خوزستان|ميراث خوزستان ؛ زير تيغ تاراجگران
سنگ نگاره «برد ماهی» در روستای سوسن سرخاب اندیکا در استان خوزستان نزدیک دو سال است که مورد دستبرد سوداگراناموال تاریخی- فرهنگی جای گرفته است. این تاراجگران فرومایه، پس ازكند وکاوهای غیرمجاز گسترده در منطقه و ناتوانی درربودن آن، تخته سنگی را که این اثر تاریخی بر روی آن تراشیده شده را وارونه کرده و در گودالی که پیشتركنده و زیر آن را خالی کرده بودند، انداخته و به حال خود رها کرده اند! و همین کار آسیبهای برگشتناپذیری را به این یادگار نیاکانی ارزشمند وارد کرده است.
در واقع، سودجویان نابخرد پس از زیر و رو کردن سنگنگاره و خالی کردن زیر آن و دست نیافتن به گنج خیالی و غیره ! که جای بسی افسوس دارد، آن را در گودالی که خود كنده بوده انداخته و رها کرده اند.
سخن در خور نگرش که جای بسی دریغ و شگفتی دارد، آن است که هر دو سرپرست اداره میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی شهرستاناندیکا از وضعیت این یادمان ملی و سنگ نگاره آگاهی داشته و تا کنون هیچ گونه کوشش در خوری برای بازگرداندن آن به حالت نخستین خود انجام نداده اند!؟ و همین نشانه ناشایستگی و ناکارآمدی این دست از مدیران است، به ویژه که سرپرست پیشین میراث فرهنگیاندیکا یک باستان شناس بوده و از ارزش و اهمیت چنین آثاری به خوبی آگاهی داشته است که جایافسوس و دریغ فراوان دارد. هر چند، شاید در این زمینه نامه نگاری هایی هم با مرکز استان انجام شده باشد، ولی پیگیری پیاپی آن، بی گمان در برنامه این مدیر نبوده است. گواه چنین سخنانی نیز، وضعیت اندوهبار و دردناک این یادگار ملی و تاریخی ارزشمند است و هیچ بهانهای در این زمینه پذیرفتنی نبوده و نیست. شاید در نگاه نخست پاسخ یک کارشناس یا مدیران میراث فرهنگی شهرستاناندیکا، سنگینی و جابه جایی سخت و دشوار این سنگ نگاره و مسائل فنی آن به میان آید، ولی هنگامی که به در خطر بودن این یادگار ملی و آسیب های برگشتناپذیر آن که رو به فزونی است بیندیشیم، بی گمان باید در اندیشهچاره و راه علمی و اصولی برآمد تا از نابودی کامل این سنگ نگاره بتوان پیشگیری کرد. همچنین در پیرامون این یادمان ملی، كند و کاوهای غیرمجاز انجام شده که ضرورت پاسداری و نگاهبانی از آن را بیش از پیش آشکار می کند. همچنین به گفته مردم بومی، این سنگ نگاره نزدیک دو سال است که به همین گونه و در همین وضعیت رها شده و تا کنون هیچ کاری از سوی مدیران و سرپرستان امر انجام نشده است!
پادشاهی خرد و منطقه ای« الیمایی» یکی از پادشاهیهای مهمدوره اشکانی در ایران باستان است که در جلگه هموار و بارور (حاصلخیز) خوزستان و بلندیهای جنوب و جنوبغربی زاگرس گسترده بوده است. این پادشاهی خرد در امور مذهبی و اقتصادی دارای استقلال نسبی بوده اند، به گونه ای که می توانستند به نام خود سکه ضرب کرده و در امور دینی آزادی داشته باشند. از مهمترین پادشاهان این دوره می توان از خاندان «كامناسكيرس»ها نام برد که توانستند در چندین بار در برابر یورش و نبرد پادشاهان سلوکی همچون «آنتيوخوس سوم» و «دمتريوس دوم» پایداری کنند.
