برتری های پرویزفتاح برای کاندیداتوری ریاست جمهوری از نگاه روزنامه شرق
آیا پرویز فتاح نامزد نهایی اصولگرایان در 1400 است؟ آیا شانس او از دیگر رقبا بیشتر است و 9 ماه مانده به انتخابات بر سر او اجماعی رخ داده است؟
«میدلایست» در مقالهای به پیروزی احتمالی «پرویز فتاح»، رئیس فعلی بنیاد مستضعفان، در انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۴۰۰ پرداخته و مدعی شده نظرسنجیهای اخیر در بین اصولگرایان، «فتاح» را در بین چهار کاندیدای مشهور نشان داده و جبهه پایداری بهعنوان حامی اصلی او مطرح شده است.
برخی چهرههای رسانهای هم مدعی شدهاند جبهه پایداری به دستور صادق محصولی، وزیر احمدینژاد، کمپین حمایت از فتاح راه انداخته و این به معنی بیرونانداختن ضرغامی و جلیلی از دور بازی انتخابات است. فتاح یکی از چهرههای نزدیک به صادق محصولی، وزیر رفاه و تأمین اجتماعی دولت احمدینژاد و دوست صمیمی رئیس دولت دهم به شمار میرود. چنانچه فتاح خود درباره ارتباطش با محصولی گفته است: «صادق محصولی دوست صمیمی ما هستند و از قدیم بودند. همشهری ما هستند. رابطه ما همان دوستی است؛ اما ایشان دنبال کارهای خودشان هستند».
آیا جبهه پایداری واقعا محور است؟
در ماجرای فتاح بهوضوح بر نقش جبهه پایداری تأکید میشود؛ درحالیکه سؤال این است که آیا این جبهه به محور برنامهریز جریان اصولگرایی بدل شده؟ درست است که در بزنگاه، اصولگرایان مجبور به باجدهی به پایداریها شدهاند که به زیادهخواهی و بازیبرهمزنی شهرهاند؛ اما در رخدادی مانند انتخاب نامزد نهایی رئیسجمهوری، طیف پایداری تکخال بازی نیست و در بهترین حالت حامی گزینهای است که میداند نظر مثبتی در برخی مراکز قدرت روی آن وجود دارد.
آیا فتاح میآید
چرا انگشتها به سمت پرویز فتاح نشانه رفته است؟ او تابهحال دو بار در مظان اتهام نامزدی قرار گرفته؛ سالهای 92 و 96 که هر دو بار با قوت آمدنش را رد کرده بود که همینطور هم شد. برخی میگویند او شباهتهایی به احمدینژاد دارد یا دستکم ریاستش بر دو نهاد کمیته امداد و بنیاد مستضعفان و اقداماتش در آنجا میتواند دوباره شعارهای عدالتمحورانه دولت مهرورز سالهای دور را به ذهن برخی متبادر کند؛ درحالیکه از برخی جهات عیوب رئیس سابق دولت را هم ندارد و بهنوعی احمدینژاد عیبیابیشده است.
فتاح ریاست دو نهاد خاص را در این سالها بر عهده داشته؛ دو نهادی که برخی اقدامات در آنها میتواند فردی را چهره کند و نامش را بر سر زبانها بیندازد و بهاصطلاح امکان رأیآوری از سبد طیفی خاص از جامعه را افزایش دهد؛ اما دستکم در ظاهر دیده نشده که فتاح در این مدت دست به کارهای تبلیغاتی حدسزدنی یا ویترینی بزند. از او کمتر رفتارهایی دیده شده که حاکی از بهرهبرداری سیاسی از موقعیتش باشد. چندان اهل سیاسیکاری نیست؛ چراکه همان روزهای اولی که به ریاست کمیته امداد رسید، به دیدار هاشمی در مجمع تشخیص مصلحت رفت. فتاح در زمان ریاستش بر وزارت نیروی دولت نهم هم برخلاف دیگر اعضای کابینه دولت احمدینژاد که نگاه جناحی و حزبی درباره عزل و نصبهایشان داشتند، از نیروهای اصلاحطلب هم در این وزارتخانه استفاده کرده بود. او هیچگاه در عزل و نصبهایش در این وزارتخانه نگاه سیاسی نداشت. در دوران ریاستش در کمیته امداد و بنیاد مستضعفان هم همواره رابطه مطلوبی با دولت داشته و دارد و هیچگاه اظهارنظری علیه دولت یازدهم و دوازدهم نکرده است تا بیانگر اختلاف او با دولت روحانی باشد.
