نجیب محفوظ و قدرت رئالیسم
شرق: «احساسی از وحشت و نومیدی و تسلیمی غمگنانه به او دست داد. نیمه پایینِ تنِ پدر درازشده بر تخت و نیمه بالایش بر سینه مادر؛ که پشت سرش به زانو نشسته بود. سینه مرد با حرکتهایی یکنواخت بالا و پایین میرفت و صدای خرخری از آن برمیآمد که از صداهای این جهان نبود. از چشمانش نگاهی غریب و تیره میتراوید که هیچگاه ندیده بود و به یاد نداشت و نمیتوانست از آنچه در پشتشان میگذرد، آگاه شود.
در آن سوی میلههای تخت، درمانده ایستاده زبانش بند آمده و چشمانش سنگ شده بود. نه چیزی برای گفتن پیدا میکرد و نه کاری برای انجامدادن». این بخشی از رمان «سکریه» از نجیب محفوظ است که مدتی پیش با ترجمه محمدرضا مرعشیپور در نشر نیلوفر منتشر شده بود و بهتازگی چاپ تازهای از آن منتشر شده است. نجیب محفوظ از مهمترین نویسندگان ادبیات عرب و شاید مهمترین نویسنده رئالیست عرب است که از دههها پیش در ایران شناخته میشد و آثاری از او به فارسی ترجمه شده بود. مرعشیپور که از مترجمان باسابقه ادبیات عرب است، چندین اثر از محفوظ به فارسی برگردانده اما بیشک سه رمان «بینالقصرین»، «قصرالشوق» و «سکریه» که سهگانه مشهور نجیب محفوظ هستند، مهمترین آثار این نویسنده به شمار میروند که هر سه پس از سالها با ترجمه مرعشیپور به فارسی منتشر شدند.
این سه رمان که با عنوان سهگانه قاهره هم شناخته میشوند، امروز بخشی از میراث ادبیات جهانی به شمار میروند و نقد و تفسیرهای متعددی درباره آنها منتشر شده است. با این حال اهمیت این سه رمان در آغاز مشخص نبود، تا جایی که حتی برای انتشار با مانع روبهرو بودند. محفوظ دو سال منتظر ماند تا بالاخره ناشری حاضر شود رمانی اینچنین قطور را منتشر کند. در آوریل 1952 زمانی که رمان به اتمام میرسد، محفوظ آن را نزد ناشرش میبرد، درحالیکه هر سه بخش ذیل یک جلد با عنوان «بینالقصرین» بود.
محفوظ تصور میکرد با انتشار این اثر، رمانی همپای آثار کلاسیک ادبیات جهان منتشر خواهد شد اما ناشرش با دیدن جلد ضخیم رمان آن را فاجعهای بزرگ مینامد و از انتشارش خودداری میکند. محفوظ از این اتفاق با عنوان سقوط و فروپاشی یاد کرده است. البته بعدتر، یوسف سباعی، نویسنده معاصر مصری، به نجیب محفوظ میگوید که رمانش را به صورت پاورقی در مجله دولتی تازهتأسیسی منتشر خواهد کرد و چنین هم میشود.
از آوریل 1954 تا آوریل 1956 بخشی که اکنون «بینالقصرین» نام دارد، در این مجله منتشر میشود و با اقبال خوانندگان هم روبهرو میشود. پس از این ناشری که کتاب را نپذیرفته بود، به سراغ محفوظ میرود و با این شرط که رمان در سه جلد منتشر شود، انتشار آن را میپذیرد. بهاینترتیب جلد اول «بینالقصرین» نام میگیرد و محفوظ بخش دوم و سوم را به ترتیب «قصرالشوق» و «سکریه» مینامد. عناوین هر سه رمان محفوظ نام محلههایی در قاهره مصر است. او در این سه رمان، دگرگونیهای سیاسی، اجتماعی، فکری و فرهنگی را در مصر، به شیوه واقعگرایی نمادین، در سه نسل از یک خانواده پی گرفته و آنطور که مترجم اثر هم اشاره کرده است، تصویری از بیشتر کشورهای جهان سوم و ازجمله ایران بهروشنی در آنها دیده میشود.