خاستگاه اصلیالیماییها ایلام (عیلام) کهن بوده که در لرستان و به ویژه خوزستان، واقع در کوه های شمال ایذه واندیکا و خاور شوشتر نمود دارد. والتر برونوهنینگ، خاورشناس و ایرانشناس آلمانی و انگلیسی وكارشناس زبانهای باستانی ایرانی (پارسی میانه، پارتی و سغدی) در نوشته های خود آورده است کهالیمایی ها درکار داد و ستد (تجارت) چوب بوده اند و آن را در باختر و خاور می فروختند. چوبی که بوی خوش از آن بیرون می آمده که از تیرهسرو است که هنگام آتش زدن بوی خوش می داده و از شیره (صمغ) چوب آن است.
یونانیان در نگاشتههای خود از الیمایی ها با نام بربر؟، یاد کردهاند که تیراندازهای بسیار ماهر و توانایی هستند. این خاندان ایرانی بیشتر درکوه ها میزیسته و در بلندیها (ارتفاعات) سنگر میگرفته اند، ولی قلمرو آنها یک جا نبوده، زیرا دستخوش یورش مهردادیکماشکانی بوده و دگرگون می شده است.
برخی پژوهشگرانالیمایی ها را ایلامیان دوران تاریخی مینامند که دنباله رو همان دودمان کهن بوده اند. ردپای آنان را میتوان از 250 پیش از میلاد تا سال 224 میلادی پیگیری کرد. نکته ای که باید به آن پرداخت، آگاهی و شناختاندک ما از این خاندان است که بیشتر در نوشتههای یونانی و سکه های به جا مانده از آنان، با این تیره ایرانی آشنا هستیم..
قلمروی الیماییها از پارس تا میانرودان
جعفرمهرکیان، باستان شناسی که روی دورهالیماییها پژوهشهای گسترده ای انجام داده و برخی از آثار تاریخی این دوره را شناسایی و به ثبت ملی رسانیده است، درباره الیماییها به روزنامه قانون گفت : « زمانی که ما ازالیماییها سخن می گوییم در واقع از دوره ای گفت و گو می کنیم که شهر باستانی شوش که گسترۀ قلمروییاش این سرزمین را هم دربر می گرفته از قدرت چندانی بهره مند نبوده است. از این رو، ما در تاریخ گذاری بخشی از آثار این منطقه باید بگوییم «پسا هخامنشی یا فرا هخامنشی» تا دوره ساسانی. یعنی در این بازه زمانی که از دوره پس از هخامنشیان تا آغاز دوره ساسانی که شهریاری (امپراتوری) ساسانی بر همه جا چیره شده را دربر می گیرد، ما با دگرگونیهایی (تحولات) رو به رو هستیم. همان گونه که در سرزمین پارس «فراته داران» یا همان «پرترکه»ها یا شاهزادگان پارسی فرمانروایی می کنند اما از آن جا که در این منطقه فرمانروایی مرکزی از میان می رود، همان رویدادیرخ می دهد که ما در شاهنامه به خوبی با آن رو به رو هستیم و فردوسی آن را بازگو کرده که این بخش به گونه ملوکطوایفی اداره می شود. قلمرویی که ما امروزه به آن قلمروالیمايیسم می گوییم از پارس تا مرزهای میانرودان (بین النهرین) و از شمال زاگرس تا دریای پارس (خلیجفارس) را بسته به شرایطی که نیروهایی همچون یونانی ها یا پارت ها (اشکانیان) بر آن جا چیره میشدند، دربر می گرفته و همواره گستره قلمرو شان را افزایش میدادند. با این همه،الیماییها تاریخ روشنی پس از دوره هخامنشیان در ایران دارند. بخش بزرگی از سنگ نگارههای این دوره در مسیربردنشانده به ییلاقات بازفتالیماییها جای داشته و با برد نشانده الیماییها هم زمانی دارد اما به انگیزه نبود سنگ نبشته (کتیبه) یا نگاشته ای کهن در این باره، نمیتوانیم تاریخ بسیار درست و دقیقی را برای آن در نظر بگیریم. در این گونه موارد به تاریخ گذاری نسبی، بسنده کرده تا تاریخ گذاری استوار و دقیقی که شدنی و در دسترس نیست. به هر روی، این جا (سوسن سرخاب) بخشی از گستره شاهکنشین الیمایی است که پس از فروپاشی هخامنشیان به ویژه از زمان اشکانیان تا دوره ساسانی بر میانه زاگرس میانی فرمانروایی می کردند».
