روز پس از حادثه، وقتی که حالش کمی بهتر شد، علیه افراد ناشناسی که به او حمله کرده بودند، شکایت کرد.
او در اظهاراتش به مأموران گفت: «ساعت ٦ صبح زنگ خانه به صدا درآمد، آیفون را برداشتم، اما کسی پشت در نبود. بعد از چند دقیقه لباسهایم را پوشیدم و از خانه خارج شدم تا به محل کار بروم.»
این پیرمرد سالهاست که در ساختمانهای بزرگ شمال شهر سرایداری میکند و آن روز هم بعد از آن زنگ مشکوک راهی شد. اما هنوز چند قدمی از خانه دور نشده بود که یک موتور با سرعت به طرف او آمد: «یک پسر با اندامی متوسط با کلاه و لباس سیاه بهسرعت به من نزدیک میشد، در حالی که یک زن هم ترک او نشسته بود. آن زن به صورتش ماسک داشت، همین که به اندازه کافی به من نزدیک شد، دبه سفیدرنگی را بالا آورد انگار که بخواهد چیزی روی من بریزد، آن دبه را به طرف من گرفت.» به دنبال اظهارات این مرد و ثبت شکایت او، پرونده به دستور بازپرس قضائی در اختیار اداره شانزدهم آگاهی قرار گرفت. پلیس در همان تحقیقات ابتدایی متوجه میشود که قربانی از سالهای دور با همسرش اختلاف دارد و آنها با اینکه طلاق نگرفتهاند، دور از هم زندگی میکنند.
درواقع اظهارات خود قربانی سرنخ اصلی را به دست مأموران داد: «من و همسرم از همان ابتدا با هم اختلاف داشتیم. حتی فرزنددارشدنمان هم کمکی به بهبود روابط نکرد. قرار بود از هم جدا شویم، اما من او را دوست داشتم بعد هم توافق کردیم که مدتی را دور از هم زندگی کنیم.»
همزمان با بازبینی دوربینهای نزدیک محل حادثه شماره پلاک موتور عاملان اسیدپاشی شناسایی و چند روز بعد هم مالک موتور دستگیر شد. او در همان مراحل ابتدایی بازجویی به جرمش اعتراف کرد و به مأموران گفت تا چند دقیقه قبل از حادثه روحش هم خبر نداشته که دختر مورد علاقهاش قرار است چه بلایی بر سر شوهرعمهاش بیاورد: «مینا از اختلاف آنها برای من گفته بود. حتی چندباری هم از من خواست تا آن پیرمرد را بترسانم، اما من زیر بار نرفتم تا اینکه روز قبل از حادثه تلفنی از من خواست برای چاه خانهشان اسید بگیرم. من نمیدانستم که چه فکری در سر دارد.»
این پسر جوان که به گفته خودش بیش از سه سال است با مینا آشنا شده، مدعی است، صبح روز حادثه و در نزدیکی خانه آن پیرمرد تازه متوجه ماجرا میشود، اما دیگر کاری از دستش برنمیآمد. پلیس در مرحله بعدی سراغ مینا رفت و او را بازداشت کرد.
این دختر جوان هم مانند دوستش خیلی زود به جرمش اقرار کرد و به مأموران گفت که برای اینکه انتقام عمهاش را بگیرد دست به این کار زده: «چند هفته قبل عمهام همه سیر تا پیاز زندگیاش را برایم گفت. زن بیچاره از دست شوهرش یک روز خوش نداشت؛ مدام کتک و دعوا و زد و خورد. همه فامیل میدانستند که رابطه آنها شکراب است، اما تصور نمیکردم تا این حد آدم بدی باشد. وقتی آن حرفها را از عمهام شنیدم، تصمیم گرفتم شوهرش را تنبیه کنم.»
البته از اظهارات این دختر جوان مشخص شد که دوستش از همان ابتدا در جریان ماجرا بوده و حتی اسیدپاشی پیشنهاد او بوده است: «من چند سال است که با مراد دوست هستم، وقتی ماجرا را برایش تعریف کردم، گفت باید او را تنبیه کنیم تا دیگر عمهام را آزار ندهد.» البته این دختر در خلال صحبتهایش خطاب به بازپرس پرونده گفت که او اسید را روی سر و صورت پیرمرد ریخته و از این کارش هم ابراز پشیمانی کرد. بازپرس پرونده پس از شنیدن اظهارات هر دو متهم، برای دختر به جرم مباشرت در اسیدپاشی و برای پسر موتورسوار هم به عنوان معاونت در این جرم کیفرخواست صادر کرد.