او حتی درباره مشکلات اقتصادی نیز همواره موضعش معتدل بود. از سویی دیگر رفتارهایش فاقد آن زیرکی خاص سیاسی است؛ مثل وقتی که با مجری صداوسیما بر سر علت طولانیشدن زمان ساخت یک آزادراه بحث کرد و با عصبانیت به او گفت نماینده مردم نیست؛ بلکه صداوسیما او را آنجا گذاشته تا سؤالهای مشخصی را بپرسد یا زمانی که در یک برنامه دیگر فاش کرد قاسم سلیمانی پول برای پرداخت حقوق نیروهایش را نداشته و از او کمک خواسته است!
برخی چهرههای رسانهای هم مدعی شدهاند جبهه پایداری به دستور صادق محصولی، وزیر احمدینژاد، کمپین حمایت از فتاح راه انداخته و این به معنی بیرونانداختن ضرغامی و جلیلی از دور بازی انتخابات است. فتاح یکی از چهرههای نزدیک به صادق محصولی، وزیر رفاه و تأمین اجتماعی دولت احمدینژاد و دوست صمیمی رئیس دولت دهم به شمار میرود. چنانچه فتاح خود درباره ارتباطش با محصولی گفته است: «صادق محصولی دوست صمیمی ما هستند و از قدیم بودند. همشهری ما هستند. رابطه ما همان دوستی است؛ اما ایشان دنبال کارهای خودشان هستند».
آیا جبهه پایداری واقعا محور است؟
در ماجرای فتاح بهوضوح بر نقش جبهه پایداری تأکید میشود؛ درحالیکه سؤال این است که آیا این جبهه به محور برنامهریز جریان اصولگرایی بدل شده؟ درست است که در بزنگاه، اصولگرایان مجبور به باجدهی به پایداریها شدهاند که به زیادهخواهی و بازیبرهمزنی شهرهاند؛ اما در رخدادی مانند انتخاب نامزد نهایی رئیسجمهوری، طیف پایداری تکخال بازی نیست و در بهترین حالت حامی گزینهای است که میداند نظر مثبتی در برخی مراکز قدرت روی آن وجود دارد.
آیا فتاح میآید
چرا انگشتها به سمت پرویز فتاح نشانه رفته است؟ او تابهحال دو بار در مظان اتهام نامزدی قرار گرفته؛ سالهای 92 و 96 که هر دو بار با قوت آمدنش را رد کرده بود که همینطور هم شد. برخی میگویند او شباهتهایی به احمدینژاد دارد یا دستکم ریاستش بر دو نهاد کمیته امداد و بنیاد مستضعفان و اقداماتش در آنجا میتواند دوباره شعارهای عدالتمحورانه دولت مهرورز سالهای دور را به ذهن برخی متبادر کند؛ درحالیکه از برخی جهات عیوب رئیس سابق دولت را هم ندارد و بهنوعی احمدینژاد عیبیابیشده است.
فتاح ریاست دو نهاد خاص را در این سالها بر عهده داشته؛ دو نهادی که برخی اقدامات در آنها میتواند فردی را چهره کند و نامش را بر سر زبانها بیندازد و بهاصطلاح امکان رأیآوری از سبد طیفی خاص از جامعه را افزایش دهد؛ اما دستکم در ظاهر دیده نشده که فتاح در این مدت دست به کارهای تبلیغاتی حدسزدنی یا ویترینی بزند. از او کمتر رفتارهایی دیده شده که حاکی از بهرهبرداری سیاسی از موقعیتش باشد. چندان اهل سیاسیکاری نیست؛ چراکه همان روزهای اولی که به ریاست کمیته امداد رسید، به دیدار هاشمی در مجمع تشخیص مصلحت رفت. فتاح در زمان ریاستش بر وزارت نیروی دولت نهم هم برخلاف دیگر اعضای کابینه دولت احمدینژاد که نگاه جناحی و حزبی درباره عزل و نصبهایشان داشتند، از نیروهای اصلاحطلب هم در این وزارتخانه استفاده کرده بود. او هیچگاه در عزل و نصبهایش در این وزارتخانه نگاه سیاسی نداشت. در دوران ریاستش در کمیته امداد و بنیاد مستضعفان هم همواره رابطه مطلوبی با دولت داشته و دارد و هیچگاه اظهارنظری علیه دولت یازدهم و دوازدهم نکرده است تا بیانگر اختلاف او با دولت روحانی باشد.
او حتی درباره مشکلات اقتصادی نیز همواره موضعش معتدل بود. از سویی دیگر رفتارهایش فاقد آن زیرکی خاص سیاسی است؛ مثل وقتی که با مجری صداوسیما بر سر علت طولانیشدن زمان ساخت یک آزادراه بحث کرد و با عصبانیت به او گفت نماینده مردم نیست؛ بلکه صداوسیما او را آنجا گذاشته تا سؤالهای مشخصی را بپرسد یا زمانی که در یک برنامه دیگر فاش کرد قاسم سلیمانی پول برای پرداخت حقوق نیروهایش را نداشته و از او کمک خواسته است!