چهلتن و خودمختاری نویسنده مشقت نوشتن
پارسا شهری: مجموعه آثار امیرحسن چهلتن شامل دَه عنوان از کتابهای این نویسنده بهصورت مجموعهای قابدار در انتشارات نگاه منتشر شده است. «دخیل بر پنجرۀ فولاد»، «مهرگیاه»، «تالار آیینه»، «ساعت پنج برای مردن دیر است»، «عشق و بانوی ناتمام»، «چند واقعیت باورنکردنی»، «تهران شهر بیآسمان»، «چیزی به فردا نمانده است»، «دیگر کسی صدایم نزد» و «سپیدهدم ایرانی» داستانهای این مجموعهاند. از ویژگیهای اصلی آثار چهلتن میتوان به تلاش برای روایت داستان در بستری تاریخی خصوصا تاریخ معاصر و نمایش تأثیرات و تبعاتِ رخدادهای تاریخی بر زندگی شخصی و عاطفی شخصیتهای داستان و برجستهبودن نقش زن در ساختار روایت اشاره کرد. حدود بیست سال است که رمانهای چهلتن در ایران گرفتار سانسور شده و اجازه انتشار پیدا نمیکند. اما او نهتنها سرخورده نشده و دست از نوشتن نکشیده بلکه رماننویسی را ادامه داده و رمانهای مهمی در این سالها خلق کرده است. چهلتن میگوید «انتشار یک اثر در واقع پاداشی است در برابر مشقت نوشتن. ما مینویسیم تا منتشر کنیم. اگر سیستم سانسور مثل یک موکل صراط راه را بر شما ببندد، شما دنبال راه چاره میگردید. یکی از این راهها تطبیق خود با بایدها و نبایدهای نوشتن یا همان خودسانسوری است. اینکه هیچکس جز در موافقتِ با من چیزی نگوید یا کاری نکند، نتایج خود را در ابعادی وسیع تاکنون بارها و بارها نشان داده است. نویسنده باید خودمختار باشد، تنها ملاحظه او رعایت زیبایی و حقیقت است». اینک با انتشار رمانهای چهلتن به زبانهای آلمانی، فرانسوی، عربی، انگلیسی، آلمانی، ایتالیایی، نروژی، لیتوانیایی و عبری، دیگر میتوان او را چهره جهانی ادبیات ایران دانست، اما خود او میگوید تصمیمی برای ترجمهشدن آثارش به زبانهای دیگر نداشته تا اینکه در سال ۸۶ برای اولینبار یک ناشر عرب با او تماس میگیرد و برای انتشار «تهران شهر بیآسمان» از او اجازه میخواهد. ترجمه این رمان مطرح چهلتن درهای غرب را به آثار او باز میکند. روایت چهلتن از سیر ترجمه آثارش چنین است: «بعد از ترجمه تهران شهر بیآسمان، ناشران آلمانی، انگلیسی و دیگران به سراغم آمدند. اینکه این رمانها اول به زبان آلمانی منتشر میشوند فقط علتش این است که کارگزار ادبی من یک شرکت آلمانی است و من هر رمانی را که به پایان میبرم، در اختیار این شرکت قرار میدهم. حالا من البته رهایی و آزادی بیشتری احساس میکنم و به واقعیتهای جاری جامعه ایرانی پشت نمیکنم. من حالا جرئت میکنم و به سنتهای ریشهدار ادبیات کلاسیک ایران برمیگردم. من از سنتهای ادبی مولانا و سعدی در طرح اروتیسمِ بیپرده در ادبیات بهره میبرم. کاش کارگزاران فرهنگی ما کمی، فقط کمی، با این مقولات آشنایی داشتند». از دیدِ چهلتن، سانسور خلاقیت را میکشد و نوشته را از اعتبار میاندازد. اما او با اینکه میداند بسیاری از آثارش مثلا رمان «گلسرخ نیشابور» شانسی برای انتشار در ایران نخواهد داشت، شأن یک نویسنده را بالاتر از آن میداند که به کارمند یک اداره دولتی حساب پس بدهد. چهلتن البته از مشکلات انتشار آثارش در اروپا نیز میگوید: «یکی از مشکلات ما این است که ناشر اروپایی درک چندانی از ادبیات معاصر فارسی ندارد. نسبت به آن کنجکاوی نشان نمیدهد، چون پیشزمینه ذهنی کافی درباره آن ندارد و اصولا آن را نمیشناسد». از اینرو معتقد است ترجمه تدریجی رمان فارسی این پیشزمینه و کنجکاوی را به وجود خواهد آورد. او با تأکید بر منزلت و جایگاه ادبیات و نسبتش با حقیقت نیز میگوید: «ادبیات و بهخصوص رمان وسیلهای برای تبلیغات نیست. رمان باید ما را با حقیقت آشنا کند، نه با دروغ».*
* «رمان باید ما را با حقیقت آشنا کند»، گفتوگو با امیرحسن چهلتن، 18 خرداد 1402، روزنامه شرق
منبع: sharghdaily-949088