راز نامیده شدن سنگ نگارهبرد ماهی
در همین زمینه و برای شناخت بیشتر سنگ نگاره«برد ماهی» و آسیب شناسی آن با یک باستان شناس بومی در شهرستان ایذه که شناخت خوبی از این منطقه ها دارد به گفت و گو نشسته ایم:
مهدی فرجی، کارشناس باستان شناسی پایگاه میراث فرهنگی آیاپیر ایذه، نخست دربارهالیمایی ها به روزنامه قانون گفت : « جایگاه هایالیمایی خوزستان برخلاف محوطههای ایلامی، بسیار پراکنده و بیشتر در گذرهای کوهستانی و سخت گذربنیاد نهاده شده اند که نگاركندها (نقش برجستهها) نیز از اینروند برکنار نیستند. نگاركندهای الیمایی بیشتر در جاهای سخت گذر یا در مسیر ایل راه های باستانی و یا در نزدیکی محوطه های این دوره، تراشیده و شکل گرفتهاند. موضوع این نگارکندها گوناگون بوده که بیشتر به حالتلمیده (دراز کشیده روی دست و نشسته بر تخت) تراشیده شده اند. نگاركندبرد ماهی همچون نمونههای بسیار دیگر که بر تخته سنگی تک افتاده است در میان دشت های میانکوهی و در میان زمین های کشاورزی از گذشته، وجود داشته است و میان شماری (عده ای) که چوپانان نیز در میان آنها بسیار یافت می شود، بر سر کشف آن کشمکش و درگیری (دعوا) است!؟ با این همه، باید گفت کاربرد واژه کشف برای کارشناسان بسیار بی معنا، گزافهگویی وانحصارگرایانه بوده و بهتر آن است که ادعاکنندگان علم، از واژه شناسایی یا بازدید نخست بهره ببرند. از این نکته که بگذریم، این نگاركند مردی را نشان می دهد که روی تختیلمیده و پیاله ای نوشیدنی را به لب خود می برد و از این رهگذر همانندی های بسیاری به نگاركند «باجول» و «برد چوزه» دارد. حالتلمیده را میتوان در نگاركندهای برد سوز تینا،تنگسروک، شیوند، فالح و شیمن دید. اکنون بررسی کنیم که چرا به آنبرد ماهی گفته می شود. همان گونه که نیک می دانیم شلوارهای این دوره تاریخی روی نگارکندها، چین دار و در پایین بیشتر تنگ می شود و در این نگاركند در پایان مچ پا تنگ و باریک شده و کفش ها نوک تیز و همانند دو سر دم ماهی شده است. از همین روی، این پندار را برمیانگیزد که شخص انسان ماهی است!».