نجیب محفوظ در سهگانه، به میانجی روایت زندگی خانواده احمد عبدالجواد و اطرافیان و بستگان و دامادهایش، تصویری عمیق و با جزئیات از زندگی در قاهره در سالهای 1917 تا 1944 به دست داده است. در آغاز رمان مصر هنوز به طور رسمی بخشی از امپراتوری عثمانی محسوب میشود اما از 1883 به اشغال انگلیس درآمد و در 1914 نیز به کشور تحتالحمایه انگلیس تبدیل شد. در روایت محفوظ آشکارا احساسات شدید ضد انگلیسی که در میان مردم مصر جریان دارد، دیده میشود. در رمان محفوظ میبینیم که سیاست چگونه بهتدریج به درون خانواده هجوم میآورد و تأثیر خود را بر آدمهای سه نسل از خانواده به جا میگذارد. تغییراتی که در طول زمان پیش میآید و رد این تغییرات بر آدمهای داستان بهروشنی مشاهده میشود؛ مسائلی مانند تغییر وضعیت زنان و روابط میان پدران و فرزندان و تغییر طرز فکر و سلیقه مردم در سهگانه محفوظ بهتدریج دیده میشود.
در روایت سه بخش رمان میبینیم که نهتنها زمانه و آدمها تغییر میکنند، بلکه بخشی از آدمهای داستان از دنیا رفتهاند. سهگانه محفوظ وضوح و شفافیتی دارد که توجه بسیاری از منتقدان را جلب کرده است. گرنت ال. وات یکی از بخشهای کتاب مفصل «درسگفتارهای ادبیات جهان» را به سهگانه قاهره اختصاص داده است.
این کتاب چند سال پیش با ترجمه گروهی از مترجمان و با ویراستاری عظیم طهماسبی به فارسی منتشر شد و اکنون در دسترس است. در درسگفتار چهلوچهارم این کتاب، نویسنده به برخی شباهتهای میان فاکنر و نجیب محفوظ اشاره کرده و میگوید محفوظ در سهگانهاش به توصیف مصر و شهر قاهره در سالهای 1917 تا 1944 پرداخته، چنانکه فاکنر نیز برای روایت داستان یک آمریکایی پیش از جنگهای داخلی تا 1940، کنتنشینی خیالی با نام یاکناپاتافا خلق کرده بود. او به شباهت دیگری هم اشاره کرده و نوشته: «فاکنر تا پیش از دریافت جایزه نوبل که او را در کانون توجه سراسر جهان قرار داد، بهعنوان نویسندهای محلی و منطقهای شناخته میشد.
نجیب محفوظ هم پیش از آنکه جایزه نوبل را در 1988 دریافت کند و توجه دنیای غرب و خوانندگانی غربی را به خود جلب کند، تنها در میان جهان عرب به رماننویسی شهرت داشت. همانطور که امروزه فاکنر با عنوان یکی از برترین رماننویسان آمریکایی خوانده میشود، محفوظ نیز یکی از بزرگترین نویسندگان عرب به شمار میرود». گرنت ال. وات میگوید محفوظ در داستانهایش هم به شیوههای روایت شرقی توجه داشته و بهخوبی شیوه داستاننویسی غربی را میشناخته است.
او به این نکته اشاره کرده که داستان مدرن سابقهای در جهان عرب نداشته و برای همین نویسندگان عرب باید از آغاز این شیوه و همه تغییر و تحولات آن را از نو فرامیگرفتند و این دقیقا کاری است که محفوظ کرده است. وات همچنین میگوید تعجبی ندارد که محفوظ در «سهگانه» روایتی حول زندگی خانوادهای از طبقه متوسط جامعه نوشته، چراکه این همان موضوعی است که از زمان فلوبر و ایبسن از نویسندگان رئالیست انتظار میرفت. محفوظ در این سه بخش رمانش زندگی اعضای خانوادهای را در طی سه نسل پی گرفته و زاویه دید داستان نیز سوم شخص محدود است که نشانهای دیگر از رئالیستیبودن اثر است.
منبع: sharghdaily-954392