قیمت های کاذب فوتبال ایران را می خشکاند
رویداد امروز-امیرحسین احتشامی: به عبارت بهتر افزایش قیمت سرسام آور برخی ستاره ها و حتی گمنامها در بازار بدون هیچ دلیل منطقی صورت می گیرد. بازیکنی که در یک نیم فصل کارنامه ضعیفی از خود به ثبت رسانده رقمی را مطرح می کند که با هیچ متر و معیاری قابل پذیرش نیست. ناکارآمدی سیستم آکادمی باشگاهها و ریخت وپاش باشگاههای بزرگ و پولدار کار را به جایی رسانده باشگاههایی که به پرورش استعداد و بازیکن پروری معروف بودند، گوی سبقت را برای خرید ملی پوشان و بازیکنان مطرح لیگ از تیمهایی که بضاعت مالی کمتری دارند، ربودهاند. اگر روزگاری باشگاههای به محصولات آکادمی و بازیکنان نورسته خود در تیمهای نوجوانان و جوانان افتخار می کردند، امروز در بازار نقل و انتقالات همین تیمهای مدعی قهرمانی در دور باطل ربودن بازیکنان تاثیرگذار در لیگ برتر از دست رقبا همه گونه آپشن و در حقیقت باجی به بازیکنان و مدیربرنامههایشان میدهند. بازیکن الف، صبح در باشگاهی دیده می شود، ظهر ناهارش را با مدیر باشگاه رقیب می خورد و برای شب قرار ملاقات با مدیرعامل باشگاه شهرستانی را برنامه ریزی می کند. همین رقابت بی حاصل که نتیجه ای جز افزایش قیمت بازیکنان معمولی یا کمی بالاتر از سطح سایر بازیکنان ندارد، بودجه و منابع مالی باشگاهها را می بلعد و هزار و یک دردسر مدیریتی و مالی برای باشگاهها به ارمغان می آورد. نبود تیم استعدادیاب در باشگاههای مطرح که قدرت و توان تشخیص ستارههای آینده فوتبال را داشته باشند، همه تیمها را به آماده خوری و استخدام بازیکنان رنج سنی 26 تا 32 سال سوق داده است. معضل بزرگ فوتبال باشگاهی ما این است که میانه خوبی با الگوبرداری از لیگ های موفق دنیا ندارد. در لیگ های مطرح اروپایی و حتی آسیایی هرسال حداکثر 10 ترانسفر پرهیاهو و جذاب اتفاق می افتد اما به لطف مشکلات ریشه ای لیگ ایران در فصل جابه جایی بازیکنان حداقل 40، 50 ترانسفر جنجالی داریم. مدیر برنامهها بازارگرمی می کنند، بازیکن صبح مصاحبه کرده و مدعی می شود رویای کودکی اش حضور در فلان بوده اما هنوز شب از راه نرسیده با پیراهن تیم پولدار شهرستانی عکس یادگاری ثبت می کند. اینکه اتحادیه مدیران باشگاهها در لیگ برتر و لیگ آزادگان تشکیل و حداکثر قیمت و حداقل رقم برای عقد قرارداد را مشخص کند، از آرزو به رویایی دست نیافتنی تبدیل شده است. نخستین آسیب هم به باشگاهها وارد می شود. سال به سال به بدهی انباشته آنها افزوده می شود و به دلیل نداشتن آکادمی موفق و مربیان خلاق در رده پایه، ورودی خاصی هم از داخل باشگاه وجود ندارد؛ یک برهوت کامل از استعدادسازی و استعدادیابی. نتیجه هم کاملا مشخص است؛ خشک شدن چشمه استعداد بازیکنان جوان و تکیه روزافزون به بازیکنان باکیفیت و بیکیفیت خارجی که به مراتب قیمتشان کمتر از بازیکنان داخلی است. تداوم چنین روندی بدون شک چشمه جوشان فوتبال ایران را به گونه ای خواهد خشکاند که در آینده ای نه چندان دور نه از تاک چیزی باقی خواهد ماند و نه از تاک نشان.