این باستان شناس دربارهآسیب های وارده و راه درمان آن نیز به روزنامه قانون گفت : « نبود دسترسی دایم به این نگاركند و کمبود نیروی حفاظت میراث فرهنگی، دشواریهای فراوانی را پدید می آورد. از سویی دیگر، عوامل طبیعی همانند بارش های آسمانی، چرای جانوران و بدتر از همه سنگپرانی چوپانان، دشواری های بیشتری را فرا روی این نگاركند می گذارد. بر مدیران میراث فرهنگی است که به این نگاركند رسیدگی و دشتی که این یادگار در آن جای گرفته، مورد پایش قرار گیرد».فرجی در بخش دیگری از سخنانش افزود : «الیماییها همانگونه که می دانیم، فرمانروایان نیمه مستقلی در درون پادشاهیاشکانیان به شمار رفته و گستردگی و پراکندگی محوطه های این دوره، گواه بر وجود گرمسیر و سردسیر بودن این تیره (قوم) در سرزمین های بختیاری وكهگیلویه و بویراحمد است. این نگاركندها همیشه گواه نگاركند فرمانروایان سرزمینالیمایید نیست و باورمندم که هر بخش از این منطقه پهناور فرمانروایانی که زیر نظر «کام ناس کیرسها» بودند، نگارکند خود را برای نشان دادن حوزه اختیارات ورخنۀ (نفوذ) خود تراشیده اند و می توان گفت کارکردی همانند کودوروهای میانرودانی در هزاره سوم پیش از میلاد داشتهاند. تفاوتهای چشمگیر برای این ادعا را می توان در نگارکندهایتنگسروک و خونگ اژدر و نگارکند شوش دید که در حال دریافت حلقۀ قدرت از پشتیبانان (مظاهر) ایزدان و شاه بزرگ اشکانی هستند. بله، اینها فرمانروایان سرزمینالیمایید هستند که مشروعیت خود را به دست میآورند. اما نگاركندهای دور افتاده یا تنها، می توانند به اشخاص صاحب نفوذ هر منطقه در گرمسیر یا سردسیر و یا نیرومندان حوزه ایل راه ها باشند. برخی نگارکندها تک افتاده در منطقه های پیش گفته، بیگمان به اشخاص صاحب نفوذ وابستگی نداشته و در برخی موارد به ویژه در منطقه بختیاری به هرکول افسانهای با گرز همراهش وابستگی دارد. کیفیت گونه نگارکندهای پیش گفته، بیشتر ناپسند یا در حال محو شدن است و نمونههای خونگاژدر، بازفت و تنگ سروک در موقعیت بهتری از دید پرداخت جای دارند. با این همه، به کیفیت سنگ نگارههای هخامنشی و پس از آنها، ساسانیان نمیرسند. این گونه نگاركندها به دوره پسا هخامنشی یا فرا هخامنشی (پس از هخامنشیان) وابستگی داشته و پیوند آنها با دوره الیمایی در منطقه بختیاری جای هیچ گفتاوردی برجای نمیگذارد».به گزارش روزنامه قانون، شوربختانه بیشتر بختیاریهای شهرستانهای ایذه،اندیکا و بازفت و روستاهای آنها که روزگاری نیاکانشان دستاوردهای نیک وبهنجاری برجای گذاشته و فرهنگ نژاده ایرانی را گسترش داده و در رادی و دلاوریسرآمد بودهاند، امروزه با دستاندازی و نابودی یادگارهای گذشتگان پاکسرشت خود به انگیزههای پوچ و نادرست دستیابی به گنج، تیشه به ریشه خود زده و سرزمینهای خود را از فرهنگ و تاریخ و هویتتهی میکنند!
سخن در خور نگرش که جای بسی دریغ و شگفتی دارد، آن است که هر دو سرپرست اداره میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی شهرستاناندیکا از وضعیت این یادمان ملی و سنگ نگاره آگاهی داشته و تا کنون هیچ گونه کوشش در خوری برای بازگرداندن آن به حالت نخستین خود انجام نداده اند!؟ و همین نشانه ناشایستگی و ناکارآمدی این دست از مدیران است، به ویژه که سرپرست پیشین میراث فرهنگیاندیکا یک باستان شناس بوده و از ارزش و اهمیت چنین آثاری به خوبی آگاهی داشته است که جایافسوس و دریغ فراوان دارد. هر چند، شاید در این زمینه نامه نگاری هایی هم با مرکز استان انجام شده باشد، ولی پیگیری پیاپی آن، بی گمان در برنامه این مدیر نبوده است. گواه چنین سخنانی نیز، وضعیت اندوهبار و دردناک این یادگار ملی و تاریخی ارزشمند است و هیچ بهانهای در این زمینه پذیرفتنی نبوده و نیست. شاید در نگاه نخست پاسخ یک کارشناس یا مدیران میراث فرهنگی شهرستاناندیکا، سنگینی و جابه جایی سخت و دشوار این سنگ نگاره و مسائل فنی آن به میان آید، ولی هنگامی که به در خطر بودن این یادگار ملی و آسیب های برگشتناپذیر آن که رو به فزونی است بیندیشیم، بی گمان باید در اندیشهچاره و راه علمی و اصولی برآمد تا از نابودی کامل این سنگ نگاره بتوان پیشگیری کرد. همچنین در پیرامون این یادمان ملی، كند و کاوهای غیرمجاز انجام شده که ضرورت پاسداری و نگاهبانی از آن را بیش از پیش آشکار می کند. همچنین به گفته مردم بومی، این سنگ نگاره نزدیک دو سال است که به همین گونه و در همین وضعیت رها شده و تا کنون هیچ کاری از سوی مدیران و سرپرستان امر انجام نشده است!