او در اظهاراتش به مأموران گفت: «ساعت ٦ صبح زنگ خانه به صدا درآمد، آیفون را برداشتم، اما کسی پشت در نبود. بعد از چند دقیقه لباسهایم را پوشیدم و از خانه خارج شدم تا به محل کار بروم.»
این پیرمرد سالهاست که در ساختمانهای بزرگ شمال شهر سرایداری میکند و آن روز هم بعد از آن زنگ مشکوک راهی شد. اما هنوز چند قدمی از خانه دور نشده بود که یک موتور با سرعت به طرف او آمد: «یک پسر با اندامی متوسط با کلاه و لباس سیاه بهسرعت به من نزدیک میشد، در حالی که یک زن هم ترک او نشسته بود. آن زن به صورتش ماسک داشت، همین که به اندازه کافی به من نزدیک شد، دبه سفیدرنگی را بالا آورد انگار که بخواهد چیزی روی من بریزد، آن دبه را به طرف من گرفت.» به دنبال اظهارات این مرد و ثبت شکایت او، پرونده به دستور بازپرس قضائی در اختیار اداره شانزدهم آگاهی قرار گرفت. پلیس در همان تحقیقات ابتدایی متوجه میشود که قربانی از سالهای دور با همسرش اختلاف دارد و آنها با اینکه طلاق نگرفتهاند، دور از هم زندگی میکنند.
درواقع اظهارات خود قربانی سرنخ اصلی را به دست مأموران داد: «من و همسرم از همان ابتدا با هم اختلاف داشتیم. حتی فرزنددارشدنمان هم کمکی به بهبود روابط نکرد. قرار بود از هم جدا شویم، اما من او را دوست داشتم بعد هم توافق کردیم که مدتی را دور از هم زندگی کنیم.»
همزمان با بازبینی دوربینهای نزدیک محل حادثه شماره پلاک موتور عاملان اسیدپاشی شناسایی و چند روز بعد هم مالک موتور دستگیر شد. او در همان مراحل ابتدایی بازجویی به جرمش اعتراف کرد و به مأموران گفت تا چند دقیقه قبل از حادثه روحش هم خبر نداشته که دختر مورد علاقهاش قرار است چه بلایی بر سر شوهرعمهاش بیاورد: «مینا از اختلاف آنها برای من گفته بود. حتی چندباری هم از من خواست تا آن پیرمرد را بترسانم، اما من زیر بار نرفتم تا اینکه روز قبل از حادثه تلفنی از من خواست برای چاه خانهشان اسید بگیرم. من نمیدانستم که چه فکری در سر دارد.»
این پسر جوان که به گفته خودش بیش از سه سال است با مینا آشنا شده، مدعی است، صبح روز حادثه و در نزدیکی خانه آن پیرمرد تازه متوجه ماجرا میشود، اما دیگر کاری از دستش برنمیآمد. پلیس در مرحله بعدی سراغ مینا رفت و او را بازداشت کرد.
این دختر جوان هم مانند دوستش خیلی زود به جرمش اقرار کرد و به مأموران گفت که برای اینکه انتقام عمهاش را بگیرد دست به این کار زده: «چند هفته قبل عمهام همه سیر تا پیاز زندگیاش را برایم گفت. زن بیچاره از دست شوهرش یک روز خوش نداشت؛ مدام کتک و دعوا و زد و خورد. همه فامیل میدانستند که رابطه آنها شکراب است، اما تصور نمیکردم تا این حد آدم بدی باشد. وقتی آن حرفها را از عمهام شنیدم، تصمیم گرفتم شوهرش را تنبیه کنم.»
البته از اظهارات این دختر جوان مشخص شد که دوستش از همان ابتدا در جریان ماجرا بوده و حتی اسیدپاشی پیشنهاد او بوده است: «من چند سال است که با مراد دوست هستم، وقتی ماجرا را برایش تعریف کردم، گفت باید او را تنبیه کنیم تا دیگر عمهام را آزار ندهد.» البته این دختر در خلال صحبتهایش خطاب به بازپرس پرونده گفت که او اسید را روی سر و صورت پیرمرد ریخته و از این کارش هم ابراز پشیمانی کرد. بازپرس پرونده پس از شنیدن اظهارات هر دو متهم، برای دختر به جرم مباشرت در اسیدپاشی و برای پسر موتورسوار هم به عنوان معاونت در این جرم کیفرخواست صادر کرد.