طلاق؛ عاقبت همکاری زن و شوهر جوان
مهرداد و همسرش مینا تصمیم به طلاق دارند. مینا حاضر به گفت‌وگو نیست اما مهرداد به راحتی درباره زندگی‌اش برای اعتمادآنلاین صحبت می‌کند.
*چه مدتی است با همسرت زندگی می‌کنی؟
ما از شش سال قبل با هم آشنا شدیم و ازدواج کردیم. همسرم زن خوبی بود و با هم زندگی خوبی داشتیم.
*چرا حالا دچار مشکل شده‌اید؟
ما از زمانی دچار مشکل شدیم که کار جدیدی را شروع کردیم و با هم همکار شدیم.
* حالا که این موضوع برای شما تا این حد مشکل‌ساز شده، چرا کارتان را از هم جدا نمی‌کنید؟
همسرم در شرکتی که تاسیس کردیم منافعی دارد و می‌گوید نمی‌خواهد از شرکت برود.
* تو چرا را از شرکت نمی‌روی؟
من باید هزینه زندگی را تامین کنم. من برای این مساله در اولویت هستم و می‌خواهم در شرکت بمانم.
*یعنی هیچ‌کدام از شما حاضر نیستند از منافع خود گذشت کنید؟
بله، تقریباً می‌شود گفت چنین چیزی است.
*مشکل‌تان در کار چیست؟
همسرم در کارهای من دخالت می‌کند. او روابط من را کنترل می‌کند. مرتب به من می‌گوید چرا با فلانی حرف زدی یا چرا فلان قرار داد را بستی. من هم حاضر نیستم جواب پس بدهم.
*بچه هم دارید؟
خیر.
*حالا که در حال جدا شدن هستید و هر دو هم در آن شرکت شراکت دارید، با توجه به مشکلی که دارید باز هم همدیگر را می‌بینید.
بله، درست است اما دیگر با هم نسبتی نداریم و من هر طور بخواهم زندگی می‌کنم. مینا هم هر طوری بخواهد زندگی می‌کند. البته من می‌دانم این وضعیت این‌طور ادامه پیدا نمی‌کند و بالاخره یک نفر باید از آنجا برود اما باید دید چه کسی حاضر به این کار خواهد شد.
*خانواده‌ات چه نظری دارند؟
من مرد جاافتاده‌ای هستم و خودم برای خودم تصمیم می‌گیرم، البته می‌دانم آنها تحت تاثیر قرار می‌گیرند اما این تصمیم من برای زندگی‌ام است.
منبع: etemadonline-695798