پادشاهی خرد و منطقه ای« الیمایی» یکی از پادشاهیهای مهمدوره اشکانی در ایران باستان است که در جلگه هموار و بارور (حاصلخیز) خوزستان و بلندیهای جنوب و جنوبغربی زاگرس گسترده بوده است. این پادشاهی خرد در امور مذهبی و اقتصادی دارای استقلال نسبی بوده اند، به گونه ای که می توانستند به نام خود سکه ضرب کرده و در امور دینی آزادی داشته باشند. از مهمترین پادشاهان این دوره می توان از خاندان «كامناسكيرس»ها نام برد که توانستند در چندین بار در برابر یورش و نبرد پادشاهان سلوکی همچون «آنتيوخوس سوم» و «دمتريوس دوم» پایداری کنند.
خاستگاه اصلیالیماییها ایلام (عیلام) کهن بوده که در لرستان و به ویژه خوزستان، واقع در کوه های شمال ایذه واندیکا و خاور شوشتر نمود دارد. والتر برونوهنینگ، خاورشناس و ایرانشناس آلمانی و انگلیسی وكارشناس زبانهای باستانی ایرانی (پارسی میانه، پارتی و سغدی) در نوشته های خود آورده است کهالیمایی ها درکار داد و ستد (تجارت) چوب بوده اند و آن را در باختر و خاور می فروختند. چوبی که بوی خوش از آن بیرون می آمده که از تیرهسرو است که هنگام آتش زدن بوی خوش می داده و از شیره (صمغ) چوب آن است.
یونانیان در نگاشتههای خود از الیمایی ها با نام بربر؟، یاد کردهاند که تیراندازهای بسیار ماهر و توانایی هستند. این خاندان ایرانی بیشتر درکوه ها میزیسته و در بلندیها (ارتفاعات) سنگر میگرفته اند، ولی قلمرو آنها یک جا نبوده، زیرا دستخوش یورش مهردادیکماشکانی بوده و دگرگون می شده است.
برخی پژوهشگرانالیمایی ها را ایلامیان دوران تاریخی مینامند که دنباله رو همان دودمان کهن بوده اند. ردپای آنان را میتوان از 250 پیش از میلاد تا سال 224 میلادی پیگیری کرد. نکته ای که باید به آن پرداخت، آگاهی و شناختاندک ما از این خاندان است که بیشتر در نوشتههای یونانی و سکه های به جا مانده از آنان، با این تیره ایرانی آشنا هستیم..
