چرا هیتلر میخواست معماری برلین را دگرگون کند؟
فرادید| هیتلر با کمک آلبرت اشپر که «معمار اصلی رایش» نامیده میشد، قصد داشت برلین را بازسازی کند و در مرکز آن شهر بنایی بسازد که قلب امپراتوری آیندۀ آلمان باشد: تالار مردم (Volkshalle)؛ گنبدی به ارتفاع ۲۹۰ متر که ظرفیت ۱۸۰ هزار نفر را داشته باشد.
به گزارش فرادید، اشپر نقل کرده که هیتلر به قدری به این گنبد عظیم «وسواس» داشت که وقتی فهمید اتحاد جماهیر شوروی ساخت یک سازه بزرگتر در مسکو را آغاز کرده، یعنی «کاخ شوروی»، به شدت عصبانی شد. این کاخ قرار بود ۴۹۵ متر ارتفاع داشته باشد و مجسمه عظیم لنین بالای آن باشد. هیتلر خشمگین بود و باور داشت عظمت ساخت بلندترین سازه عظیم جهان از او ربوده شده است.
طرحی از تالار مردم: یک ساختمان عظیم یادمانی دارای گنبد که آدولف هیتلر و معمارش، آلبرت اشپر برای شهر ژرمانیا طرح ریزی کرده بودند اما این پروژه هرگز به سرانجام نرسید.
اشتیاق واقعی هیتلر
به گفته اشپر، معماری برای پروژه نازی بسیار مهم بود. معماری یکی از علاقههای واقعی هیتلر بود، تنها موضوعی که او را شاد و سرزنده میکرد. «چقدر دوست داشتم معمار باشم!» این جمله روزانه هیتلر بود. طرحهای معماری هیتلر به دهه ۱۹۲۰ بازمیگردد، زمانی که او طرحهایی را برای برلین آماده میکرد که قصد داشت آن را بهعنوان پایتخت یک پادشاهی آلمانی با بناهایی بازسازی کند که در عظمت و شکوه، آثار رم باستان را حقیر جلوه دهند.
وقتی هیتلر برای نخستین بار اشپر را ملاقات کرد، از اینکه میدید او میتواند ایدههای معمارانۀ او را تحقق بخشد، شگفتزده شد. اشپر پسر یک معمار برجسته بود که از حلقه نزدیکان هیتلر فراتر رفت و نه تنها به معمار اصلی رایش، بلکه به یکی از معتمدترین اعضای حلقه نزدیکان او تبدیل شد و تا سقوط برلین در کنار او بود.
آدولف هیتلر همراه آلبرت اشپر پاریس را تماشا میکند
نظریه خرابهها
ویرانههای امپراتوری روم مبنای اشپر برای چیزی بود که آن را «نظریه خرابهها» مینامید و هیتلر آن را به عنوان «نماد فناناپذیر قدرت» میستود.
فکر او این بود که ساختمانهای جدید برلین باید از سنگ و آجر (به جای فولاد و بتون) ساخته شوند تا ویرانههای آنها مانند ویرانههای ساختمانهای رومی حتی «پس از هزار سال» باابهت به نظر برسند.
تالار مردم، بلوار و طاق پیروزی بر هسته فضایی این فانتزی معماری تسلط داشتند. یک ماکت سهبعدی به طول سی متر از برلین جدید با جزئیات فوقالعاده ساخته شده بود که تالار مردم، بلوار و طاق پیروزی در میان آن قرار داشتند. هیتلر ساعتها را صرف مطالعه پیچیدگیهای این ماکت از زوایای مختلف میکرد و برای اندازهگیری تأثیرهای متغیر آن زانو میزد. او به دنبال این بود که تجسم کند این سازهها چگونه بر مسافری که از ایستگاه جنوبی بیرون میآید اثر میگذارند.
میل هیتلر به معماری یادبودگرایانه
برای هیتلر، برافراشتن سازههای بلند، ابزار اصلی تضمین پیروزی نظامی بود. برای او، معماری یادبودگرایانه قویترین و تعیینکنندهترین سلاحها بود که برای پیروزی نظامی بسیار اهمیت داشت. به همین دلیل است که هیتلر تلاش کرد معماری باشکوه دشمنانش، از جمله کاخ شوروی در مسکو را تخریب کند. همانطور که اشپر در دومین بیوگرافی خود نقل کرده، هیتلر دستور ساخت بمبافکنهای دوربردی را داد که بتوانند به نیویورک برسند و برجهای نمادین آن شهر را نابود کنند که به نظر او برای نفوذ جهانی ایالات متحده حیاتی بودند. اگرچه برنامه بمبافکن متوقف شد، اشپر به یاد میآورد هیتلر رویای تبدیل برجهای نیویورک به آتشی عظیم را در سر میپروراند.
به گفته اشپر، یادبودگرایی نازیها یک سبک معماری نوین بود که بر «نمایش محض» و «نیاز به نمایش قدرت» متمرکز بود، مانند آسمانخراشهای امروزی در نیویورک، شانگهای و دبی. دلبستگی هیتلر به ساختن امپراتوریهایی «بزرگتر» از امپراتوریهای گذشته را شاید بتوان به عنوان توهمات یک «دیوانه» مردود شمرد. با این حال، امروزه نیز میتوان دید که میل به ساختن سازههای «بزرگتر» چگونه در سراسر جهان گسترش یافته است.
مترجم: زهرا ذوالقدر
منبع: faradeed-217346