به پشت سر نگاه نکن
«مری و مکس» فیلم غمانگیزی بود و دیدگاه بسیاری را درباره انیمیشن تغییر داد. در حالی که اغلب انتظار میرود قصه انیمیشن، به ویژه استاپموشنها، شاد و کودکانه باشند، «مری و مکس» سراغ تلخترینموضوعات رفت و با وجود اکران محدود، بسیار مورد توجه قرار گرفت. «مری و مکس» کنجکاویها را درباره آثار دیگر آدام الیوت برانگیخت، اما او کارگردان پرکاری نیست. حالا، پس از 15 سال، فیلم جدیدی ساخته به نام «خاطرات یک حلزون» که در سبک و سیاق به «مری و مکس» شباهت دارد. الیوت، کارگردان مولفی است که ردپای ساختارش حتی در پوسترآثارش قابل شناسایی است، در این فیلم هم او به مضامین بزرگسالانه پرداخته که برای کودکان مناسب نیست. او برای فرم منحصر به فردش نامیابداع کرده به نام «کلیوگرافی»؛ ترکیبی از انیمیشن خمیری و بیوگرافی. الیوت داستانهای فیلمهایش را از زندگی اطرافیانمیگیرد و به روایت آدمهای کمرنگ و آسیبپذیری میپردازد که سرنوشتچندان با آنها مهربان نبوده.
راوی جدید داستان «آدم الیوت»، گریسی پودل است. گریسی کودکیاست که با آسیبهای فراوانی بزرگ شده است. او با لبشکری به دنیاآمده و از همان ابتدای زندگی با فقدان و مرگ پدر و مادرش دستوپنجه نرم میکرده است. با این حال، ذهن خیال پردازی از پدر انیمیشنساز و شعبدهبازش، به ارث برده و همچنین محبت و همدلی برادر دوقلویشگیلبرت، نجاتش داده.
اما همراهی گریسی و گیلبرت طولی نمیکشد. سرنوشت از آنها از هم جداست و هرکدام به خانوادههای متفاوتی سپرده میشوند. خاطرات یک حلزون، مسیری است که گریسی از کودکی تا بزرگسالی پیموده. فیلم پر جزئیاتی که کارگردان برای ساختش ۱۵ فکر کرد. «آدم الیوت»۸ سال را صرف نوشتن فیلمنامه کرده و تولید فیلم هم سالها به طول انجامیده است. او در این مسیر با محدودیتهای زیادی روبرو بوده و بهسختی توانسته اسپانسر پیدا کند. به خصوص که اصرار داشته تمامیکاراکترها با دست ساخته شوند و از فناوریهای جدیدی مثل پرینتسهبعدی برای ساخت شخصیتها استفاده نشود. صبر و حوصله اولین فاکتوری است که برای تهیه استاپ موشن لازم است. به خصوص اینکه هیچجلوه ویژهای هم در فیلم استفاده نشده. حتی نقاشیهایی که برایپیشزمینه کشیده شدهاند، کار دست است. این نقاشیها روی پرده سبز کشیده شده و تنها کمی تمیزکاری روی آنها انجام شده است، اما هیچ چیزی با جلوههای بصری و ویژوال افکت به فیلم اضافه نشده است. ساختار جاهطلبانهای که آدم الیوت برای کارش انتخاب کرده، پایبندیش به هنر را نشان میدهد. الیوت دوست دارد کمی از فناوری فاصله بگیرد. در مصاحبهای گفته است که میخواست مانند دوران کرونا که همه به سمت کارهای دستی روی آورده بودند، فیلم بسازد. او معتقد است که کار دستی، انسان را به هنر نزدیک میکند و جالب است که به این نوع کار پایبند بمانی.
فیلم پر از جزئیات جذاب است، مانند نوشته روی پلاک ماشینها و تابلوها، که با چند بار دیدن فیلم به چشم میآیند. داستان تلخ و سیاهالیوت با طنز منحصربهفردش کمی تلطیف شده و تماشایش را آسانتر کرده. پالت رنگی فیلم، قهوهای و زرد است. در ابتدا قرار بود فیلم سیاهوسفید ساخته شود، اما تهیهکنندهها و سرمایه گذارها با این ایده الیوت موافق نبودند. در نتیجه، الیوت رنگ بژ و قهوهای را برای کار اخیرش انتخاب کرد که متناسب با زمان و دههای است که داستان در آن میگذرد؛دهه هفتاد. دورهای که سبک بوهمین در اوج بود. انتخابی که در اکسسوریها و دکوراسیون خانه گریسی هم دیده میشود. علاوه بر این، این رنگها با غم زندگی گریسی و سبک زندگی آزادانه والدینشهمخوانی دارد.
داستان «خاطرات یک حلزون» در سه شهر مختلف میگذرد؛ شهری که در نهایت گریسی در آن ساکن میشود و عمده زندگیاش در آن جریاندارد، همان شهر محل تولد آدم الیوت است. این شهر بسیار زندهتر از ملبورن و شهرهای دیگر است. هرکدام از این شهرها رنگهای متفاوتی در فیلم دارند. رنگبندیها نگاه آدم الیوت به شهر زادگاهش است.
حلزون نماد مهمی در فیلم است که بارها به آن اشاره میشود و فقط به شخصیت گریسی محدود نمیشود و لایههای معنایی دارد. حلزون نمیتواند به عقب برگردد و ساختار زندگیاش شبیه لاک دایره مانندیاست که روی دوش خود حمل میکند. مانیفست فیلم در مجموع همیناست: «نباید به عقب بازگشت و همیشه باید به جلو حرکت کرد. تنها راهیکه برای تحمل زندگی وجود دارد، این است که باید با سختیها روبرو شد و در گذشته غرق نشد.»
پیامی که به شکل مستقیم در فیلم منتقل میشوند اما پسزننده نیستو با داستان ساده اما عمیق فیلم همخوانی دارند. کاراکترهای «آدم الیوت» بهخوبی تعریف شده و مطابق با اصول روانکاوی طراحی شدهاند. مثلاً، گریسی و افسردگیاش که به سندروم احتکار منجر شده با الگوهای تعریف شده از چنین اختلالی منطبق است.
کاراکترهای خمیری دست آدم الیوت را برای انتقال ذهن منحصربهفردش باز میگذارند. کاراکترهایغمگین و گوشه گیر خالق با فیزیک بدن عجیب و که حتی چشمهای بزرگشان غمگین و روبه پایین است.
یکی دیگر از شخصیتهای جالب و خلاقانه خاطرات یک حلزون،«پینکی» است، که مراد و راهنمای گریسی میشود. پینکی بسیاردوستداشتنی و متفاوت است. برای تأیید این گزاره همین بس که او آنقدر تجربه زیسته دارد که حتی با فیدل کاسترو پینگپونگ بازی کرده.
با همه این توصیفات و ریزهکاریهای هنرمندانه خاطرات یک حلزون به اندازه مری و مکس عمیق و تأثیرگذار نیست. هرچند اشتراکات زیادی بین دو فیلم هست. اما خاطرات حلزون بیشتر شبیه یک دفتر خاطرات پراکنده است که با وجود تلخی زیاد، آنقدر هم از جهان ناامید نیست.
منبع: sharghdaily-950572