قلمروی الیماییها از پارس تا میانرودان
جعفرمهرکیان، باستان شناسی که روی دورهالیماییها پژوهشهای گسترده ای انجام داده و برخی از آثار تاریخی این دوره را شناسایی و به ثبت ملی رسانیده است، درباره الیماییها به روزنامه قانون گفت : « زمانی که ما ازالیماییها سخن می گوییم در واقع از دوره ای گفت و گو می کنیم که شهر باستانی شوش که گسترۀ قلمروییاش این سرزمین را هم دربر می گرفته از قدرت چندانی بهره مند نبوده است. از این رو، ما در تاریخ گذاری بخشی از آثار این منطقه باید بگوییم «پسا هخامنشی یا فرا هخامنشی» تا دوره ساسانی. یعنی در این بازه زمانی که از دوره پس از هخامنشیان تا آغاز دوره ساسانی که شهریاری (امپراتوری) ساسانی بر همه جا چیره شده را دربر می گیرد، ما با دگرگونیهایی (تحولات) رو به رو هستیم. همان گونه که در سرزمین پارس «فراته داران» یا همان «پرترکه»ها یا شاهزادگان پارسی فرمانروایی می کنند اما از آن جا که در این منطقه فرمانروایی مرکزی از میان می رود، همان رویدادیرخ می دهد که ما در شاهنامه به خوبی با آن رو به رو هستیم و فردوسی آن را بازگو کرده که این بخش به گونه ملوکطوایفی اداره می شود. قلمرویی که ما امروزه به آن قلمروالیمايیسم می گوییم از پارس تا مرزهای میانرودان (بین النهرین) و از شمال زاگرس تا دریای پارس (خلیجفارس) را بسته به شرایطی که نیروهایی همچون یونانی ها یا پارت ها (اشکانیان) بر آن جا چیره میشدند، دربر می گرفته و همواره گستره قلمرو شان را افزایش میدادند. با این همه،الیماییها تاریخ روشنی پس از دوره هخامنشیان در ایران دارند. بخش بزرگی از سنگ نگارههای این دوره در مسیربردنشانده به ییلاقات بازفتالیماییها جای داشته و با برد نشانده الیماییها هم زمانی دارد اما به انگیزه نبود سنگ نبشته (کتیبه) یا نگاشته ای کهن در این باره، نمیتوانیم تاریخ بسیار درست و دقیقی را برای آن در نظر بگیریم. در این گونه موارد به تاریخ گذاری نسبی، بسنده کرده تا تاریخ گذاری استوار و دقیقی که شدنی و در دسترس نیست. به هر روی، این جا (سوسن سرخاب) بخشی از گستره شاهکنشین الیمایی است که پس از فروپاشی هخامنشیان به ویژه از زمان اشکانیان تا دوره ساسانی بر میانه زاگرس میانی فرمانروایی می کردند».
راز نامیده شدن سنگ نگارهبرد ماهی
در همین زمینه و برای شناخت بیشتر سنگ نگاره«برد ماهی» و آسیب شناسی آن با یک باستان شناس بومی در شهرستان ایذه که شناخت خوبی از این منطقه ها دارد به گفت و گو نشسته ایم:
مهدی فرجی، کارشناس باستان شناسی پایگاه میراث فرهنگی آیاپیر ایذه، نخست دربارهالیمایی ها به روزنامه قانون گفت : « جایگاه هایالیمایی خوزستان برخلاف محوطههای ایلامی، بسیار پراکنده و بیشتر در گذرهای کوهستانی و سخت گذربنیاد نهاده شده اند که نگاركندها (نقش برجستهها) نیز از اینروند برکنار نیستند. نگاركندهای الیمایی بیشتر در جاهای سخت گذر یا در مسیر ایل راه های باستانی و یا در نزدیکی محوطه های این دوره، تراشیده و شکل گرفتهاند. موضوع این نگارکندها گوناگون بوده که بیشتر به حالتلمیده (دراز کشیده روی دست و نشسته بر تخت) تراشیده شده اند. نگاركندبرد ماهی همچون نمونههای بسیار دیگر که بر تخته سنگی تک افتاده است در میان دشت های میانکوهی و در میان زمین های کشاورزی از گذشته، وجود داشته است و میان شماری (عده ای) که چوپانان نیز در میان آنها بسیار یافت می شود، بر سر کشف آن کشمکش و درگیری (دعوا) است!؟ با این همه، باید گفت کاربرد واژه کشف برای کارشناسان بسیار بی معنا، گزافهگویی وانحصارگرایانه بوده و بهتر آن است که ادعاکنندگان علم، از واژه شناسایی یا بازدید نخست بهره ببرند. از این نکته که بگذریم، این نگاركند مردی را نشان می دهد که روی تختیلمیده و پیاله ای نوشیدنی را به لب خود می برد و از این رهگذر همانندی های بسیاری به نگاركند «باجول» و «برد چوزه» دارد. حالتلمیده را میتوان در نگاركندهای برد سوز تینا،تنگسروک، شیوند، فالح و شیمن دید. اکنون بررسی کنیم که چرا به آنبرد ماهی گفته می شود. همان گونه که نیک می دانیم شلوارهای این دوره تاریخی روی نگارکندها، چین دار و در پایین بیشتر تنگ می شود و در این نگاركند در پایان مچ پا تنگ و باریک شده و کفش ها نوک تیز و همانند دو سر دم ماهی شده است. از همین روی، این پندار را برمیانگیزد که شخص انسان ماهی است!».
