خروج از انزوا و توسعه پایدار
پریسا حاجیمحمدی
سیستم تجارت بینالملل از ابتدا با ترکیبی مشخص از اجرا و عملیات شکل گرفته است. روابط تجاری را نمیتوان صرفا براساس اصول ساده و غیرقابل نقضی که تعریف شدهاند، تعیین کرد، ملاحظات عملی، سیاست و منافع ناگزیر برای تعیین مواضع اتخاذشده کشورها بایستی مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد، بهویژه که در هر مورد ممکن است با مورد مشابه دیگر تفاوتهایی شفاف داشته باشد.
واقعیت، زمانی است که از یک اقدام یا رویکرد سیاستی یک چالش مستمر پیشروی سیستم معاملاتی قرار گیرد که درعینحال نیازها، علایق و اولویتهای مختلف طرفین این تجارت بینالمللی را برآورده میکند، از جمله کشورهای کوچکتر و ضعیفتر هیچ جایگزین جدیای برای همکاری جز مذاکره ندارند و نتیجه این مذاکرات براساس سهم آنها در این مذاکرات ارزیابی خواهد شد. در اینجا این سؤال پیش میآید که چگونه کشورهای درحالتوسعه میتوانند دستاوردهای بیشتری داشته باشند؟ پاسخ به این پرسش به دو عامل اساسی بستگی دارد: اول اینکه سیاستهایی هست که خود کشورهای درحالتوسعه انتخاب میکنند. دوم اینکه آیا سیستم معاملاتی به طور مناسب طراحی شده است و به طور مؤثر برای بازدهی به طرفین کار میکند؟
در مورد سهم توسعهای بالقوه در تجارت و سرمایهگذاری، پیششرطهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی که کشورها را قادر میکند از فضای باز بازار استفاده کنند، به چالشهای مستمر کاهش فقر و پایداری محیط زیست مربوط میشود که موضوع اصلی مورد بحث همه محافل تجارت جهانی است. چشمانداز توسعه کشورهای درحالتوسعه، مبتنیبر این استدلال اساسی است که حتی اگر دولتها از بهترین گزینههای سیاسی ممکن برای ارتقای توسعه آگاه بودند، رشدی که ناگزیر باید با توسعه همراه باشد از مشارکت فعال همه بنگاههای اقتصادی و سهمخواهی از تجارت جهانی حاصل میشود و در یک سیستم خوب طراحیشده از همکاریهای بینالمللی این اصل اساسی لحاظ میشود. همچنین تجزیه و تحلیل رفتار تجارت بینالملل کشورهای درحالتوسعه یا کمترتوسعهیافته را در سیاستها و مواضع کشور در مورد چشمانداز کشورهای آتی به تصویر میکشد. در فرایند توسعه پیچیدگیهایی وجود دارد؛ از جمله جنبههای مختلف فرایند توسعه که توسط بسیاری از محققان هم به عنوان غایت و هم به عنوان هدف اصلی شناسایی شده، حضور در عرصههای بینالمللی برای تجارت است.
کمیته جهانی توسعه و محیط یا همان کمیسیون بروندلند، تعریف جامعی از توسعه پایدار ارائه میدهد که بنابر آن جامعه بشریت توانایی اجرای اصول توسعه پایدار را فقط در صورتی دارد که بتواند تضمین کند بدون به خطر افتادن تواناییهایی که منابع جهانی برای استفاده نسلهای آینده برای تأمین نیازهایشان فراهم میآورد، نیازهای حال را برآورده کند. بنابراین از این حیث لازم است اشاره کنیم به مراقبت و نگهداری از محیط زیست برای نسلهای آینده، کاهش فقر در جهان و توانمندسازی افراد فقیر که همه این رویکردها رشد اقتصادی را امری حیاتی میدانند و جزء فرایند توسعه است، درحالیکه تأکید میکند توسعه چیزی بیش از رشد است. رشد درآمد واقعی اصل مهمی برای گسترش، توسعه و آزادی است، اما هدف نهایی نیست. ابزار و اهداف فرایند توسعه نباید اشتباه گرفته شود. علاوهبراین، همبستگی بین سطح درآمد و کیفیت زندگی انسانها یکنواخت نیست و بهبود وضعیت زندگی بدون نیاز به رشد قابل توجه در درآمد واقعی امکانپذیر نیست. در نهایت توسعه در مورد گسترش فرصتهای انتخاب برای زندگی افراد است که دلایل زیادی برای ارزشگذاری دارند. ارتباط نزدیک با این تعریف گسترده از توسعه، اهمیت کاهش فقر در کشورهاست. در فرایند توسعه تخمین زده میشود (مبنا گزارش بانک جهانی) که از هشت میلیارد نفر جمعیت جهان، سه میلیارد نفر با کمتر از دو دلار در روز زندگی میکنند. محرومیت همچنین با سطوح پایین آموزش و سلامت همراه است و هدف اصلی از بین بردن فقر این است که افراد فقیر بتوانند کنترل بیشتری بر سرنوشت خود داشته باشند. این «توانمندسازی» به معنای «گسترش داراییها و قابلیتهای افراد فقیر برای مشارکتهای آتی جامعه است» و توانمندسازی مستلزم آن است که افراد به اطلاعات دسترسی داشته باشند و در تصمیماتی که تأثیرگذار است، مشارکت داشته باشند.
در جمعبندی توسعه جهانی و تجارت پایدار لازم است این نکته مهم را بدانیم که رشد برای توسعه مهم است، یک سیستم آموزشی خوب، یک رژیم غذایی سالم، آب سالم و خدمات بهداشتی خوب، همگی نیازمند اقتصاد توانمند و باثبات هستند که برپایه تجارت جهانی حاصل میشود. منابع رشد اقتصادی میتواند منابع لازم برای مقابله با این چالشهای توسعه را ایجاد کند و ارتباط بین توسعه انسانی و در دسترس بودن منابع اقتصادی بسیار ممزوج است و بایستی این رابطه معنادار هدفمند شکل یابد تا در مسیر توسعه قرار گیریم. وابستگی متقابل توسعه انسانی و توسعه اقتصادی نیز نشان میدهد که توسعه انسانی بعید است در مواجهه با رکودهای اقتصادی، پایدار بماند. حال آنکه رشد اقتصادی توسط دو نیروی اصلی هدایت میشود: یافتن راههای جدید و بهتر برای ایجاد اقتصاد پایدار و بهتر برای استفاده از منابع موجود و تولید منابع مولد جدید از طریق سرمایهگذاری. سرمایهگذاریها و کمکهای خارجی نقش مهمی در استراتژی توسعه ایفا میکند و پیشنیاز توسعه برنامهریزیشده و مبتنیبر سرمایهگذاری پرداختن به تجارت جهانی پایدار است.
منبع: sharghdaily-966361