زجرهای دختر جوان در خانه شیطانی مرد متاهل
بعد از قرار حضوری در یکی از قهوه خانه های مشهد(کافی شاپ) او به من ابراز علاقه کرد و این گونه مسیر زندگی ام در سراشیبی سقوط قرار گرفت تا جایی که وقتی فهمیدم آن جوان متاهل است و همسر و فرزند دارد، باز هم ...
به گزارش روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات دختر ۲۵ ساله ای است که با ورود به سایت های غیرقانونی همسریابی، آینده و زندگی خود را به نابودی کشانده بود. او اکنون برای رهایی از مخمصه ای وحشتناک دست به دامان قانون شده بود به کارشناس اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: در خانواده ای سنتی بزرگ شدم اما پدرم مردی عصبانی و پرخاشگر بود به طوری که روابط عاطفی کمتری با یکدیگر داشتیم.
به هیمن خاطر هم من همواره از کمبود مهر ومحبت خانوادگی رنج می بردم اما خودم را با درس و دانشگاه سرگرم می کردم و با هیچ پسری روابط نامتعارف نداشتم. بعد از پایان تحصیلات دانشگاهی در یک شرکت خصوصی مشغول کار شدم تا کمک خرج خانواده باشم. در این شرایط روزی از سرکنجکاوی وارد یکی از سایت های همسریابی شدم و به جست وجو پرداختم تا این که با پسری به نام «بهداد» آشنا شدم که خودش را مهندس راه و ساختمان معرفی می کرد. بعد از مدتی ارتباط تلفنی و پیامکی، او مرا به یک قهوه خانه (کافی شاپ) دعوت کرد تا به صورت حضوری با یکدیگر ملاقات کنیم.
او وقتی مرا دید،چنان از عشق و علاقه اش به من سخن گفت که گویی در این دنیا تاکنون هیچ دختری را ندیده بود! هنگامی که مدعی شد قصد ازدواج با مرا دارد وابستگی من هم نسبت به او شکل گرفت. هرچه بیشتر زمان می گذشت دلبستگی من هم بیشتر می شد تا این که یک روز حقیقتی وحشتناک را فاش کرد.«بهداد» به چشمانم خیره شد و گفت: متاهل است و حتی یک فرزند هم دارد اما همسرش با عقد موقت من مشکلی ندارد!
با این جمله از درون فرو ریختم و به سادگی خودم گریستم. قصد داشتم از او جدا شوم ولی «بهداد» مقابلم ایستاد و با گریه و التماس ادعا کرد که طاقت دوری مرا ندارد! او گفت: اگرنتوانیم ازدواج کنیم به صورت یک دوست اجتماعی باقی بمانیم و رازدار هم باشیم. مدتی بعد هم همسر «بهداد» مرا برای آشنایی بیشتر به خانه اش دعوت کرد. من هم بزرگ ترین اشتباه زندگی ام را تکرار کردم و با تهیه یک هدیه قدم به آن خانه شیطانی گذاشتم. ساعتی بعد مشغول گفت وگو با بهداد بودم که قهوه ای را نوشیدم ودیگر چیزی نفهمیدم. زمانی به هوش آمدم مه همه هستی و زندگی ام نابود شده بود!
از آن روز به بعد «بهداد» چند بار دیگر هم با تهدید پیامکی و تلفنی مرا به آن خانه شیطانی کشاند. تازه متوجه شدم که او دچار بیماری انحرافات اخلاقی است و در حضور من نیز با همسرش رفتارهای نامتعارف و شرم آوری دارد که قابل بیان نیست! در همین حال او گوشی تلفن مرا هک کرده و همه تصاویر خصوصی و اطلاعات شخصی و خانوادگی ام را بیرون کشیده است. اکنون مرا تهدید می کند اگر به خواسته های شوم او تن ندهم همه این تصاویر را در فضای مجازی منتشر می کند؛ اما ای کاش ...
با صدور دستور ویژه ای از سوی سرگرد احسان سبکبار(رئیس کلانتری شفای مشهد) اقدامات قانونی و بررسی های کارشناسی در این باره آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
منبع: etemadonline-689185