این باستان شناس دربارهآسیب های وارده و راه درمان آن نیز به روزنامه قانون گفت : « نبود دسترسی دایم به این نگاركند و کمبود نیروی حفاظت میراث فرهنگی، دشواریهای فراوانی را پدید می آورد. از سویی دیگر، عوامل طبیعی همانند بارش های آسمانی، چرای جانوران و بدتر از همه سنگپرانی چوپانان، دشواری های بیشتری را فرا روی این نگاركند می گذارد. بر مدیران میراث فرهنگی است که به این نگاركند رسیدگی و دشتی که این یادگار در آن جای گرفته، مورد پایش قرار گیرد».فرجی در بخش دیگری از سخنانش افزود : «الیماییها همانگونه که می دانیم، فرمانروایان نیمه مستقلی در درون پادشاهیاشکانیان به شمار رفته و گستردگی و پراکندگی محوطه های این دوره، گواه بر وجود گرمسیر و سردسیر بودن این تیره (قوم) در سرزمین های بختیاری وكهگیلویه و بویراحمد است. این نگاركندها همیشه گواه نگاركند فرمانروایان سرزمینالیمایید نیست و باورمندم که هر بخش از این منطقه پهناور فرمانروایانی که زیر نظر «کام ناس کیرسها» بودند، نگارکند خود را برای نشان دادن حوزه اختیارات ورخنۀ (نفوذ) خود تراشیده اند و می توان گفت کارکردی همانند کودوروهای میانرودانی در هزاره سوم پیش از میلاد داشتهاند. تفاوتهای چشمگیر برای این ادعا را می توان در نگارکندهایتنگسروک و خونگ اژدر و نگارکند شوش دید که در حال دریافت حلقۀ قدرت از پشتیبانان (مظاهر) ایزدان و شاه بزرگ اشکانی هستند. بله، اینها فرمانروایان سرزمینالیمایید هستند که مشروعیت خود را به دست میآورند. اما نگاركندهای دور افتاده یا تنها، می توانند به اشخاص صاحب نفوذ هر منطقه در گرمسیر یا سردسیر و یا نیرومندان حوزه ایل راه ها باشند. برخی نگارکندها تک افتاده در منطقه های پیش گفته، بیگمان به اشخاص صاحب نفوذ وابستگی نداشته و در برخی موارد به ویژه در منطقه بختیاری به هرکول افسانهای با گرز همراهش وابستگی دارد. کیفیت گونه نگارکندهای پیش گفته، بیشتر ناپسند یا در حال محو شدن است و نمونههای خونگاژدر، بازفت و تنگ سروک در موقعیت بهتری از دید پرداخت جای دارند. با این همه، به کیفیت سنگ نگارههای هخامنشی و پس از آنها، ساسانیان نمیرسند. این گونه نگاركندها به دوره پسا هخامنشی یا فرا هخامنشی (پس از هخامنشیان) وابستگی داشته و پیوند آنها با دوره الیمایی در منطقه بختیاری جای هیچ گفتاوردی برجای نمیگذارد».به گزارش روزنامه قانون، شوربختانه بیشتر بختیاریهای شهرستانهای ایذه،اندیکا و بازفت و روستاهای آنها که روزگاری نیاکانشان دستاوردهای نیک وبهنجاری برجای گذاشته و فرهنگ نژاده ایرانی را گسترش داده و در رادی و دلاوریسرآمد بودهاند، امروزه با دستاندازی و نابودی یادگارهای گذشتگان پاکسرشت خود به انگیزههای پوچ و نادرست دستیابی به گنج، تیشه به ریشه خود زده و سرزمینهای خود را از فرهنگ و تاریخ و هویتتهی میکنند!